#گزارش_تصویری
✨ حلقه نونهالان حضرت رقیه(س) همراه با قرائت قرآن توسط دختران گلمون ، تمرین سرود و بیان قصه حضرت ابراهیم(ع) و عید قربان توسط مربی وبچه ها هم نقاشی این قصه رو کشیدن .
مربی : سرکار خانم فولادی
#پایگاه_حضرت_معصومه(س)
#حوزه_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان
─═༅🍃🌹🍃༅═─
@payame_kosar
#گزارش_تصویری
✅ دوره آموزشی حل تعارض بین زوجین در پایگاه حضرت معصومه(س)
(جلسه چهارم)
مشاور : سرکار خانم فاطمه شیری
#ناحیه_مقاومت_بسیج_اردکان
#حوزه_مقاومت_کوثر_اردکان
#پایگاه_مقاومت_حضرت_معصومه(س)
✦࿐჻ᭂ❣🌙❣჻ᭂ࿐✦
@payame_kosar
#گزارش_تصویری
🌱 نشست بصیرتی سیاسی با حضور سرکار خانم محمدرضایی در خصوص انتخابات
#حوزه_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان
#پایگاه_شهید_مصطفی_صدرزاده
#امتداد_بدرقه_شهیدان
#انتخابات۱۴۰۳
#انتخاب_اصلح
#به_کمتر_از_رئیسی_راضی_نیستیم
#اردکان_حماسه_ساز
࿐჻ᭂ🌸🇮🇷🌸჻ᭂ࿐
@payame_kosar
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
برنامه کلاس های تابستانه مسجد دوازده امام علیه السلام (ویژه بانوان)
همراه با اردوی موج های آبی😍
✅آموزش کیک تولد
۲و۳و۴تیر ساعت ۴عصر
هزینه :۱۵۰ت
جهت ثبت نام 👇
@m_f_a5770
✅کلاس نقاشی همراه با قصه گویی
سه شنبه ها ساعت ۱۰صبح
هزینه:۱۵۰ت
شروع کلاس از ۱۲تیر
جهت ثبت نام 👇
@art_talaei
✅آموزش سیاه قلم
سه شنبه ها ۹صبح
هزینه:۲۵۰ت
شروع کلاس از ۱۲تیر
جهت ثبت نام 👇
@art_talaei
✅حفظ جز سی (ویژه بالای ۹سال)
دوشنبه ها و چهارشنبه ها ساعت ۹صبح
هزینه :۱۰۰ت
جهت ثبت نام 👇
@MirMohammadi_1360
✅حفظ جز سی (ویژه زیر ۹سال)
دوشنبه ها و چهارشنبه ها ساعت ۱۰صبح
هزینه :۱۰۰ت
جهت ثبت نام 👇
@MirMohammadi_1360
✅آموزش انواع حلوا وژله و پاستیل
شنبه ها و یکشنبه ها و پنج شنبه ها ساعت ۹صبح
شروع کلاس از ۱۴تیر
هزینه :۱۵۰ت
جهت ثبت نام 👇
@m_f_a5770
❌توجه داشتید عزیزانی که در کلاس تابستانه موفق باشند و بیشترین حضور در جلسات رو داشته باشند۷۰درصد هزینه کلاس به آنها برگردانده میشود.
#نو+جوانهها
#پایگاهحضرتعلیبنابیطالبعلیهالسلام
#حوزه_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
@payame_kosar
کلاس های تابستانه پایگاه بسیج قاسم ابن الحسن (ع) 🍉✨✨
🌺ویژه دختران🌺
همراه با یک اردوی باحال و پرهیجان😍
🔹نقاشی مقدماتی
۱۰ جلسه/۱۵۰۰۰۰ تومان
🔹نقاشی پیشرفته
۱۰ جلسه/۳۰۰۰۰۰ تومان
🔹زبان انگلیسی
۲۰ جلسه/۲۰۰۰۰۰ تومان
🔹اوریگامی و کاردستی
۱۰ جلسه/۱۲۰۰۰۰ تومان
🔹گل سر سازی
۱۰ جلسه/۱۲۰۰۰۰ تومان
🔹عروسک بافی
۱۰ جلسه/۳۰۰۰۰۰ تومان
🔹حلقه صالحین کودکان
(آموزش روانخوانی قرآن، بیان داستان های قرآنی ،بازی های گروهی،سرود و....)
🔹حلقه صالحین نوجوانان
(گفتگوی دخترونه درباره موضوعات مختلف همراه با بازی های گروهی و گردش وتفریح زیر نظر مربی)
🔻شروع کلاس ها: شنبه دوم تیرماه
❌رده سنی و زمان دقیق برگزاری کلاس ها در پوستر
🔻حضور پسران در کلاس اوریگامی وکاردستی تا سن۸ سال بلامانع است.
#نو_جوانه_ها
#پایگاه_قاسم_بن_الحسن_ع
#حوزه_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
@payame_kosar
حوزه مقاومت بسیج کوثر اردکان برگزار می کند :
🔷 جشنواره ریحانه 🔷
✨ ویژه دختران بالای ۱۲ ساله
🟣 موضوعات :
🔶 دختران و علمداری تمدن نوین اسلامی
🔶 دختران و نقش آفرینی سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی
🔶 جایگاه و ارزش دختران در ایران
🔶 دختر ایرانی ، رسالت مادری و همسرداری
🟢 قالب های ارائه آثار :
🔷 شعر
🔷 طراحی پوستر
🔷 نقاشی
🔷 داستان نویسی
🔷 پادکست
🔷 خوشنویسی
🔷 هنرهای بومی
🔷 صنایع دستی
⬅️ مهلت ثبت نام : از اول تا ۱۰ تیرماه ۱۴۰۳
📎 نفرات ثبت نام شده ، در روز اجرای جشنواره حضوری آثار خود را خلق خواهند کرد.
📌 زمان و مکان جشنواره متعاقبا اعلام خواهدشد.
🎁 از نفرات برتر تجلیل و آثار برگزیده به مرحله استانی راه پیدا خواهد کرد.
📌 جهت ثبت نام به آیدی زیر مراجعه فرمایید
@Hkosar
#جشنواره_ریحانه
#حوزه_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان
࿐჻ᭂ🌸💚🌸჻ᭂ࿐
@payame_kosar
May 11
#دختر_شینا
#رمان
#قسمت_پنجاه_دو
ابروهایش در هم گره خورد: « چرا این طور می کنی؟! به گمانم شیطان توی جلدت رفته. تو که این طور نبودی.»
گریه ام گرفت، گفتم: «تا امروز هر چه کشیدم به خاطر تو بود؛ این همه سختی، زندگی توی این شهر بدون کمک و یار و همراه، با سه تا بچة قد و نیم قد. همه را به خاطر تو تحمل کردم. چون تو این طور می خواستی. چون تو این طوری راحت بودی. هر وقت رفتی، هر وقت آمدی، چیزی نگفتم. اما امروز جلویت می ایستم، نمی گذارم بروی. همیشه از حق خودم و بچه هایم گذشتم؛ اما این بار پای سلامتی خودت در میان است. نمی گذارم. از حق تو نمی گذرم. از حق بچه هایم نمی گذرم. بچه هایم بابا می خواهند. نمی گذارم سلامتی ات را به خطر بیندازی. اگر پایت عفونت کند، چه کار کنیم.»
با خونسردی گفت: «هیچ، چه کار داریم بکنیم؟! قطعش می کنیم. می اندازیمش دور. فدای سر امام.»
از بی تفاوتی اش کفری شدم. گفتم: «صمد!»
گفت: «جانم.»
گفتم: «برو بنشین سر جایت، هر وقت دکتر اجازه داد، من هم اجازه می دهم.»
تکیه اش را به عصایش داد و گفت: «قدم جان! این همه سال خانمی کردی، بزرگی کردی. خیلی جور من و بچه ها را کشیدی، ممنون. اما رفیق نیمه راه نشو. اَجرت را بی ثواب نکن. ببین من همان روز اولی که امام را دیدم، قسم خوردم تا آخرین قطرة خون سربازش باشم و هر چه گفت بگویم چشم. حتماً یادت هست؟ حالا هم امام فرمان جهاد داده و گفته جهاد کنید. از دین و کشور دفاع کنید. من هم گفته ام چشم. نگذار روسیاه شوم.»
گفتم: «باشد بگو چشم؛ اما هر وقت حالت خوب شد.»
گفت: «قدم! به خدا حالم خوب است. تو که ندیدی چه طور بچه ها با پای قطع شده، با یک دست می آیند منطقه، آخ هم نمی گویند. من که چیزی ام نیست.»
گفتم: «تو اصلاً خانواده ات را دوست نداری.»
سرش را برگرداند. چیزی نگفت. لنگان لنگان رفت گوشه هال نشست و گفت: «حق داری آنچه باید برایتان می کردم، نکردم. اما به خدا همیشه دوستتان داشته و دارم.»
گفتم: «نه، تو جبهه و امام را بیشتر از ما دوست داری.»
از دستم کلافه شده بود گفت: «قدم! امروز چرا این طوری شدی؟ چرا سربه سرم می گذاری؟!»
یک دفعه از دهانم پرید و گفتم: «چون دوستت دارم.»
این اولین باری بود که این حرف را می زدم..
دیدم سرش را گذاشت روی زانویش و های های گریه کرد. خودم هم حالم بد شد. رفتم آشپزخانه و نشستم گوشه ای و زارزار گریه کردم. کمی بعد لنگان لنگان آمد بالای سرم. دستش را گذاشت روی شانه ام. گفت: «یک عمر منتظر شنیدن این جمله بودم قدم جان. حالا چرا؟! کاش این دم آخر هم نگفته بودی. دلم را می لرزانی و می فرستی ام دم تیغ. من هم تو را دوست دارم. اما چه کنم؟! تکلیف چیز دیگری است.»
کمی مکث کرد. انگار داشت فکر می کرد. بین رفتن و نرفتن مانده بود. اما یک دفعه گفت: «برای دو سه ماهتان پول گذاشته ام روی طاقچه. کمتر غصه بخور. به بچه ها برس. مواظب مهدی باش. او مرد خانه است.»
گفت: «اگر واقعاً دوستم داری، نگذار حرفی که به امام زده ام و قولی که داده ام، پس بگیرم. کمکم کن تا آخرین لحظه سر حرفم باشم. اگر فقط یک ذره دوستم داری، قول بده کمکم کنی.»
قول دادم و گفتم: «چشم.»
از سر راهش کنار رفتم و او با آن پای لنگ رفت. گفته بودم چشم؛ اما از درون داشتم نابود می شدم. نتوانستم تحمل کنم. قرآن جیبی کوچکی داشتیم، آن را برداشتم و دویدم توی کوچه. قرآن را توی جیب پیراهنش گذاشتم. زیر بغلش را گرفتم تا سر خیابان او را بردم. ماشینی برایش گرفتم. وقتی سوار ماشین شد، انگار خیابان و کوچه روی سرم خراب شد. تمام راهِ برگشت را گریه کردم.
#ادامه_دارد
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
@payame_kosar