eitaa logo
پیامکی از بهشت
31 دنبال‌کننده
111 عکس
34 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀 🌺 💠بچه های لشکر تا روز وقت داشتند در شرهانی به جستجوی شهدا بپردازند. اما این روزهای آخر هر چی می گشتند خودشان را نشان نمی دادند. ناامیدی در چهره تک تک افراد موج میزد. روز بود و روز آخر ما. بچه ها امیدوار بودند. بچه ها به امید گرفتن عیدی، جستجو را آغاز کردند. بچه ها رمز عبور را گذاشتند. هر کس نجوایی می کرد. تا عصر مشغول بودیم. هر چه گشتیم بی فایده بود. لحظات وداع رسید. رو به قبله کردم و گفتم: "غروب نیمه شعبان است. آقا جان، ما قابل نبودیم. ما به امید شما کار را شروع کردیم. حال باید دست خالی برگردیم." اشک چشمان همه بچه ها را بارانی کرده بود. آماده حرکت شدیم. یکی برای تبرک مشتی خاک برمی داشت و یکی سیم خاردار و ... با صورتی پر از اشک از ما جدا شد. رفت سراغ یه گل شقایق وحشی که آنجا رویده بود را از ریشه جدا کند و در قوطی کنسرو قرار دهد و به عقب بیاورد. زیر گل را خالی کرد. باورش سخت بود. شقایق درست روی جمجمه یک روییده بود. پیکر را از زیر خاک خارج کردیم. خوشحالی ما وقتی کامل شد که پلاک هویت استعلام شد. باور کردنی نبود. نام پشت بی سیم اینگونه اعلام شد: 📚کتاب وصال، صفحه ۱۳۳ الی ۱۳۶ جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح و ارواح طیبه 🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀 @dashtejonoon1 🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀
. ༻﷽༺ عیدغدیر برحسب اتفاق هردوی ما برسر مزار شهیدرسول خلیلی رفته بودیم البته همدیگر را ندیدیم ،اما آن روز آقا نوید ضمن صحبت با پدرشهیدخلیلی ایشان از کرامت شهید در ازدواج جوانها می‌گوید؛ آقانوید هم همانجا از آقا رسول می‌خواهد که کمک کند برایش یک دختر خوب پیدا شود! همان روز خاله آقا نوید و مادرم همدیگر را پیدا می‌کنند و دو روز بعدبرای خواستگاری به منزل ما ‌آمدند. عکس شهیدخلیلی در اتاقم بود وقتی آقا نوید وارد اتاق شدند برایشان خیلی جالب بودو این را نشانه خوبی تلقی کردند که واسطه آشنایی ما این شهید است. خطبه عقدمان به صورت تلفنی توسط رهبرمعظم انقلاب خوانده شد. نوید سرسفره عقد، قرآن را که دستش گرفت، نیت کرد و قرآن را باز کرد تا هر صفحه‌ای که آمد باهم بخوانیم؛ آیه اول صفحه را که دید، لبخند زد، چشمانش از شوق برق می‌زد؛ آیه "مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ.." آمده بود!! آیه ۲۳ سوره احزاب : «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»: «برخی از آن مؤمنان، بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملا وفا کردند، پس برخی پیمان خویش گزاردند (و بر آن عهد ایستادگی کردند تا به راه خدا شهید شدند مانند عبیده و حمزه و جعفر) و برخی به انتظار (فیض شهادت) مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند.» راوی :همسرشهید نوید صفری هدیه بروح‌مطهر اولیاءالله، شهدا وجمیع رفتگان صلوات اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 🏴 @taShadat 🏴
🕊🌼🌸🌹🌸🌼🕊 باز دلِ تنگم هوای صحبت دارد با تو که راه حق را پیمودی و از ما جدا و به پیوستی ! من و تو در با هم شریکیم تو را گم کردی و من را تو را گم کردی و من همه را تو را گم کردی و من را به راستی چقدر زیبا زهرای اطهر سلام الله علیها را درک کردی که از خواستی بمانی ، تا ایشان به جای عصرهای بر مزارت پای گذارد . چه سعادتی شد . کاش بودی... ... ... و این همه را به نمی نشینی ! اینجا معنا ندارد خیلی از زمینی در ظاهر از زهرای مرضیه سلام الله عليها می گویند اما در ... خیلی از ما از عباس علیه السلام می گویند ولی چیزی از نمی دانند... ! ما را گم کرده ایم ما ترین عالم امکانیم پس ای برایمان بخوان که تو زنده ای و ما مُرده ... 🌹🌹🕊🌻🕊🌹🌹 @dashtejonoon1 🌹🌹🕊🌻🕊🌹🌹
🍃🌺🍂🍃🍂🌺 السلام علی المهدی(عج)... سلامی به ذکر و نمازتان... از حالتان بگویید !! از دلی که هزاران بار خونین گشته حرف بزنید. بگویید که بفهمیم وبدانیم قصه ی تلخ #۱۱۸۳_سال نیامدنتان را چه زیباعشق به امام حسین(ع) سرلوحه ی زندگیمان میشود. باعشق امام حسین (ع) زندگی همیشه زیباست. اما.... گاهی نجوا باخود که عشق امام مهدی (عج) کجای زندگیمان را رنگین کرده؟! اصلا فراموشمان شده که هم داریم.!! مگر شما نهمین فرزند امام حسین (ع) نیستید؟! مگر شما همان نیستید که هر روز واقعه ی کربلا برایتان زنده می شود و شما با چشمانی اشکبار نظاره گر می شوید؟! لب باز کنید به سخن و تمام شبه ها را برطرف کنید. رمضان می شود و راز عطش هویدا... رمضان می شود و تشنگی امام حسین (ع) ملموس تر اصلا این چه رازیست که همه را به گریه وا می دارد؟! این چه عشقیست که هر رهگذر را پای سفره ی خود کشانده؟! طعم تشنگی و مظلومیت و غربتتان را وقتی لمس می کنیم که تجربه اش نماییم. نمی دانم... تشنگی راشاید... اما مظلومیت امام حسین (ع) را می شود حس کرد ، همانطور که ایشان چشیدند طعمش را؟! بی گمان نه... هیچکس... هیچ وقت... اما یک نفر را می شناسیم که شاید از امام حسین (ع) هم غریب تر باشد. شاید که نه... قطع به یقین همین است.!! امام حسین (ع) تشنه ی آب بودند . (عج) تشنه ی ظهور. امام حسین (ع) زینب داشت و عباس... اما !! شما که را دارید ؟! کداممان جرعه ای از صبر زینب و قطره ای از عشق و وفای حضرت عشق را در راه شما برای شما چشیده ایم؟! اصلا چند نفرند آنانکه زندگیشان را وقف شما کرده اند؟! رمضان را تجربه می کنیم با تشنگی...نه عطش!! شما نیز عطشانید ، می دانم می دانم که هر لحظه عطشان رجوع شیعیانتان هستید!! شاید عطشتان را با گریه های شبانه تان خاموش می کنید . ... ... ... بگذریم،، حالمان بد می شود وقتی ، عطش حضورتان و غصه های بیشمارتان برایمان متصور می شود!! عطشی که من و امثال من... غصه ای که شیعیان شما.... می دانم مسبب نیامدنتان ماییم اینک شما شرح دهید را!! شما که از همه مشتاق ترین مهدی جان جهت سلامتی و تعجیل در فرج حضرت ┏━━🍃🌺🍂━━┓ @dashtejonoon1 ┗━━🍂🌺🍃━━┛
کسی که بخواهد از راه به مقصدی برسد ، به آرزویش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد می شود 📙تحف العقول ، صفحه ۲۴۸ @dashtejonoon1
💐🌸🌺🌷🌺🌸💐 شاید را خیلی به من نمی گفت ولی در خیلی به من می کرد. با همین کارهایش از خانواده ام می رفت. که می گرفت، می آمد و تمام را می گذاشت توی من و می گفت: هر جور خودت داری کن . خرید با من بود. اگر خودش لازم داشت می آمد و از من می گرفت. هر وقت هم که برای و تنگ می شد ، آزاد بودم یکی دو هفته بروم . اصلاً سخت نمی گرفت. از هم که بر می گشتم، می دیدم خیلی و است. را خودش و را مرتب می کرد. 💐🌸🌺🌷🌺🌸💐 @dashtejonoon1 💐🌸🌺🌷🌺🌸💐
💐🍀🌼🌺🌼🍀💐 آمده اما من نرسید به داد این دل سرگشته یار من نرسید خداکند که بمیرم در این غریب از این که گذشت و نگار من نرسید سوال می کنم از خود شبیه هفته ی قبل چرا پناه دل بی قرار من نرسید؟؟ کنار زار می زنم...از بس زمان سرشدن من نرسید تمام ایل و تبارم فدای آمدنش امید آخر ایل و تبار من نرسید و دیگری گذشت اما دوای زخم دل من نرسید خداکند برسد باخودش مرا ببرد تمام زنان را به کربلا ببرد... 💐🍀🌼🌺🌼🍀💐 @dashtejonoon1 💐🍀🌼🌺🌼🍀💐
🌹 شهید ولی محمد صفاری وصیت بنده به شماها پدران و مادران و خواهران و برادران اینکه سعی کنید ایمان قلبی و یقین قلبی پیدا کنید و اینقدر استدلالات عقلی و علمی و فلسفی نروید و خودتان را و قلبتان را با دنبال کردن کارهای ناشایسته پاک کنید که مانند آینه که وقتی عکس مقابل آن قرار می گیرد به خوبی آنرا جذب نماید و منعکس کنند. تقوا پیشه کنید تا رستگار شوید و به حدی تقوا را در رفتار وگفتار خود نمایان کنید که به حد وسواس برسید و از گناه کردن بپرهیزید و با تقوا و توکل به خدا یک حصاری دور خود بکشید که گناه در آن نفوذ نکند و روحتان پرواز نماید. برادران و خواهران دعای کمیل و توسل را و به خصوص کتاب آسمانی خود را فراموش نکنید و در دعای کمیل و توسل اینقدر فریاد بزنید تا امام زمان به شما سر بزند امام زمان را ببینید و با ایشان گفتگو کنید و حاجتتان را بخواهید.مبادا ناامید شوید.
🌹شهید حمید رضا اسدالهی: رهبر عزیزم ! از آن روزی که شنیدم رضایت شما بر آن است که سوریه نباید سقوط کند، خواستم من هم سهمی برای اجرای این فرمان داشته باشم و حال که توفیق جهاد در این عرصه قسمتم شده است، خدا را شاکر هستم و از خدا می‌خواهم که در این عرصه مؤثر و مفید باشم. لبیک به فرمان شما همان تکبیر حج است،همان لبیک به رسول الله (صلی الله علیه و آله) و همان لبیک یا حسین است و این را امام بزرگوار به ما یاد داد، چون ولایت فقیه همان ولایت رسول الله (صلی الله علیه و آله) است. برایم دعا کنید و از من راضی باشید. 💠
سخنان 🔵قابل توجه خیلی ها.... *⚜️ یاد شهید بابایی بخیر که طلاهای همسرش را فروخت و به افسران و سربازان متاهل داد و گفت: مایحتاج عمومی گران شده و حقوق شما کفاف خرج زندگی رو نمیده!!* *⚜️یاد شهید رجبی بخیر که پول قرض الحسنه به دیگر نیروها میداد و میگفت وام است و وقتی میگفتند دفترچه قسطش را بده میگفت کسی دیگر پرداخت میکند.* *⚜️یاد شهید بابایی بخیر که یکی از دوستانش تعریف میکرد که: دیدم صورتشو پوشونده و پیرمردی رو به دوش کشیده که معلوله ... شناختمش و رفتم جلو که ببینم چه خبره که فهمیدم پیرمرد رو برا استحمام میبره!!* *⚜️یاد شهید حسین خرازی بخیر که قمقمه آبش را در حالی که خودش تشنه بود به همرزمانش میداد و خودش ریگ توی دهانش گذاشت که کامش از تشنگی به هم نچسبه!!* *⚜️یاد شهید مهدی باکری بخیر که انبار دار به مسئولش گفت: میشه این رزمنده رو به من تحویل بدهید، چون مثل سه تا کارگر کار میکنه طرف میگه رفتم جلو دیدم فرمانده لشگر مهدی باکری هست که صورتشو پوشونده کسی او را نشناسد و گفت چیزی به انباردار نگه!!* *🔱آره یاد خیلی شهدا به خیر که خیلی چیزها به ما یاد دادند که بدون چشم داشت و تلافی کم بفهمیم دیگران رو اگر کاری میکنیم فقط واسه رضای خدا باشه و هر چیزی رو به دید خودمون تفسیر نکنیم!!* *برای رد شدن از سیم خاردار باید یه نفر روی سیم خاردار میخوابید تا بقیه از روش رد بشن(!!) داوطلب زیاد بود.* *قرعه انداختند، افتاد بنام یک جوان زیبا رو!! همه اعتراض کردند الا یک پیرمرد که گفت: چکار دارید بنامش افتاده دیگه...* *همه تو دلشون گفتند: عجب پیرمرد سنگدلی!! دوباره قرعه انداختند، باز هم افتاد بنام همون جوون...* *جوان بدون درنگ خودش رو انداخت روی سیم خاردار* *تو دل همه غوغائی شد...!!* *بچه ها گریان و با اکراه شروع کردند به رد شدن از روی بدن جوان... همه رفتند الا همون پیرمرد... گفتند چرا نمیای؟؟* *گفت: نه شما بروید من باید* *بدن پسرم رو ببرم برای مادرش* *آخه مادرش منتظره... درود بر شهامت و غیرت آنان!!* *نمیدونم الان برای رد شدن و رسیدن به عرش دنیا پاتون رو روی خون کدام شهید گذاشتید؟؟!! هفته بسیج دانش آموزی مبارک باد ‌‌‌‌‌
💐🕊🌹🌼🌹🕊💐 🌹 🌹 اولاً هر کدام از شما مسئولیتی را در هر جا قبول کردید ، تقوا را را پیشه خود کنید و حداقل هفته ای یک مرتبه سخنان امام امت را که در رابطه با مسئولین و دولت و نمایندگان مجلس و در رابطه با حب دنیا ، حب ریاست و حب نفس ایراد کردند ، گوش فرا داده تا بتوانید از عهده مسئولیت خود به نحو احسن بر آیید . 🕊 🕊 🌹 🌹 ✋ ✋ 🌺 🌺 💐🕊🌹🌼🌹🕊💐 @dashtejonoon1 💐🕊🌹🌼🌹🕊💐
ای کشتـگان عشـق بـرایــم دعـا کنیـد یعنـی نمیشود که مـرا هم صـدا کنیـد؟ ✰~✰~✰~✰~✰ (شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات)
🌺💐🌿🌺💐🌿🌺 من در تهران سرباز هستم. عمر وقتی آمده بود اینجا تا اعزام شود به من زنگ زد و گفت: دارم می روم سوریه، بیا برای آخرین بار ببینمت. قبلش مادرم گفته بود برادرت می خواهد بیاید با تو کار دارد. عمر با من در میدان آزادی قرار گذاشت. وقتی رفتم با دو نفر دیگر از دوستانش بسیار خوشحال آنجا بودند. پرسیدم: داری می ری کجا؟ گفت: جنگ. گفتم: اینها هم هستند؟ گفت: اره حدود صد نفر هستیم می رویم از برادرانمان دفاع کنیم. برای ما شیعه و سنی فرقی ندارد همه با هم هستیم. کاملا مشخص بود که کاملا فکرهایشان را برای رفتن کرده اند و می دانند دشمن مقابل ما بحثش شیعه و سنی نیست بلکه همه عوامل آمریکا هستند. می گفت: مهم نیست خون ما اینجا یا سوریه بریزد مهم این است که ما به کمک برادرانمان می رویم. 🌺🕊💐🕊💐🕊🌹 @dashtejonoon1 🌺🕊💐🕊💐🕊🌹
🌷 به مناسبت سالروز شهادت سرلشکر پاسدار "مهدي زين الدّين" فرمانده لشكر 17 علي بن ابيطالب(ع) ✍ سردار رشيد اسلام، شهيد مهدي زين الدين در سال 1338 در يك خانواده مذهبي در تهران به دنيا آمد. در 5 سالگی به همراه خانواده به خرم آباد لرستان مهاجرت نمود. فعالیت سیاسی او از زمانی آغاز شد که آیت الله مدنی به خرم آباد تبعید شد. مهدی به شدت جذب ایشان شد و در خدمت او بود و در آنجا شکل سیاست و مبارزه را آموخت. علاقه متقابل آيت اللَّه مدني به مهدي زين الدين موجب شد كه او بيشتر اوقات را در كنار آن عالم فرزانه سپري كند. ✅ مهدي در سال 1356 رتبه چهارم كنكور سراسري از دانشگاه شيراز را اخذ نمود. خانواده شهيد زين الدين در اوايل انقلاب به شهرستان قم مهاجرت كردند. شهيد زين الدين پس از انقلاب فعاليتهاي خود را از جهاد سازندگي شروع كرد و سپس به عضويت رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد. ✅ وي در آزادسازي كردستان از سيطره ضدانقلاب، فعاليتهاي فراواني به عمل آورد و پس از شروع جنگ تحميلي مسؤوليتهاي مختلفي به عهده گرفت و تا زمان شهادتش، در عملياتهاي متعددي شركت نمود، تا اينكه به سبب لياقت توصيف ناپذيرش مفتخر به فرماندهي لشكر 17 علي بن ابيطالب(ع) قم گرديد. ✅ سرانجام ۱۳۶۳/۸/۲۷ سردار مهدي زين الدين به همراه برادرش مجيد، در يكي از مناطق كردستان از سوي ضدانقلاب به شهادت رسیدند و پس از تشييع با شكوه در گلزار شهداي قم به خاك سپرده شدند. http://eitaa.com/joinchat/2697003010C86ca0b02c5
✅زندگی به سبک شهدا ‌نسبت به بد حجابــے خانم ها خیلی ناراحت میشد بعد از ازدواجمان که به بازار می‌رفتیم حس میکردم راحت نیست به من گفت: خانم میشه من دیگه بازار نیام؟! وضع حجاب خانم ها نامناسبه. از این شرایط ناراحت بود و میگفت: خانمها قراره با این پوشش به کجا برسن...😔
اخلاص💚 تنها رمز زندگی شهداء بود.
😘 ❣️عشق یعنی یک سادگی ❣️عشق یعنی باعلی ❣️عشق یعنی لافتی الاعلی ❣️عشق یعنی رهبرم 💞🌹 @dashtejonoon1 🌹💞
❇یادم هست کلاس چهارم٬ توی کتاب فارسیمون یک پسر هلندی بود که انگشتش رو گذاشته بود توی سوراخ سد تا سد خراب نشه!! ❇قهرمانی که با اسم و خاطره اش بزرگ شدیم!! "پطروس" ❇توی کتاب، عکسی از پطروس نبود و هیچ وقت تصویرش را ندیدیم...!! ❇همین باعث شد که هر کدام از ما یک جوری تصورش کنیم و برای سالها توی ذهنمان ماندگار شود!! ❇پطرس ذهن ما خسته بود٬ تشنه و رنگ پریده، انگشتش کرخت شده بود و...!! ❇سالها بعد فهمیدیم که اسم واقعی پطروس٬ هانس بوده است!! ❇تازه هانس هم یک شخصیت تخیلی بوده که یک نویسنده آمریکایی به نام "مری میپ داچ" آن را نوشته بود!! ❇بعدها، هلندیها از این قهرمان خیالی که خودشان هم نمیشناختنش، یک مجسمه ساختند!! ❇خود هلندیها خبر نداشتند که ما نسل در نسل با خاطره پطروس بزرگ شدیم!! ❇شاید آن وقتها اگر میفهمیدیم که پطروسی در کار نبوده، ناراحت میشدیم!! *💟اما توی همان روزها٬ سرزمین من پر از 🔹قهرمان🔹 بود!!* *💟قهرمانهایی که هم اسمهاشون واقعی بود و هم داستانهاشون!!* *❤شهید ابراهیم هادی:* جوانی که با لب تشنه و تا آخرین نفس توی کانال کمیل ماند و برای همیشه ستاره آنجا شد؛ کسی که پوست و گوشتش! *❤شهید حسین فهمیده:* نوجوان سیزده ساله ای که با نارنجک، زیر تانک رفت و تکه تکه شد!!! *❤شهید حاج محمدابراهیم همت:* سرداری که سرش را خمپاره برد...!!! *❤شهیدان علی، مهدی و حمید باکری:* سه برادر شهیدی که جنازه هیچکدامشان برنگشت!!! *❤شهیدان مهدی و مجید زین الدین:* دو برادر شهیدی که در یک زمان به شهادت رسیدند!!! *❤شهید حسن باقری:* کسی که صدام برای سرش جایزه گذاشت!!! *❤شهید مصطفی چمران:* دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی آمریکا، بی ادعا آمد و لباس خاکی پوشید تا اینکه در جبهه دهلاویه به شهادت رسید!!! *❤شهيد محمد قنبرلو* كسي كه خبر شهادتش رابه اسم شكار بزرگ دراخبار بغداد اوردند *💙کاشکی زمان بچگیمان لااقل همراه با داستانهای تخیلی، داستانهای واقعی خودمان را هم یادمان میدادند!!* *💙ما که خودمان قهرمان داشتیم!!!* *✳مثل مرد جلو دشمن ایستادن تا کسی نگاه چپ به خاک و ناموسمان نکند! *💚و..... مردان واقعی اینها بودند!!!* *💛ای کاش، گاهی از این مردان واقعی و بی ادعا هم یادی کنیم...!!!😔*
✨✨✨ ده سال با محمد زندگی کردم هیچوقت یاد ندارم بی وضو باشه غیر ممکن بود یه شب نماز شبش ترک بشه✅ به نماز اول وقت فوق العاده اهمیت می داد👌 مسافرت که می رفتیم تا صدای اذان رو می شنید ، توی بیابون هم بود می ایستاد بارها بهش می گفتم مقصد که نزدیکه ، نمازتون رو شکسته نخونین بذارین برسیم خونه ، نمازتون رو کامل و با خیال راحت بخونین🌹 محمد می گفت: شاید توی همین راه کوتاه عمرمون تموم شد و به خونه نرسیدیم الان می خونم تا تکلیفم رو انجام داده باشم اگه رسیدیم خونه ، کامل هم می خونم... 🍃شهید محمد بروجردی🍃 🕋 @sebghatallaah
🍀🌺🍀🌼🍀🌺🍀 دیروز و می زدیم امروز مانده‌ایم چه بزنیم دیروز روز شدن بود امروز روز شوم چقدر خونی شد تا خاکی نشود @dashtejonoon1 🍀🌺🍀🌼🍀🌺🍀
🔸شهیدمهدی زین الدین:هرکس درشب جمعه شهدا را یاد کند،شهداهم او رانزد اباعبدالله یاد میکنند. 🔸شهدا را یاد کنیدحتی با ذکر یک صلوات. 💠شادی روح شهدا صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🏴🏴 🌅 ارواح طیبه شهدا ؛ روح شهید سلیمانی را در آغوش گرفتند. "مقام معظم رهبری" 👇👇👇 🔻به‌ بپیوندید http://eitaa.com/joinchat/2044657664C50ccd48f34 @adminpress 👈: تحریریه
اِنّه من سلیمان و انّه بسم الله الرحمن الرحیم.... سوره نمل 🕋 @sebghatallaah
یا زهرا (س): دیشب به مناسبتی زندگی نامه سردار دلها را در اینترنت جستجو می کردم دلم گرفت .نوشته بود مدرک تحصیلی دیپلم سردار به تو غبطه خوردم که تو با این عظمت و جایگاه هیچ وقت دنبال مدرک و دانشگاه و مدرک دکترا و ... نبودی هرگز دنبال نام و عنوان نبودی هرگز به فکر استراحت نبودی مثل برخی ها سجاده آب کش هم نبودی وسط نماز از یتیم شهید گل و برگ گل گرفتی و هرگز به خاطرت رسوخ نکرد که شاید نمازم باطل شده باشد شاید فکر کردی این نماز نزد حق محبوب تر است و بلافاصله بعد از نماز یتیمی را که به تو گل داده بود غرق بوسه کردی سردار این قدر خاکی بودی که بجز در مراسم رسمی درجه هایت را نصب نمی کردی لباس سبزت یا تنت نبود یا اگر بود خاکی بود و گلی بود خانه ات ساده بود وسایل خانه ات چقدر معمولی و حیاط منزلت چقدر ساده و خودمانی و از همسرت خواستی که بر سنگ قبرت بنویسند سرباز قاسم سلیمانی بدون نام و عنوان اگر به ما بود برایت مزاری درست می کردیم درجه یک با چندین گنبد و گلدسته در حد یک الگو و قهرمان چه کنیم که خودت پیش دستی کردی و طور دیگری وصیت کردی شاید تو ما را بهتر شناخته بودی سردار کرار همیشه در سفر سفر بخیر و سلامت وقتی در سایت ها دنبال می گشتم و دیدم نوشته به جز تاریخ تولد و محل تولد اطلاعات بیشتری در دسترس نیست فهمیدم که ما واقعا تو را نمی شناختیم تو از افلاک بودی نه در خط املاک اهل همت بودی نه اهل صحبت مرد عمل بودی و نه مرد شعار دارای مقام بودی نه صاحب عنوان و مقام خوشا بحالت که یار نظام بودی و نه مثل ماها بار نظام تو سرباز ایران بودی نه سربار ایران تو به انتظار ایستاده بودی نه به انتظار نشسته تو سوار بر تانک بودی نه سرمایه دار بانک نمی دانم تو چندمین بودی از 313 تن تو یار مردم بودی و در مشکلات همیشه پشت مردم بودی هر جا که عازم بودی حتما آن جا لازم بودی چه در اهواز چه حلب چه بغداد و چه دمشق و یا اربیل و در آخر در سرزمین کوفه به شهادت رسیدی بدن مطهرت هم باز به زیارت رفت کربلا کاظمین نجف قم مشهد و آن وقت در خاک آرام خواهی گرفت تا بر افلاک قدم بگذاری سردار شهادتت مبارک سردار ما را ببخش که تو را نشناختیم والبته مهم هم نیست چون که صد البته آسمانیان تو را بهتر می شناسند سردار ببخش که درجه ای نظامی بالاتر از سپهبد نداریم که بردوش و یا برسینه است بگذاریم . سردار ما تا بحال فکر می کردیم که تو فتح الفتوح کردی ولی تشییع جنازه ات به ما فهماند که تو فتح القلوب کردی صبح دیدیم که دوباره در اهواز سیل آمد اما این دفعه سیل جمعیت بود که با لطف خدا تبعات این سیل درخت ظلم و ستم را از ریشه برخواهد کند به امید آن روز سردار برای ما دعا کن که به دعایت سخت محتاجيم. محفوظ 🌹
🌓 🌗 ❤️ ❤️ ... هنوز به و و تنهایی هایش عادت نکرده ام ... هنوز روحم را آزرده می کند سخت است هر روز را به دنیایی باز کنم که تو را کم دارد اما ای ندارم رفیق تنهایی هایم ، هر شب برایت می کنم... و به تو قول می دهم در این دوره ی سخت با به خدا و خیر نیمه شب هایت اسیر زرق و برق دنیا و دنیا طلبان نشوم... امشب هم نبودنت را به رویای شبانه می سپارم شاید در خواب تماشاگرت باشم. من می گویم شب ات 💐 تو بگو عاقبت شما به و 🌹 🌷 🌷 🌷 🌷 🌙🌗🌙🌗🌙🌗🌙 @dashtejonoon1 🌙🌗🌙🌗🌙🌗🌙
🔴 شهید حاج نقل می‌کند یکی از اشرار بزرگ سیستان و بلوچستان را که سال‌ها به دنبالش بودیم و هم در مسئله قاچاق مواد مخدر خیلی فعالیت می‌کرد و هم تعداد زیادی از بچّه‌های ما را شهید کرده بود را با روش‌های پیچیده اطّلاعاتی برای مذاکره دعوت کردیم به منطقه خاصی و پس از ورود آن‌ها به آنجا او را دستگیر کردیم و به زندان انداختیم. خیلی خوشحال بودیم. او کسی بود که حکمش مثلا پنجاه بار اعدام بود. در جلسه‌ای که خدمت رسیده بودیم، من این مسئله را مطرح کردم و خبر دستگیری و شرح ماوقع را به ایشان گفتم و منتظر عکس‌العمل مثبت و خوشحالی ایشان بودم. رهبری بلافاصله فرمودند: همین الان زنگ بزن آزادش کنند! من بدون چون و چرا زنگ زدم، اما بلافاصله با تعجب بسیار پرسیدم «آقا چرا؟ من اصلا متوجه نمی‌شوم که چرا باید این کار را می‌کردم؟ چرا دستور دادید آزادش کنیم؟» گفتند: «مگر نمی‌گویی دعوتش کردیم؟» بعد از این جمله من خشکم زد. البته ایشان فرمودند:«حتما دستگیرش کنید.» و ما هم در یک عملیات سخت دیگر دستگیرش کردیم. مرام شیعه این است که کسی را که می‌کنی و مهمان تو است حتی اگر قاتل پدرت هم باشد حق نداری او را آزار بدهی. 📙خاطرات شفاهی شهید حاج قاسم سلیمانی در کتاب «ذوالفقار»
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 که درخواست کرده در کنار مزارش خاکسپاری شود یوسف الهی سال ۱۳۴۰ در شهر «کرمان» متولد شد، پدرش فرهنگی بود و در آموزش و پرورش خدمت می کرد. محیط خانواده کاملا فرهنگی بود و همه فرزندان از همان کودکی با حضور در مذهبی با اسلام و قرآن آشنا می شدند. علاقه زیاد و ارتباط عمیق محمد حسین با نیز ریشه در همین دوران دارد. در محمد حسین دبیرستانی بود و حضوری فعال در عرصه سیاست داشت و یکی از عاملان حرکت‌های دانش آموزان در شهر کرمان بود. آغاز جنگ عراق علیه ایران در لشکر ۴۱ ثارالله واحد اطلاعات و عملیات به فعالیت خود ادامه داد و بعدها به عنوان این واحد انتخاب شد. در طول جنگ به سختی شد و بالاخره آخرین بار در به دلیل مصدومیت حاصل از در بیست و هفتم بهمن ماه سال ۱۳۶۴ در بیمارستان لبافی نژاد تهران به رسید. 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹