❌شبهه : اگر دنبال حمایت از مظلوم و مسلمان ها هستید چرا برای مسلمانان مظلوم اویغور چین کاری نمیکنید!؟ 🔹درپاسخ به توییت حمید علیمی ⁉️ چرا جمهوری اسلامی از مسلمانان مظلوم اویغور چین حمایت نمی کنه؟ 🔺مسلمانان اویغور #چین مانند منافقین، #گروهک_تروریستی باپوشش اسلام هستندکه بارهاعملیات تروریستی انجام دادند مثلاحمله به ایستگاه قطاردرچین وکشتن۳۳نفردر۲۰۱۴ ▪️بمب‌گذاری سفارت چین در قرقیزستان ۲۰۱۵و... آنها، هم با #پان‌ترک های ضدایران هم باصهیونیستها،تکفیریهاوبامنافقین رابطه عالی دارند ▪️ربیعه قدیر،رهبر #اویغورهای_چین در کنفرانس سالانه فرقه منافقین بافریاد بلند Free Iran (ایران را آزاد کنید)گفت:«مایلم از رهبر شورای ملی مقاومت مریم رجبی تشکر کنم... و مانند مردم ایران، تحت یک #رژیم شیطانی و دیکتاتوری...رنج می‌کشیم. بنابراین ما یک سرنوشت و مبارزه مشترک داریم...» #ضد_شبهه #مسلمان_مظلوم #داعشی_منافق ╔══✧༅࿐✾ 🆔@payame_kosar ╚═══ 🍃🌺🍃 ════════

اشتباهی که موقع وضو گرفتن مرتکب میشویم. 🪴@payame_kosar

استاد فرحزاد : 🌑از ذکر هایی که بسیار سفارش شده بعد از صلوات وتسبیحات اربعه این ذکر هست برای رفع هم وغم و... وبرطرف کننده ۷۲ درد ومرض 🪴@payame_kosar

🎥 بازداشت فرد مهاجم به خانمِ راننده خودرو 🔹پلیس فردی را که در خیابان بر سر رانندگی با راننده خانمی درگیر و موجب خسارت ماشین سواریِ وی شده بود بازداشت کرد. 🔹برابر اظهارات خانمِ راننده این اتفاق مجادله‌ای در مورد رانندگی بوده و هیچ ارتباطی با #حجاب نداشته فرد مهاجم توسط پلیس بازداشت و در اختیار مرجع قضایی قرار گرفت. #حقیقت #ماجرای_مجادله 🦋 🦋 🦋 🦋@payame_kosar🦋 🦋 🦋 🦋

❤️ نماهنگ | سفارش‌های خاص! 👆سفارش‌های خاص رهبر انقلاب به دانشجویان برای استفاده از فرصت عمر. ۱۴۰۳/۶/۴ @payame_kosar

#گزارش_تصویری 🌸 حلقه نوجوانان پایگاه امام حسین (علیه السلام) 🌸 🌱 آموزش گلدوزی ، تلاوت قرآن ، مسابقه، تمرین سرود شکر خدا ☘ با حضور : سرکار خانم ملاحسینی #حلقه_صالحین #پایگاه_امام_حسین_ع #حوزه‌_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان ࿐჻ᭂ🌸💚🌸჻ᭂ࿐   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@payame_kosar

#گزارش_تصویری 💟 کلاس حفظ قرآن و حضور فعال قرآن آموزان عزیز و مربیان گرامی خانم رضایی و آقای فتوحی #نو_جوانه_ها #پایگاه_شهید_شرکایی #حوزه‌_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان ─═༅🍃🌹🍃༅═─ @payame_kosar

#گزارش_تصویری 💖 حلقه کودکان ریحانه خلقت (حضرت رقیه(س) 🌸 بحث پیرامون امام زمان (عج) و پاسخگویی به سوالات بچه ها در این زمینه با تهیه کاردستی و نصب برروی دیوار🌸🌺بازی وسرگرمی 🤹 #حلقه_صالحین #پایگاه_شهید_شرکایی #حوزه‌_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان     @payame_kosar ╰━⊰🍂🌺🌺🍂⊱═╯

#گزارش‌تصویری 🌷نماز‌ جمعه عطری از سوی خداست که روح و جسم تمام مسلمانانی که در آن شرکت میکنند را خوشبو میکند. 🌷 ✅حضور پرشور و باشکوه حلقه ی صالحین غنچه های مهدوی باسرگروهی سرکار خانم فائزه چاه افضلی در نماز باشکوه جمعه با موضوعات مختلف از جمله آموزش نمازجمعه #حلقه_صالحین #نماز_جمعه #پایگاه‌حضرت‌علی‌بن‌ابیطالب‌ع #حوزه‌_مقاومت‌_بسیج‌_کوثر‌_اردکان ♥️⃟༈╰➤‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⃝⃔@payame_kosar

#گزارش_تصویری ✳️ نظافت و سامان دهی پایگاه شهید شرکایی و امام رضا (ع) توسط گروه جهادی شهید مهدی باکری #گروه_جهادی_شهید_مهدی_باکری #پایگاه_شهید_شرکایی #حوزه‌_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان ╭┅─•❀♡❀♡•─┅╮ ‌    @payame_kosar ╰┅─•❀♡❀♡•─┅╯

🏴 مراسم عزاداری ایام پایانی ماه صفر ▪️خواندن زیارت عاشورا ▪️بیان تفسیر زیارت عاشورا ▪️روضه خوانی و مداحی با نوای بانو محمدی ▪️در پایان مهمان سفره کریم اهل بیت 🏛مکان: خیابان شهید باهنر،کوچه شماره ۵،هیئت محبین قرآنی حضرت زهرا(س) واقع در منزل خانم نوروزی ⏰زمان: یکشنبه ۰۶٫۱۱ رأس ساعت ۱۶ #ماه_صفر #پایگاه_بسیج_قاسم_ابن_الحسن_ع #حوزه‌_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان 𖠇𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅─── @payame_kosar

🌷بِسْـمِـ الّلهِ النُّور 🍁رمان هیجانی و فانتزی 🌷 #مثل_هیچکس 🍁قسمت #سی_وشش 🇬🇧🛬وقتی رسیدم نیما (پسر مهندس قرایی) به استقبالم آمد... چند روزی مهمانش بودم تا توانستم در نزدیکی دانشگاه سوییت کوچکی🏡 اجاره کنم. برای یک دانشجوی تازه وارد خانه ی نقلی و ایده آلی بود. یک طرف آشپزخانه و یخچال کوچک و سینک و گاز قرار داشت. کمی آن طرف تر هم تخت و کمد و کاناپه و تلویزیون چیده شده بود. حمام و سرویس بهداشتی هم در سمت دیگر اتاق بود... ساکم را باز کردم و وسایلم را چیدم. ✨قرآن فاطمه✨ را بالای تختم گذاشتم. مدتی طول می کشید تا روال ثبت نام طی شود. غروب غربت دلگیر بود. مخصوصا که اغلب اوقات هم هوا ابری و بارانی بود. با اینکه هنوز چند روزی از آمدنم نمیگذشت اما تحمل این تنهایی برایم نفس گیر شده بود. مرتب به سراغ نوشته های فاطمه می رفتم ☺️و هر کدامش را چند بار می خواندم. از لابلای نوشته هایش فهمیدم از همان روز خواستگاری مهرم به دلش نشسته بود. 😍از جدیت و مصمم بودنم خوشش می آمد. گاهی هم بعضی چیزها را رمزی می نوشت که من از معنایشان سر در نمی آوردم.😕 بعد از اینکه دانشگاه آغاز شد به کمک نیما توانستم شغل مختصری دست و پا کنم... کمی طول کشید تا به تفاوت های فرهنگی و سبک زندگی مردم آنجا عادت کردم. هرچند برای نظرات و اعتقادات دیگران احترام قائل بودند اما ویژگی های خاصی داشتند. وفق یافتن با آنها برایم کمی دشوار بود. 😣 تقریبا به زبان تسلط داشتم اما گاهی بخاطر غلظت لهجه ی مردم سردرگم می شدم. روزهای پر از رنج و سختی را سپری می کردم. درس، کار، دوری و دلتنگی همه در مقابلم بودند. 😔سعی می کردم شرایط را مدیریت کنم و روحیه ام را از دست ندهم. نیمی از ترم گذشت... با نمراتی که تعریف چندانی نداشت امتحانات میان ترم را پشت سر گذاشتم. میدانستم اگر همینطور پیش برود نمیتوانم موفق شوم.😥 تنها راهی که برای #آرام_شدن پیدا کردم #قرآن_خواندن بود. قرآن فاطمه را همیشه همراهم داشتم و از کوچکترین فرصت ها برای خواندنش استفاده می کردم. سعی کردم برای اینکه به زبان مسلط تر شوم با همکلاسی هایم ارتباط برقرار کنم. از این طریق می توانستم با پیچ و خم لهجه هایشان آشنایی بیشتری پیدا کنم. به بهانه های مختلف با آنها حرف می زدم و روی تلفظ هایشان دقت می کردم. یک روز روی چمن های حیاط دانشگاه نشسته بودم و قرآن می خواندم که یکی از همکلاسی هایم کنارم ایستاد و به زبان انگلیسی گفت : _ میتونم اینجا کنارت بشینم؟ + بله امیلی دختر ساده ای بود که همیشه لبخند می زد.👩 موهایش زرد بود و روی گونه اش لک های ریز و قرمز زیادی داشت. کنارم نشست و کوله پشتی اش را از دوشش درآورد. زیپ کوله پشتی را باز کرد. ساندویچش🌯 را نصف کرد و به من داد. میدانستم آنها مثل ما اهل تعارف کردن نیستند، تشکر کردم و ساندویچ را گرفتم. نگاهی به قرآنم انداخت و گفت : _ چی میخونی؟ + کتاب مقدس.👌 _ اسمش چیه؟ + قرآن. _ تو به دینت اعتقاد داری؟ یعنی آدم مذهبی ای هستی؟🤔 نمیدانستم چه بگویم... چون تعریفی که او از یک آدم مذهبی داشت با تعریف من متفاوت بود. گفتم : + تقریبا همینطوره. _ اما من آدم مذهبی ای نیستم. من فکر می کنم چیزی به نام #دین وجود نداره. ساندویچش را گاز زد و گفت : _ چرا نمیخوری؟ ژامبون دوست نداری؟ من خیلی دوست دارم. ژامبون دودی #خوک طعمش بینظره. از شنیدن اسم خوک چندشم شد. لبخند زدم و گفتم : + ممنون. با خودم میبرم خونه. ساندویچش را خورد و خداحافظی کرد و رفت... بلند شدم و از دانشگاه خارج شدم. سوییتی که اجاره کرده بودم تلفن نداشت. همیشه برای حرف زدن با پدر و مادرم از تلفن های عمومی📞 که مختص تماس با خارج از کشور بودند استفاده میکردم. گاهی هم وسط مکالمه تلفن قطع می شد و هرچقدر سعی میکردم تماس برقرار نمی شد. فشار دلتنگی زیاد بود اما امید به آنکه 💓فاطمه در ایران انتظارم را می کشد آرامم می کرد. 😇 تصمیم گرفتم با او تماس بگیرم. زنگ زدم و محمد گوشی را برداشت : _ سلام. خوبی؟ رضام.😊 + سلااااااام بر رفیق خارجی. الحمدلله، ما خوبیم. تو چطوری؟ خوبی؟😁 _ ممنون، خوبم.☺️ ادامه👇

+ چه خبرا؟ خوش میگذره؟ _ نه بابا چه خوشی! همش درس و کار... + خسته نباشی. خدا قوت. _ ممنون. کمی من و من کردم و گفتم : + محمد، این تلفن هرلحظه ممکنه قطع بشه. میدونم ممکنه فکر کنی خیلی وقیحم، منو ببخش... ولی میتونم ازت خواهش کنم چند ثانیه گوشی رو بدی به فاطمه خانم؟☺️🙈 _ تو برادر عزیز منی. ولی رضا جان، حالا که فهمیدی این ماجرا یکطرفه نیست من صلاح نمیدونم✋ تا وقتی برنگشتی ایران و تکلیفتون معلوم نشده با فاطمه حرف بزنی.😊 با ناراحتی گفتم : + باشه. هرجور تو صلاح میدونی. پس سلام منو برسون.😒😕 _ بزرگیتو میرسونم. مراقب خودت باش.😊 خداحافظی کردیم. امیدم نا امید شده بود اما تا صدای فاطمه را نمی شنیدم دست بردار نبودم...💓 ادامه دارد.... ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌​​​​​🦋 🦋 🦋 🦋@payame_kosar🦋 🦋 🦋 🦋