eitaa logo
پیام کوثر
726 دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
8.4هزار ویدیو
175 فایل
برنامه های ثابت کانال پیام کوثر : #امام_زمانم ، #یاران_آسمانی، #سبک_زندگی_اسلامی ، #جهاد_تبیین ، #فرزندآوری ، #تربیت_فرزند ، #داستانک ، #مسابقه ، #تلنگر ، #پندانه ، #گزارش و... ارتباط با ما : @Hkosar
مشاهده در ایتا
دانلود
این تصاویر از سوئیس یا استرالیا نیست اینجا ایران خودمونه ؛ پل معلق ورگه‌سران سرعین در اردبیل اولین پل ترکیبی خاورمیانه ساخته دست مهندسان ایرانی👌 ✾࿐༅•••{ 🌸✨🌸 }•••༅࿐✾ @payame_kosar
🔰سخنگوی سپاه: با توجه به نیاز به ارائه یک روایت معتبر و صادقانه، زمان‌بر بودن فرآیند تحقیق در مورد ترور شهید هنیه به دلیل جمع‌آوری نظرات کارشناسان و بررسی‌های فنی، طبیعی است. ✾࿐༅•••{ 🌸✨🌸 }•••༅࿐✾ @payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧ثوابی بالاتر از کربلا رفتن! 🔹برگرفته از خطبه نماز جمعه ۳ شهریور ۱۴۰۲ امام جمعه اردکان ✾࿐༅•••{ 🌸✨🌸 }•••༅࿐✾ @payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنده ی من! تو به هنگامی که به نماز می ایستی، من آنچنان گوش فرا میدهم، که گویی همین یک بنده را دارم، ولی تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری... 🪴@payame_kosar
🏴 امروز هفتم صفر، حلقه صالحین شهیدان مروتی در منزل خانم مروتی برگزار شد 🔸قرائت دعای فرج ، زیارت عاشورا ، دعای علقمه 🔷 آموزش روانخوانی قرآن و تدبر در دو آیه از سوره زمر 🔶 همچنین به مناسبت شهادت حضرت امام حسن (علیه السلام) ذکر مصیبتی توسط خانم ابویی خوانده شد . التماس دعا سرگروه: خانم سکینه مروتی ╔══🌼══🍃══╗      @payame_kosar ╚═══🌼══🍃═╝
56.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤 یکی بود یکی نبود ... زیر گنبد کبود ، یه دختر سه ساله بود که نام اون رقیه 💔 بود ... 🏴 به مناسبت سالروز شهادت نازدانه اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) ، سه ساله های حسینی با رقیه خاتون همدردی کردند 🖤     @payame_kosar ╰━⊰🍂🌺🌺🍂⊱═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بِسْـمِـ الّلهِ النُّور 🍁رمان هیجانی و فانتزی 🌷 🍁قسمت تابستان به یاد ماندنی گذشت... ترم سوم آغاز شد. انگار این کرد.😊 شده بودم.✨ در برابر پدر و مادرم رفتار می کردم.👌 دختر دلنشین قصه ام را فراموش نکرده بودم. حتی گاهی صدا و چهره اش را مرور می کردم. اما دیگر ساعتها در بهشت زهرا به انتظار نمی نشستم و مثل سابق هفته ای یکبار همراه محمد به آنجا می رفتم. 😇🌷بیشتر تمرکزم روی درس هایم بود. مادرم متوجه شده بود چند وقتی است با کسی به نام آشنا شدم. اصرار داشت دعوتش کنم تا از نزدیک با او آشنا شود.😐 اما میدانستم اگر محمد را ببیند مرا از دوستی با او می کند. 😕 با اصرار شدید مادر قرار شد شب تولدم (که اواخر مهر بود) برای جشن چهار نفره محمد را دعوت کنم. برخلاف تصورم به محض اینکه پیشنهاد مادر را گفتم قبول کرد. 🙁 آن روز تا عصر کلاس داشتم. پس از کلاس باهم به کتابفروشی رفتیم و بعد به سمت خانه حرکت کردیم. وقتی رسیدیم ماشین پدر🚗 در پارکینگ نبود. هرچقدر زنگ زدم کسی در را باز نکرد. فکر کردم حتما کار مهمی پیش آمده و رفته‌اند. در را باز کردم. همه جا تاریک بود. به محض اینکه سمت کلید برق رفتم، چراغ ها روشن شد. 💡که ایکاش هرگز روشن نمی شد...😱😥 "تولد تولد تولدت مبارک / مبارک مبارک تولدت مبارک..." تمام اهل فامیل به جمع شده بودند. در فامیل ما کسی به اعتقادی نداشت. انگار دنیا روی سرم آوار شده بود. 😥😓از شرمندگی پیش محمد آب شدم. طفلک سرش را زمین انداخته بود و نمیدانست چه کند. با بدبختی به بهانه ی لباس عوض کردن از وسط مهمان ها رد شدیم و به اتاق رفتیم. لال شده بودم. با خجالت به محمد گفتم : _ بخدا من نمیدونستم مادرم اینارو دعوت کرده. 😓واقعا معذرت میخوام.😞 خیلی شرمنده شدم. منو ببخش. اگه میدونستم اینجوریه هیچوقت نمیگفتم امشب بیای. قرار بود فقط من و تو و مادر و پدرم باشیم. نمیدونم چی شد...😑😔 محمد با ناراحتی لبخندی زورکی زد و گفت : + ایرادی نداره. گاهی پیش میاد. اگه اجازه بدی من برم.😒🙂 _ شرمندم...اصلا نمیدونم چی بگم.😓😔 مادرم را صدا زدم و گفتم محمد قصد خداحافظی دارد چون جمع خانوادگی است و او معذب می شود.😒 مادر هم که دلیل رفتن محمد را فهمیده بود از او عذرخواهی کرد و گفت برای من از قبل چیزی درباره ی تعداد مهمان ها نگفته بود. آن شب کاملا فهمیدم که مادرم بو برده بود آشنایی با محمد باعث تغییر سبک زندگی ام شده 😕و با این کار میخواست آب پاکی را روی دست محمد بریزد.😐 از عصبانیت😠 نمیتوانستم حتی یک لبخند خشک و خالی بزنم... هدیه ی تولد پدر و مادرم سوییچ یک رنوی سبز بود. دهه ی هفتاد تقریبا این ماشین روی بورس بود. با اینکه از دیدن این هدیه غافلگیر شدم اما ذره ای از ناراحتی ام کم نشد...😔🚙 ادامه دارد....🦋 🦋@payame_kosar🦋 🦋 🦋 🦋 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌​​​​​
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5791935884542609352.mp3
21.06M
💬 قرائت دعای "عهــــد" 🎧 با نوای علی فانی هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹 •┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈• @payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴| واکسن ضدسرطان ساخت متخصصان کشورمان به مرحله دوم کارآزمایی بالینی رسید👏 🦋 🦋@payame_kosar🦋 🦋 🦋 🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ گرفتاریهایی که داریم نتیجه گناهانمونه یا امتحان الهیه ~•~🌿꧁🌹꧂🌿~•~ @payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کجای کار ایراد داره مادری که از ترس اینکه ممکنه بچه اش رفاه نداشته باشه دست به قتلش میزنه و جنینش رو سقط می‌کنه و مادری که فرزند رشیدش رو برای حفظ امنیت جامعه تقدیم می‌کنه آیا فقر اون مادر واقعا خیلی زیاده یا ایمان این مادر خیلی قوی هست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 استوری| . 🔹روايتي از درب منزلی که ۴۳ساله بازه ... "مادری که هر لحظه چشم به راه و گوش به صدای پوتین آمدنش دارد ... " ~•~🌿꧁🌹꧂🌿~•~ @payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زرشک پلو با مرغ و هویج و…🍗🥕 به پیشنهاد من حتما امتحانش کنید اینارو لازم دارید: مرغ،هویج،پیاز،آلو،رب،زعفرون،کره،روغن نمک،فلفل سیاه،زردچوبه،ادویه مخلوط مرغ ~•~🌿꧁🌹꧂🌿~•~ @payame_kosar
61.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️بد حجابی و بی حجابی عامل دور شدن انسان از امام زمان عج ❌دختری که بی حجابی می کنی و می گویی دل باید پاک باشد قطعا وقتی بی حجابی عامل دورشدن از امام زمان باشد دل هم پاک نخواهد ماند چون دلی که از امامش دور است ابزار دست شیاطین خواهد بود. 👈کمی بیدار شو این ره که می روی به .... اللهم عجل لولیک الفرج🤲 ‌࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ @payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | خوش‌روحیه و با اراده ☝ قاب‌های ماندگاری از رقابت افتخارآفرینان جمهوری اسلامی ایران در المپیک ۲۰۲۴ پاریس به همراه دستخط رهبر انقلاب در تقدیر از آنان با مراجعه به سایت، درباره این نماهنگ نظر بدهید. khl.ink/f/57368 ✾࿐༅•••{ 🌸✨🌸 }•••༅࿐✾ @payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹خون‌خواهی 🔰 آرایش جنگی فرمانده کل قوا و سران مقاومت، برای پاسخ یکپارچه به ماجراجویی‌های اسرائیل ✾࿐༅•••{ 🌸✨🌸 }•••༅࿐✾ @payame_kosar
💠 حلقه صالحین ولایت باسرگروهی : سرکار خانم رستگار موضوع : اربعین و زنان تاریخ ساز در کربلا ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌙❣჻ᭂ࿐✦      @payame_kosar
💔 زائر کرب و بلا گفت خداحافظ و رفت ... 💔 دل من پشت سرش کاسه ی آبی شد و ریخت ... 🖤 ممنونیم از دوستانی که با ارسال تصاویری از سفر عشق ، ما را در این فیض بزرگ سهیم می کنند، هر چند به قاب یک تصویر ... 🥀     @payame_kosar ╰━⊰🍂🌺🌺🍂⊱═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بِسْـمِـ الّلهِ النُّور 🍁رمان هیجانی و فانتزی 🌷 🍁قسمت از وقتی با ماشینم💨🚙 به دانشگاه میرفتم بعضی از همکلاسی هایم تغییر کرده بود.... 🙄 مهربان تر شده بودند😕 و بیشتر از قبل تحویلم می گرفتند. محبت های ساختگی شان را دوست نداشتم. 😐 چیزی نگذشت که آرمین هم ماشین خرید!! ترجیح دادم دیگر به دانشگاه . احساس می کردم با این کار تصور می کنند تافته ی جدا بافته ام.😕 با اینکه رفت و آمد با تاکسی🚕 و اتوبوس🚎خیلی سخت بود اما روی تصمیمم ایستادم. 😊👌 محمد که از این کارم خوشش آمده بود آویز آیت الکرسی✨ زیبایی را برای ماشینم خرید و به من هدیه کرد.😊🎁 از محمد و رفت و آمدهایم پیش پدر و مادرم حرف نمی زدم. سعی می کردم نشوند.👌 . بیشتر شده بود. احساس می کردم حرف های گذشته ی محمد را میکنم...😇 نمیتوانستم با هیچ منطقی توضیح بدهم که چرا در چند دقیقه دلبسته ی دختری شدم که نمیدانم کیست.🙈💓 نمیتوانستم با هیچ دلیلی بگویم که چرا با نماز خواندن آرام تر می شوم.😇✨ آنچه را که با تمام وجودم احساس می کردم با هیچ منطقی نبود. بچه مذهبی های کلاس (که محمد هم شاملشان می شد) بیرون از دانشگاه باهم قرار میگذاشتند و برنامه های مختلفی داشتند. 👌 هر هفته تعداد صفحات مشخصی از یک کتاب📗 را مطالعه می کردند و بعد دور هم جمع می شدند و درباره اش بحث می کردند. 👥👥 گاهی هم درباره ی مشکلات اجتماعی حرف می زدند و مسائل جامعه را نقد می کردند.😊👌 حرف هایشان برایم جدید بود. با اشتیاق دنبال می کردم و سعی داشتم در جلساتشان شرکت کنم.😍😊 برای جشن قبولی کنکور «ساسان» ، پسر عمه ملیحه دعوت شده بودیم. واسطه ی ازدواج عمه ملیحه، دوستی شوهرش با «دایی مسعود» بود. به همین دلیل دایی مسعود و خاله مهناز هم دعوت بودند. آخر هفته بود... بعد از پایان دورهمی با بچه های دانشگاه به سمت خانه ی عمه ملیحه حرکت کردم. بخاطر ترافیک دیرتر از بقیه رسیدم. میز شام را چیده بودند.🍢🍛🍣🍮🍲 میدانستم طبق معمول در جمع فامیل چه خبر است. اما فکر نمیکردم از مشروب هم خبری باشد!🍷😑 وقتی چشمم به بطری نوشیدنی روی میز افتاد فهمیدم شب سختی خواهم داشت.😣 خندیدن و طعنه زدن های شاهین و دایی مسعود به همراهی شوهرخاله مهناز شروع شد... وقتی عمو مهرداد دلیل شوخی هایشان را پرسید با تمسخر خاطره ی سفر را تعریف کردند.😐 عمو مهرداد شخصیت مستبد ودیکتاتوری داشت. همیشه اعتقاداتش را به دیگران تحمیل می کرد و زور می گفت.😕 با آنکه پدر و مادرم به انتخاب خودشان اسمم را رضا گذاشته بودند😒 بعد از این همه سال هنوز گاهی آنها را بخاطر این انتخاب سرزنش می کرد وخرافه پرست می خواند.😔 وقتی از ماجرای سفر با خبر شد با اعتماد به نفس و خونسردی رو به جمع گفت : _" من درستش می کنم." دایی مسعود با خنده گفت : _" ما که هرچی زور زدیم نتونستیم درستش کنیم. ببینیم شما چه می کنی." از لودگی جمع کلافه شده بودم.😣 کردن و به خرج دادن بیفایده بود... ادامه دارد... ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌​​​​​~•~🌿꧁🌹꧂🌿~•~ @payame_kosar