﷽، حدیث منزلت و خلافت حضرت علی علیه السلام.
✍ حجتالاسلام دکتر قربانی مقدم
❌ شبهه
شیعه برای خلافت بلافصل حضرت علی به حدیث منزلت تمسک میکنند (با علی انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبیّ بعدی) در حالی که حضرت موسی برادرش هارون را زمان مرگش انتخاب نڪرد ڪه جانشینش باشد بلڪه درمدتی ڪه موسی درڪوه طور بود این ڪار راانجام داد.
پیامبر هم درسفر تبوڪ ڪه قرار بود از سفر برگردد حضرت علی رابه جایشان گذاشتند.نه این که برای بعد از رحلتشان...
✅ پاسخ
🔹اولا حدیث منزلت تنها یکی از صدها دلیل جانشینی حضرت علی علیه السلام است
ثانیاً حدیث منزلت مخصوص غزوه تبوک نیست بلکه به دفعات متعدد و دست کم در سیزده جریان مختلف از پیامبر گزارش شده است، و به هیچ وجه به جریان و سبب خاصی اختصاص ندارد. (برخی از آن جریانات در کتاب المراجعات گردآوری شده است)
ثالثا آنچه از حدیث منزلت فهمیده میشود، شأنیت حضرت امیر برای خلافتِ پیامبر است. یعنی همانطور که در شأنیت هارون برای خلافت موسی، تردیدی وجود ندارد، همین نسبت و منزلت برای حضرت امیر نیز وجود دارد.
در واقع حدیث منزلت از تحققِ خلافت حضرت امیر در نبود پیامبر، به طور مطلق و بدون هیچ قیدی سخن میگوید. یعنی هر گاه پیامبر نباشد، و علی باشد، علی جانشین اوست. به عبارت رساتر، شأن و شایستگی خلافت در حضرت هارون و حضرت امیر متحقق است، و این شأن با دو شرط بالفعل خواهد شد :
با نبود موسی یا پیامبر
با وجود هارون یا علی
مخصوصا اینکه خود پیامبر عزیز، با بیان عبارت (الا انه لا نبیّ بعدی) با صراحت اعلام میکنند که این جانشینی بیشتر ناظر به بعد از رحلت ایشان است، و الا اگر این جانشینی مخصوص زمان حیات ایشان بود، نیاز نبود تا به بود و نبود پیامبر پس از خود تصریح کنند. پس معلوم میشود که جانشینی حضرت امیر المومنین اگر چه در هنگام غزوه تبوک و مواقع دیگر گفته شده، اما ناشی از همان شأن و منزلت خلافت ایشان است که پس از رحلت پیامبر بروز اصلی آن خواهد بود.
🔹 پینوشتها
۱. استثنای بعد از اطلاق (یعنی عبارت: الا انه لا نبیّ بعدی)، دلالت بر عموم منزلت میکند. به عبارت دیگر اگر عبارت «إلّا انه لا نبی بعدی» نبود، ممکن بود تصور شود، که تنها یکی از خصلت های هارون نسبت به موسی را حضرت امیر نسبت به پیامبر دارد. اما استثنای موجود در حدیث ثابت میکند که تمام خصلت های هارون نسبت به موسی، در حضرت امیر نسبت به پیامبر متحقق است، مگر نبوت. »
در نتیجه منزلتهای «اخوت »، «وزارت»، «شراکت در امر»، «شدت ازر »، «اصلاحِ قوم »، و «خلافت» از جمله منزلتهای مذکور هارون نسبت به موسی است که آیات قرآن صراحتاً بدان اشاره فرموده است، و تمامی این منزلتها در حضرت امیر نسبت به پیامبر متحقق است.
۲. هارون در نبود موسی خلیفه شد، ولی مردم فریب سامری را خورده و گوساله پرست شدند. کسی به یاری هارون آنگونه که باید نشتافت و هارون در میان قوم ضعیف ماند. و هارون به ناچار مصلحت را در صبر کردن دید. حال حدیث منزلت همهی این وقایع را برای علی بیان پیشبینی میکند. یعنی امام علی در نبود پیامبر خلیفه است، اما سامریِ امت اسلام مردم را فریب داده و ایشان را از راه حق گمراه میکند. علی علیهالسلام را کسی آن چنان که باید، حمایت نمیکند و علی در حال استضعاف مأمور به صبر میشود.
🚩 #شبهات_را_بی_پاسخ_نگذاریم.
#شبهات_غدیر
اگر شبهه ای ذهنتان را مشغول کرده خوشحال می شویم در راه یافتن پاسخ با شما هم قدم باشیم. 😊با آی دی @zz2aa64
@payame_kosar
🔴 اسیر شیطان
♦️حضرت موسی (علیهالسلام) در جایی نشسته بود، ناگاه ابلیس که کلاهی رنگارنگ بر سر داشت نزد موسی آمد. وقتی که نزدیک شد، کلاه خود را برداشت و مؤدبانه نزد موسی (علیهالسلام) ایستاد.
♦️موسی (علیهالسلام) گفت: تو کیستی؟
ابلیس گفت: من ابلیس هستم!
♦️موسی (علیهالسلام) گفت: آیا تو ابلیس هستی؟ خدا تو را از ما و دیگران دور گرداند!
ابلیس گفت: من آمدهام به خاطر مقامی که در پیشگاه خدا داری، بر تو سلام کنم!
♦️موسی (علیهالسلام) گفت: این کلاه چیست که بر سر داری؟
ابلیس گفت: با رنگها و زرق و برقهای این کلاه، دل انسانها را میربایم.
♦️موسی (علیهالسلام) گفت: به من از گناهی خبر ده که اگر انسان آن را انجام دهد، تو بر او چیره میشوی و هر جا که بخواهی، او را میکشی.
ابلیس گفت: اذا اعجبته نفسه و استکثر عمله، و استصغر فی عیبه ذنبه؛
⏺سه گناه است که اگر انسان گرفتار آن بشود، من بر او چیره میگردم:
1- هنگامیکه او، خودبین شود و از خودش خوشش آید؛
2- هنگامیکه او عمل خود را بسیار بشمارد؛
3- هنگامیکه گناهش در نظرش کوچک گردد.
📚 اصول کافی، ج 2، ص 262
@payame_kosar
قسمت ده: فرار بزرگ
چشم هام رو بسته بودم و توی حال خودم بودم با خدا صحبت می کردم که یکی زد روی شونه ام و دوباره با وحشت چشم هام رو باز کردم ... .
همون روحانیه بود ... چنان آب گلوم با سر و صدا پایین رفت که خنده اش گرفت ... با خنده گفت: نه به اون داد و بیداد، نه به این حال و احوال ... مرد که اینقدر راحت، غش و ضعف نمی کنه ... .
بعد هم لیوان آب قند رو دوباره گذاشت جلوم ... و رفت سر کارش ... هیچ کس مراقبم نبود ... فکر کردم یه نقشه ای کشیدن و یواشکی مراقبم هستن ... .
زیر چشمی مراقب بودم که در اولین فرصت فرار کنم ... کم کم داشت شرایط برای فرار مهیا می شد ... تمام شجاعت و جسارتم رو جمع کردم که صدای الله اکبر بلند شد ... .
خوشحال شدم و گفتم الان اینها بلند میشن برای نماز، منم از غفلت شون استفاده می کنم فرار می کنم ... اما توهمی بیش نبود ... .
روحانیه که حاج آقا صداش می کردن، درست جایی ایستاد که اشراف کامل به در داشت ... با ناراحتی به خدا گفتم: فقط یک بار می خواستم نمازم رو دیرتر بخونم ... اما بعد استغفار کردم و به نماز ایستادم ... .
اومدم اقامه ببندم که حاجی گفت: نماز بی وضو؟ .
پ.ن: طبق فتوای برخی از مفتی های عربستان، یک بار وضو گرفتن برای کل روز کافی است و حتی خوابیدن، آن وضو را باطل نمی کند
#رمان
@payame_kosar
قسمت یازده: به ایران خوش آمدی
یه لبخندی زد ایستاد به نماز ... بدون توجه به من ... .
در باز بود و به خوبی می دونستم بهترین فرصت برای فراره ... اما پاهام به فرمان من نبود ... .
وضو گرفتم. ایستادم به نماز ... نماز که تموم شد. دستم رو گرفت و برد غذاخوری حرم ... غذاش رو گرفت و نصف کرد ... نصفش رو با سهم ماست و سوپش داد به من ... منم تقریبا دو روزی می شد که هیچی نخورده بودم ... دیگه نفهمیدم چی دارم می خورم ... غذای شیعه، غذای حضرت ... .
قبل از اینکه اون دست به غذاش بزنه، غذای من تموم شده بود ... بشقابش رو به من تعارف کرد و گفت: بسم الله ... فکر کردم منظورش اینه که بسم الله بگو و منم بی اختیار و نه چندان آهسته گفتم: بسم الله ... نمی دونم به خاطر لهجه ام بود یا حالتم یا ... ولی حاجی و اطرافیان با صدای بلند خنده شون گرفت ... مونده بودم باید بخندم، بترسم یا تعجب کنم ... .
کم کم سر صحبت رو باز کرد ... منم از هر تکه ماجرا یه تیکه هایی رو براش تعریف کردم و فقط گفتم که به خاطر خدا از کشورم و خانواده ام دل کندم و اومدم ایران تا به خاطر اسلام مبارزه کنم و حالا هم هیچ جا پذیرشم نکردن و میگن خلاف قانونه و باید برگردم کشورم و اجازه تحصیل و اقامت ندارم ... .
وقتی داشتم اینها رو می گفتم، تمام مدت سرش پایین بود و دونه های تسبیحش رو بالا و پایین می کرد ... حرف های من که تمام شد، از جا بلند شد و رفت سمت قرآن و قرآن باز کرد ... بعد اومد سمتم. دستش رو گذاشت روی شانه ام و گفت: به ایران خوش اومدی ... .
پ.ن: از قول برادرمون: در بین ما استخاره کردن وجود نداره و من برای اولین بار، اونجا بود که با این عمل مواجه شدم و اصلا مفهوم این حرکات رو درک نمی کردم ... بعدها حاجی به من گفت؛ جواب استخاره، آیه ای از قرآن بود که خداوند به مومنین دستور میدن در راه خدا هجرت کنند.
#رمان
@payame_kosar
قسمت دوازده: مقر مخفی سپاه
اون شب، حاجی با اصرار من رو برد خونه اش ... هم جایی برای رفتن نداشتم، هم جرات رفتن به خونه یه روحانی شیعه رو نداشتم ... .
در رو که باز کرد، یا الله گویان وارد خونه شد ... از راهروی ورودی خانه رد شدیم و وارد حال که شدیم؛ یک شوک دیگه به من وارد شد ... .
عکس نسبتا بزرگی از آقای خامنه ای با امام خمینی، روی دیوار بود ... فکر کردم گول خوردم و به جای خونه حاجی، منو آورده به مقر و مراکز مخفی سپاه یا روحانی ها و الانه که ... .
ناخودآگاه یه قدم چرخیدم سمت در که فرار کنم ... که محکم پای حاجی رو لگد کردم و از ضرب من، خورد توی دیوار ... .
بدون اینکه چیزی به من بگه یا سوالی بکنه، خانمش رو صدا زد و رفت، لباسش رو عوض کرد ... .
اون شب تا صبح، با هر صدای کوچکی از خواب می پریدم و می نشستم ... اما هرگز فکرش رو هم نمی کردم، فردا با چه چیزی مواجه میشم ... .
فردا صبح، حاجی من رو با خودش برد و با ضمانت و تعهد خودش، من رو ثبت نام کرد ... تنها فکری رو که نمی کردم این بود که من، شب رو توی خونه مدیر یکی از اون حوزه های علمیه ای خوابیده بودم که دیگه حتی خواب پذیرش در اونجا رو هم نمی دیدم ...
#رمان
@payame_kosar
7.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تبریک میگم عیدتون مبارک باشه 😊
#ولادت حضرت امام علی النقی الهادی علیه السلام مبارک
@payame_kosar
الهی !
دریای فضل تو پهناورتر
و عظمت حلم تو بیش از آن است
که بخواهی اعمال مرا در ترازوی عدل خویش بگذاری
و به عقوبت گناهانم مرا در پرتگاه عذاب خویش قرار دهی.
من که قدر و قیمتی ندارم
اما آقای من !
تو به فضل خویش مرا ببخش
و مرا که تهی دست عفو تو هستم
با دستی تهی از در خانه ات باز مگردان.
#شب_بخیر ای بخشنده ترین بخشایشگرها
#مجموعه قصه های_قصه من و خدا
#محسن_عباسی_ولدے
@payame_kosar