#گزارش_تصویری
🌱 برگزاری حلقه صالحین پایگاه مهدیه امروز با حضور خانم غفورزاده،
با موضوعات :
☘وسواس و را های درمان آن
☘بیان جملاتی از امام معصوم در مورد وسواس
☘بیان صحیح احکام
#پایگاه_مهدیه
#حوزه_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان
☘☘☘☘
𖠇𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═┅───
@payame_kosar
#گزارش_تصویری
🔶 کلاس تقویت هوش هیجانی ویژه کودکان 6تا 8 ساله
#نو_جوانه_ها
#پایگاه_شهید_شرکایی
#حوزه_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان
https://eitaa.com/shohadayeshahed
𖠇𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═┅───
@payame_kosar
#گزارش_تصویری
🌱 سومین جلسه کلاس فن بیان
با حضور استاد محمودی
#نو_جوانه_ها
#پایگاه_شهید_شرکایی
#حوزه_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان
https://eitaa.com/shohadayeshahed
𖠇𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═┅───
@payame_kosar
#گزارش_تصویری
✅ ششمین جلسه از کلاس بافتنی و نمونه بافتهایی از هنرمندان بسیجی
🔸مربی جهادی: سرکار خانم جعفری
#نو_جوانه_ها
#گروه_جهادی_شهید_محمد_ترابی
#پایگاه_امام_جعفر_صادق_ع
#حوزه_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان
─═༅🍃🌹🍃༅═─
@payame_kosar
#گزارش_تصویری
🔷 پنجمین و ششمین جلسه از ترم دوم سیاه قلم با مربیگری خانم حسن زاده دیروزپنج شنبه وامروز جمعه درپایگاه حضرت علی بن ابیطالب ع برگزارشد.
#نو_جوانه_ها
#پایگاهحضرتعلیبنابیطالبع
#حوزه_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان
࿐჻ᭂ🌸💚🌸჻ᭂ࿐
@payame_kosar
ایلان ماسک توییت زده از پهپاد ایرانی تعریف کرده
خسروانی توییت زده که نه نه ایران این نیست عکس پراید له شده گذاشته
پ.ن: خود تحقیری تا چه حد😡🤦♂🤦♂
✾࿐༅•••{🌼🦋🌼}•••༅࿐✾
@payame_kosar
🔴 درخواست اجرای دوباره طرح نور برای برخورد با بی حجابی
با توجه به شیوع بی سابقه بی حجابی و بدن نمایی و حضور فعال زنان نیمه برهنه در جامعه و عدم برخورد با این فاسدان کمپین اجرای طرح نور را براه انداختیم . قطعا اگر حمایت مردمی پشت پلیس باشد مسأله بی حجابی سریع تر ریشه کن خواهد شد .شما هم برای حمایت از سردار رادان به لینک زیر مراجعه فرمایید
👇👇👇👇👇👇
https://farsnews.ir/user1709101770097466038/1721388131893947102
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
@payame_kosar
#دختر_شینا
#رمان
#قسمت_هشتاد
تا آمدم چیزی بگویم، دیدم رفته. نشستم روی پله ها و رفتم توی فکر.
دلم گرفته بود. به بهانة آوردن نفت رفتم توی حیاط. پیت نفت را از گوشة حیاط برداشتم. سنگین بود. هنّ وهن می کردم و به سختی می آوردمش طرف بالکن. هوا سرد بود. برف های توی حیاط یخ زده بود. دمپایی پایم بود. می لرزیدم. بچه ها پشت پنجره ایستاده بودند. پتو را کنار زده بودند و داشتند نگاهم می کردند. از پشت پتویی که کنار رفته بود، چشمم به عکس صمد افتاد که روی طاقچه بود. کنار همان قرآنی که وصیت نامه اش را لایش گذاشته بود.
می گفت: «هر وقت بچه ها بهانه ام را گرفتند، این عکس را نشانشان بده.»
نمی دانم چرا هر وقت به عکس نگاه می کردم، یک طوری می شدم. دلم می ریخت، نفسم بالا نمی آمد و هر چه غم دنیا بود می نشست توی دلم. اصلاً با دیدن عکس هزار تا فکر بد و ناجور به سرم می زد. پیت را دوباره برداشتم ببرم توی اتاق که یک دفعه پایم لیز خورد و افتادم زمین.
از درد به خودم می پیچیدم. پایم مانده بود زیر پیت نفت. هر طور بود پیت را از روی پایم برداشتم. درد مثل سوزن به مغز استخوانم فرومی رفت. بچه ها به شیشه می زدند. نمی توانستم بلند شوم. همان طور توی حیاط روی برف ها نشسته بودم و از درد بی اختیار، به پهنای صورتم اشک می ریختم.
ناخن شست پایم سیاه شده بود. دلم ضعف می رفت. بچه ها که مرا با آن حال و روز دیدند، از ترس گریه می کردند. همان وقت دوباره چشمم افتاد به عکس. نمی خواستم پیش بچه ها گریه کنم. با دندان محکم لبم را گاز می گرفتم تا بغضم نترکد؛ اما توی دلم فریاد می زدم: «صمد! صمد جان! پس تو کی می خواهی به داد زن و بچه هایت برسی. پس تو کی می خواهی مال ما باشی؟!»
هنوز پیشانی ام از داغی بوسه اش گرم بود. به هر زحمتی بود، بلند شدم و آمدم توی اتاق. بچه ها گریه می کردند. هیچ طوری نمی توانستم ساکتشان کنم. از طرفی دلم برایشان می سوخت. به سختی بلند شدم. عکس را از روی طاقچه پایین آوردم. گفتم: «بیایید بابایی! ببینید بابایی دارد می خندد.»
بچه ها ساکت شدند. آمدند کنار عکس نشستند. مهدی عکس صمد را بوسید. سمیه هم آمد جلو و به مهدی نگاه کرد و مثل او عکس را بوسید. زهرا قاب عکس را ناز می کرد و با شیرین زبانی بابا بابا می گفت. به من نگاه می کرد و غش غش می خندید. جای دست و دهان بچه ها روی قاب عکس لکه می انداخت.
با دست، شستم را گرفته بودم و محکم فشار می دادم. به سمیه گفتم: «برای مامان یک لیوان آب بیاور.»
آب را خوردم و همان جا کنار بچه ها دراز کشیدم؛ اما باید بلند می شدم. بچه ها ناهار می خواستند. باید کهنه های زهرا را می شستم. سفرة صبحانه را جمع می کردم.
نزدیک ظهر بود. باید می رفتم خدیجه و معصومه را از مدرسه می آوردم. چند تا نارنگی توی ظرفی گذاشتم. همین که بچه ها سرگرم پوست کندن نارنگی ها شدند، پنهان از چشم آن ها بلند شدم. چادر سرکردم و لنگ لنگان رفتم دنبال خدیجه و معصومه.(پایان قسمت هجدهم)
#ادامه_دارد
✾࿐༅•••{🌼🦋🌼}•••༅࿐✾
@payame_kosar
در آرامش ملکوتی شب ها✨
چه زیباست در پیشگاه معبودی بنشینیم
که به حکم حکمتش به روزهای ما پویایی بخشیده و به لطف رحمتش به شب های ما آرامش و سکون …🌼
✨شبتون بخیر✨
✾࿐༅•••{🌼🦋🌼}•••༅࿐✾
@payame_kosar
4_5791935884542609352.mp3
21.06M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
🎧 با نوای علی فانی
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
•┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈•
@payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱
بچه ها باید توی هیات بهشون خوش بگذره...
یعنی همونجور که بازی میکنن صدای #روضه هم تو گوششون باشه...
اگه بچه دارید حتما این کلیپ رو ببینید
🌱
اگه هیئتی رفتید که مدام تذکر میدادن بچه ها رو ساکت کنید بدونید اون هیئت خیلی امام حسینی نیست....هیئتی که نسل حسینی پرورش نمیده احتمالا فقط داره برا پیرمردا روضه میخونه....
اتاق کودک در مساجد خوبه ولی نه اینکه اتاقی باشه که تو سکوت باشه و صدای روضه نیاد
#دکتر_سعید_عزیزی
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
@payame_kosar
39.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روشنگری/#امر_به_معروف
🚩بیایید ما فرق داشته باشیم.
مثل یاران #امام_حسین علیه السلام عاشقانه پای امربهمعروف ونهیازمنکر بایستیم!
#محرم
🏴
⚘اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ⚘
..................…...............
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
@payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گریهٔ مادر کودک معلولی که نمیخواست پسرش را به برنامهٔ معلی بیاورد!
✾࿐༅•••{ 🌸✨🌸 }•••༅࿐✾
@payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🐦کوکوی گردن مرغ🍗🧆
😍😍😍😍
عالیه حتما امتحان کنید
#غذای_نونی
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
@payame_kosar