eitaa logo
پیام کوثر
740 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
7.9هزار ویدیو
167 فایل
برنامه های ثابت کانال پیام کوثر : #امام_زمانم ، #یاران_آسمانی، #سبک_زندگی_اسلامی ، #جهاد_تبیین ، #فرزندآوری ، #تربیت_فرزند ، #داستانک ، #مسابقه ، #تلنگر ، #پندانه ، #گزارش و... ارتباط با ما : @Hkosar
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 به اندازه یک لیوان آب! ⏪حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری @payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت چهل: صدور حکم مرگ برگشتم خونه ... هنوز پام رو تو نگذاشته بودم که پدرم محکم زد توی گوشم و با عصبانیت سرم داد زد: شیر مادرت، حلال بود. منم به تو لقمه حلال دادم، حالا پسرمن که درس دین می خونه، توی گوش عالم دین خدا می زنه؟ ... بعد هم رو به آسمان بلند گفت: خدایا! منو ببخش ... فکر می کردم توی تربیت بچه هام کوتاهی نکردم ... این نتیجه غرور منه .. . در حالی که صورتش از خشم سرخ شده بود، رفت داخل و روی مبل نشست ... بدون اینکه چیزی بگم، سرم رو پایین انداختم و رفتم داخل ... چند لحظه صبر کردم ... رفتم سمت پدرم و کنار مبل، پایین پاش نشستم ... . خم شدم و دستی که باهاش توی صورتم زده بود رو بوسیدم ... هنوز نگاهش مملو از خشم و ناراحتی بود ... همون طور که سرم پایین بود گفتم: دستی که به خاطر خدا بلند میشه رو باید بوسید ... نمی دونم چی به شما گفتن ولی منم به خاطر خدا توی گوشش زدم ... اون عالم نبود ... آدم فاسقی بود که داشت جوان ها رو گمراه می کرد ... . مگه تو چقدر درس خوندی که ادعا می کنی از یه عالم بیشتر می فهمی؟ ... با ناراحتی اینو گفت و رفت توی اتاق ... . هنوز با ناراحتی و دلخوری پدرم کنار نیومده بودم که برادرم سراسیمه اومد و بهم خبر داد که علمای وهابی تصمیم گرفتن یه جلسه عقاید بزارن و تا اعلام نتیجه هم حق خروج از کشور رو ندارم ... . با خنده گفتم: خوب بزارن. هر سوالی کردن توکل بر خدا ... اینو که گفتم با عصبانیت گفت:می فهمی چی میگی؟ بزرگ ترین علمای کشور جلوت می ایستن ... فکر کردی از پسشون برمیای؟ ... یه اشتباه کوچیک ازت سر بزنه یا سر سوزنی بهت شک کنن، حکم مرگت رو صادر می کنن ... . ولو شدم روی تخت ... می دونستم علمم در حدی نیست که از پس افرادی که برادرم اسم شون رو برده بود؛ بر بیام ... . چشم هام رو بستم و گفتم: خدایا! شرمنده ام. عمر دوباره به من بخشیدی اما من هنوز قدمی برنداشتم ... راضیم به رضای تو ... . خوشحال بودم که این بار توی بستر بیماری نمی مردم. @payame_kosar
قسمت چهل و یک: غسل شهادت زمان و مکان جلسه رو اعلام کردن ... جلسه توی یه شهر دیگه بود و هیچ کسی از خانواده و آشنایان حق همراهی من رو نداشت ... راهی جز شرکت کردن توی جلسه نمونده بود ... . از برادرم خواستم چیزی به کسی نگه ... غسل شهادت کردم ... لباس سفید پوشیدم ... دست پدر و مادرم رو بوسیدم و راهی شدم ... . ساعت 9 صبح به شهری که گفتن رسیدم ...دنبال آدرس راه افتادم ... از هر کسی که سوال می کردم یه راهی رو نشونم می داد ... گم شده بودم ... نماز ظهر رو هم کنار خیابون خوندم ... این سرگردانی تا نزدیک غروب آفتاب ادامه پیدا کرد ... . خسته و کوفته، دیگه حس نداشتم روی پام بایستم ... نمی دونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت ... کی باور می کرد، من یه روز تمام، دنبال یه آدرس، کل شهر رو گشته باشم؟ ... نرفتنم به معنای شکست و پذیرش تهمت ها بود ... اما چاره ای جز برگشتن نبود ... . توی حال و هوای خودم بودم و داشتم با خدا حرف می زدم که یهو یه جوان، کمی از خودم بزرگ تر به سمتم دوید و دست و شونه ام رو بوسید ... حسابی تعجب کردم ... . با اشتیاق فراوانی گفت: من از طلبه های مدرسه ... هستم و توی جلسه امروز هم بودم ... تعریف شما رو زیاد شنیده بودم اما توی جلسه امروز نفسم بند اومد ... جواب هاتون فوق العاده بود ... اصلا فکرش رو هم نمی کردم کسی در سن و سال شما به چنین مرتبه ای از علوم دینی رسیده باشه و ... . مغزم هنگ کرده بود. اصلا نمی فهمیدم چی میگه. کدوم جلسه؟ من که تمام امروز داشتم توی خیابون ها گیج می خوردم ... گفتم: برادر قطعا بنده رو اشتباه گرفتید ... و اومدم برم که گفت: مگه شما آقای ... نیستید که چند روز پیش توی گوش اون مبلغ زدید؟ ... من، امروز چند قدمی جایگاه شما، نشسته بودم ... اجازه می دید شاگرد شما بشم؟ ... @payame_kosar
قسمت آخر: دست خدا، بالای تمام دست هاست وقتی رسیدم خونه دیدم یه عده ای دم در اجتماع کرده بودن ... تا منو دیدن با اشتیاق اومدن سمتم ... یه عده خم می شدن دستم رو ببوسن ... یه عده هم شونه ام رو می بوسیدن ... هنوز گیج بودم ... خدایا! اینجا چه خبره؟ ... . به هر زحمتی بود رفتم داخل ... کل خانواده اومده بودن ... پدرم هم یه گوشه نشسته بود ... با چشم های پر اشک، سرش رو پایین انداخته بود ... تا چشم خواهرزاده ام بهم افتاد؛ با ذوق صدا کرد: دایی جون اومد ... دایی جون اومد ... . حالت همه عجیب بود ... پدرم از جا بلند شد و در حالی که دونه های اشک یکی پس از دیگری از چشم هاش جاری بود و الحمدلله می گفت؛ اومد سمتم و پیشونیم رو بوسید ... . مادرم و بقیه هم هر کدوم یه طور عجیبی بودن تا اینکه برادرم سکوت رو شکست ... از بس نگرانت بودم نتونستم نیام ... یواشکی اومدم داخل جلسه و رفتم یه گوشه ... فقط خدا می دونه چه حالی داشتم تا اینکه از دور دیدمت وارد شدی ... وقتی هم که رفتی پشت بلندگو داشتم سکته می کردم ... تا اینکه سوال و جواب ها شروع شد ... اصلا باورم نمی شد چنین عالم بزرگی شده باشی ... . بعد هم رو به بقیه ادامه داد ... خدا شاهده چنان جواب اونها رو محکم و قوی می داد که زبان شون بند اومده بود ... چنان با قرآن و حدیث، حرف می زد که ... نتیجه هم این شد که حکم عدم کفایت اون مبلغ رو اعلام کردن ... . برادرم پشت سر هم تعریف می کرد و من فقط به زحمت خودم رو کنترل می کردم ... از جمع عذرخواهی کردم. خستگی رو بهانه کردم و رفتم توی اتاق ... هنوز گیج و مبهوت بودم و درک شرایط برام سخت بود ... اشک مثل سیلابی از چشمم پایین می اومد ... و مدام این آیه قرآن در سرم تکرار می شد ... شما در راه خدا حرکت کنید، ما از فضل خود شما را حمایت می کنیم ... اللهم لک الحمد و الحمد لله رب العالمین ... . @payame_kosar
مهربان خدا ! به هر که به تو امید بسته باید گفت خیالی آسوده داشته باش که ناامیدی در این درگاه ، معنای کفر می دهد و به هرکه اندوه ، مهمان ناخوانده وجودش گشته باید گفت تا فریادرسی همچون تو سلطان عالم است اندوه به اندازه کوه هم که باشد با پیش کش آهی از جنس نیاز به پیشگاه تو به کاهی بدل می شود. قصه های قصه من و خدا @payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺عهد این هفته در زندگی 🌺 من از ابتدای این هفته با خودم عهد می کنم؛ نسبت به کسی بدبین نبوده و حتی با دیدن ظاهر کار افراد ، آنها را پیش داوری نکنم . @payame_kosar
امیرالمومنین علی علیه السلام: در انجام طاعات ، خود را به شکیبایی وادارید و نفس های خود را از پلیدی گناهان به دور دارید تا حلاوت ایمان را بچشید. غررالحکم /ح۵۸۹۱ @payame_kosar
_با_شهید 🍀این هفته، مهمان شهید حسین منصوری هستیم. 🌸شهيد منصوري در خرداد سال  ۱۳۴۵در شهر خرم آباد ديده به جهان گشود . او اولين فرزند خانواده بود نام گذاري شهيد بخاطر تقارن تولد ايشان با ۲۸ صفر بود .او دوران تحصيلي را تا دبيرستان ادامه داد . در دوران انقلاب با وجود اينکه پدرش نظامي بود در تظاهرات و راهپيمايي ها حضور فعالي داشتند . حتي اصرار مادر هم مانع ايشان نمي شد او بعد از پيروزي انقلاب و با آغاز جنگ تحميلي به صف رزمندگان پيوست . در اکثر عملياتها شرکت داشت و در يگانهاي لشگر ولي عصر ، تيپ امام حسن ، لشگر ۵۷ ، قرارگاه حمزه و قرارگاه حنین خدمت نمود. ✨ باروایت زیبای مادر شهید ،باما همراه باشید. ها @payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢عمـلی که شیخ رجبعلی خیاط را به عرش رساند!! 🎙آیت الله مجتهدی_تهرانی ╭─💕─═✨💜✨═─💕─╮ ‌ 🌹‌ 🌕 @payame_kosar 🌹 ╰─💕─═✨💜✨═─💕─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پشت پرده بحران یک اعتراف تکان دهنده: به ما گفتند زنان را به طور مخفیانه کنیم! ◀️ این ویدئوی بسیار هولناک مرثیه‌ای برای جمعیت ایران است، ایرانی که اکنون دارای سریع‌ترین نرخ کاهش جمعیت در تاریخ است. 🔹می‌گوید در دوره‌ای مثل نقل و نبات به خانم‌ها داروهای پیشگیری از بارداری می‌دانند و حتی شرط دادن شیر خشک به مادران، استفاده آنها از داروهای ضدبارداری بوده است. از این بدتر این است که حتی برای عقیم کردن زنان و مردان بیمارستان صحرایی هم احداث کرده‌اند. 🔸در جایی از ویدئو شاهد اعتراف تکان‌دهنده‌ای هستیم، می‌گوید به ما گفته بودند زنانی را که برای بار دوم یا سوم باردار شده‌اند را مخفیانه عقیم کنیم! به گزارش سازمان ملل تا ۳۰ سال آینده جمعیت پیر کشور ۴ برابر و میانگین سنی جمعیت از حدود ۳۰ به ۴۵ سال خواهد رسید و عملا نیروی فعال کشور نصف خواهد شد. ➖➖➖➖➖➖➖➖ @payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 مجموعه 【 از غدیر تا عاشورا 】 💠 قسمت پنجم: نارضایتی مردم از فسق و فجور در حکومت یزید و تصمیم قیام امام حسین(ع) @payame_kosar •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
امروز به نام روز خانواده نام گذاری شده است.😊 علت انتخاب این روز شأن نزول آیه «هل اتی» در سوره الانسان که راجع به خانواده و استحکام پایه‌های آن است، عنوان شده است. سوره هل اتی در روز 25 ذیحجه در شان اهل بیت پیامبر (ص) نازل شد که پس از سه روز روزه و انفاق افطار خود، از طرف خداوند اطعام شدند. هر خانواده ای برای خودش قوانین و چارچوب هایی دارد و عوامل موفقیت خانواده های مختلف متفاوت است . نشستن پای صحبت خانواده های مختلف استفاده از تجربیاتی است که دیگران به بهای گران عمر خویش به دست آورده اند. به همین مناسبت از دو خانواده عزیز و موفق اردکانی سوالاتی پرسیده ایم که پاسخ آنها خواندنی است.😊👇👇 @payame_kosar
۱. لطفا اول خودتون رو برای ما معرفی کنین.😊 ✅ سلام عرض میکنم خدمت خانمهای محترم کانال پیام کوثر . خانم پور شرامین هستم. ۳۵ سالمه ، ۴ فرزند دارم. در حال تحصیل در سطح ۳ حوزه علمیه در اردکان یزد هستم. همچنین همسرم نیز از روحانیون می باشند. ۲. چی شد که رفتین طلبه شدین؟( یعنی چطوری فهمیدن به این رشته علاقه دارین)؟ ✅ من بعد از پایان تحصیل در دوره دبیرستان، با علاقه ای که به حوزه و درس دین داشتم ، وارد حوزه علمیه شدم. تا هم درس دین رو یاد بگیرم و هم درس زندگی. البته خیلی از معلمان و مدیر دبیرستان از رفتن من به حوزه مخالف بودند ، چون از ممتازین مدرسه بودم و مرا تشویق به دادن کنکور و رفتن به دانشگاه می کردند ولی من با علاقه وافری وارد حوزه علمیه شدم و برکات آن را در زندگیم دیدم. ۳. کمی از فضای خانوادگیتون به ما بگین آیا تو این مسیر خانوادتون کنارتون بودن؟؟(آخه خیلی از خانواده ها میگن دختر درس بخونه که آخرش چی بشه؟🤷‍♀ و درس هیچ فایده ای نداره و به دخترشون اجازه ادامه تحصیل نمیدن) ✅ من در خانواده ای به دنیا اومدم که پدرم کارگر بودند و مادرم خانه دار و در خانواده ای مذهبی بزرگ شدم. مادرم به علت داشتن حجاب ، مجبور به ترک تحصیل شدند که به گفته خودشون ، اگه دو سالِ دیگه درس می خوند ، معلم بودند ولی به علت شرایط آن دوران و پایبندی به حجاب ، نتوانستند ادامه تحصیل بدهند. در ضمن در خانواده، من اولین نفری بودم که وارد حوزه شدم و بعد از من خواهرم و دخترخاله ها هم راهی حوزه شدند. اینکه دختر یا خانمی درس بخونه آخرش باید بچه داری کنه ، به نظر من، این حرف درستی نیست . من با درس خوندن در حوزه ، علاوه بر اینکه در خیلی جاها می تونم پاسخگوی سوالات دینی و خانوادگی افراد باشم و به عنوان مبلغ فعالیت کنم ، در زندگی و در تربیت فرزندانم هم کاربردهای فراوانی داشته است. ۴.ازدواج و بچه دار شدن جلوی موفقیت شما رو نگرفت؟؟(آخه خیلی سخته با چهارتا بچه درس خوندن😅) ✅ وقتی ازدواج کردم سال سوم حوزه بودم. ادامه تحصیلم رو در جامعه الزهرای قم با سختی زیاد سپری کردم. (به علت غربت و تنهایی که در یک شهر غریب بودم.) ولی با توکل بر خدا توانستم سطح ۲ را تمام کنم و بچه دار شدم. سطح ۳ رو با سختی های بسیار زیاد قبول شدم و یک ترم هم کلاس رفتم ولی از آنجایی که موافق بردن فرزندم به مهدکودک نبودم و در قم هم کسی رو نداشتم تا از فرزندم نگهداری کنه ، علی رغم میل باطنی ، مجبور به ترک تحصیل شدم . ولی الان به لطف خدا با ۴ فرزند در سطح ۳ مشغول تحصیلم. درس خوندن با ۴ فرزند سخت که هست ولی با برنامه ریزی و توسل به ائمه امکان پذیره و از اونجایی که ما به دنیا نیامده ایم که در آسایش و راحتی باشیم و طبق آیه قرآن که می فرماید : " لقد خلقنا الانسان فی کبد ما انسان را در سختی خلق کردیم. " می توان با تمام سختی ها ولی با امید به خدا و داشتن هدف با این سختی ها مبارزه کرد. ۵. مهم ترین عاملی که باعث شد تو مسیر رسیدن به هدفتون محکم و استوار بمونین (در واقع کم نیارین😉) چی بوده؟؟ ✅ مهم ترین عامل و پشتیبان من ، همسرم بودند و همچنین علاقه ای که به مطالعه و دروس حوزه داشتم و از همه مهمتر نیازی که در جامعه دیدم ، پا به این عرصه گذاشتم. ۶. بنظر شما درس خوندن یه زن بیرون از خونه، به وظایف دیگه مثل همسر بودن و مادر بودن ضرر نمیرسونه؟؟ ✅ با داشتن برنامه و هدف ، یک خانم می تونه علاوه بر تحصیل و همسر و مادر بودن، به خیلی کارهای دیگه هم برسه. مثلا من خودم رو می گم ( البته افراد صاحب نظر بسیارند ولی به عنوان تجربه می گم.) من به عنوان یک محصل ، مادر و همسر ، اصلا وقت برای دیدن تلویزیون و فضای مجازی نمی زارم و میزان استفاده از تلویزیون برای من صفره ، همچنین در حد ضرورت و نیاز کاریم از فضای مجازی استفاده می کنم. خیلی از دختر خانما رو می بینم که زمان زیادی رو برای دیدن سریالهای تلویزیون و حتی تکرار سریالها میزارن و ساعتهای طولانی رو در فضای مجازی سپری می کنن ، بدون اینکه مطلب مفیدی به دستشون برسه. در صورتیکه با یه برنامه ریزی خوب ، می تونن از این فرصت فعال و پویای نوجوانی و جوانی به راحتی به موفقیتهای بزرگ دست پیدا کنند.
۷. در مورد موقعیت الانتون توضیح بدین آیا الان راضی هستین از موقعیتتون؟؟ ✅ بله الحمدالله راضیم. ولی دوست داشتم از نوجوانی و فرصت جوانی بیشتر استفاده کرده بودم و با مطالعه و کسب مهارتهای بیشتر در خیلی عرصه ها موفق تر عمل می کردم. ۸. ملاک هاتون برای ازدواج و انتخاب همسر چی بود؟؟ ✅ بهترین ملاک من ایمان و اخلاق بود . در روایتی داریم که زیبایی و ثروت از بین رفتنی است ولی با ایمان و اخلاق ، بقیه چیزها هم با توکل به خدا بدست خواهد آمد. ۹. توصیه شما به دختر خانمایی که میخوان مثل شما موفق باشن چیه؟ ✅ البته من که موفق نیستم و تا رسیدن به موفقیت هنوز پله های زیادی وجود داره و باید بیش از اینها تلاش کنم ولی به عنوان یک خواهر به دختر خانمایی که خواستار رسیدن به موفقیت هستن می گم که هرگز تحصیل را مانع ازدواج و فرزند آوری قرار ندهند و تا می تونند زود ازدواج کنند و زود هم فرزند آوری داشته باشند. برای تحصیل همیشه موقعیت و امکان وجود داره ولی برای ازدواج و فرزند آوری زمانی خاص فقط امکانش وجود داره. وقتی که دختر خانمهای عزیز وقتشون رو می زارن برای تحصیل،بعد دنبال شغل می رن وقتی هم که برن سر کار،انگیزه فرزند آوری پایین می آید وآن چیزی که می مونه شغل و تحصیل نیست.آن فرزند و همسر داری است که وظیفه و تکلیف دینی هر زن مسلمان است. ۱۰. خوشحال میشیم اگه خاطر جالبی در دوران تحصیلتون یا تربیت فرزندان داشتین واسمون بگین. ✅ خاطره ای که دارم زمانیکه سطح سه قبول شدم یه بار مجبور شدم دخترم رو به کلاس ببرم داخل کلاس استاد درس می دادند و دخترم با خودکار فوتبال بازی میکرد ،زنگ تفریح استاد توی دفترش براش نقاشی کشید تا زمان درس دادن نقاشی رو رنگ آمیزی کنه ،ولی اینقدر صحبت های استاد سرکلاس شیرین و دلنشین بود که دخترم خوابش برد . حالاهرموقع سر کلاس میام دخترم دفترش رو به من میده تا استاد براش نقاشی بکشه.
خیلی سپاسگزاریم از خانم پور شرامین عزیز که به سوالامون پاسخ دادن.🌹🌹🌹 خانمای گل خدا قوت😊. موافقید بریم جوابای خانواده موفق بعدی رو بخونیم؟؟؟ 🌹
۱. لطفا اول خودتون رو برای ما معرفی کنین. ✅ خانم حسینی پور هستم. ۳۹ سالمه . ۴ فرزند دارم. به تازگی دخترم رو عروس کردم‌ . همسرم از روحانیون هستند. ۲. چی شد که رفتین طلبه شدین؟( یعنی چطوری فهمیدن به این رشته علاقه دارین)؟ ✅ راستش به اصرار آقام رفتم ایشون خیلی دوست داشتن که حوزه بخونم والان هم خدا را شکر میکنم. ۳. کمی از فضای خانوادگیتون به ما بگین آیا تو این مسیر خانوادتون کنارتون بودن؟؟(آخه خیلی از خانواده ها میگن دختر درس بخونه که آخرش چی بشه؟🤷‍♀ و درس هیچ فایده ای نداره و به دخترشون اجازه ادامه تحصیل نمیدن) ✅ پدرم همیشه علاقه ی زیادی به کتاب ودرس داره ومیدونستم که ایشون خیلی دوست داره و اغلب افراد خانواده ی خودم وهمسرم دوست داشتن البته اوائل میپرسیدن بعدپنج سال چیکار میکنی?بامدرک حوزه میشه کار کرد? ازهمون اول آقام بهم گفت که اگر قصد داری که شغل داشته باشی حوزه نخون فقط حوزه برای خدا حوزه باید رفت لطف خداوند بی نهایت است ومطمئنا همراهمون هست ومن باوجوداینکه خودم نمیتواستم ولی طولی نکشید که چنان جذب حوزه شدم که اگر زمانه برمیگشت بلافاصله بعداز دیپلم حوزه شروع میکردم. ۴.ازدواج و بچه دار شدن جلوی موفقیت شما رو نگرفت؟؟(آخه خیلی سخته با چهارتا بچه درس خوندن😅) ✅ ازدواج کرده بودم ویکی دخترداشتم که درس شروع کردم سخت بله بود ولی در اون لحظه سختی آن شیرین بود چون ازرفتن به حوزه لذت میبردم وقتی سرکلاس مطلب جدید میفهمیدم ذوق میکردم خیلی وقتها مردم در کنار سختی لذت میبرن چون شیرینی آن هزار برابر هست پایه ی دوم که تموم کردم پسرم هم به دنیا اومد.....ودوتا بچه سر صدا وخیلی کارداشتن تا پای کتاب مینشستم صدام میزدن پسرم خیلی فعالیتش بالا بود که خیلی تعجب میکردن مجبور بودم وقتی همه خوابیدیم نصف شب ساعت کوک میکردم وبا آرامش حدودا تا اذان صبح یا نزدیکهای اذان صبح درس میخوندم که نه بچه ها اذیت بشن وخودم هم بیشتر درس بفهمم😄 وبعددوتا دیگه بچه.هم اوردم البته سطح سه که رفتم سنم بیشتر شده بود وچهارتاهم که داشتم برنامه ریزی میکردم که بچه هام خیلی اذیت نشن ۵. خوشحال میشیم اگه خاطر جالبی در دوران تحصیلتون یا تربیت فرزندان داشتین واسمون بگین. ✅ خاطره جالب مربوط به رفتن به سفرزیارتی مشهد بود که بادوستان رفته بودیم که میدیدم هم به دعا ونماز و...اهمیت داده میشه وهم موقعهایی که دورهم تو اتاق بودیم کلی خنده میکردیم که پشت خنده ها عذاب وجدان نبود چون گناه در اون نبود. یکی خاطره جالب هم مربوط به وقت تبلیغ به یکی دبیرستانها بود که در مورد اثرات موسیقی حرام گفته شد ومدتی بعدمدیربهم گفت چندتا مامانا گفتن بچامون موسیقی کنار گذاشتند یا وفتی جواب سوال احکامی میدهیم ویکی میگه خیلی وقت بود نمدونستم چکارکنم والان راحتمون کردی ودعا میکنه اینها همش برای ما طلبه ها خاطره میمونه. ۶. مهم ترین عاملی که باعث شد تو مسیر رسیدن به هدفتون محکم و استوار بمونین (در واقع کم نیارین😉) چی بوده؟؟ ✅ اول لطف بیشمارخداوند ویاری امام زمان که بیشترموقعها وقتی به سختی میخوردم از امام زمان کمک میخوام چندسالی که شهید بزگوار به حوزه ی خودمون آوردن سر قبر شهید که میرم وایشون راهم واسطه قرار میدم و نیرو میگیرم. ۷. توصیه شما به دختر خانمایی که میخوان مثل شما موفق باشن چیه؟ ✅ خودم رو موفق نمیدونم وتوصیه اول به خودم دارم وبعد به دخترخانمای عزیزم که ماها که مسیر طلبگی که انتخاب میکنیم اگر درست پیش بریم وفقط خدا را در نظر بگیریم بهترین لذتها نصیبمون میشه و انشاءالله عاقبت بخیر بشیم. توصیه به دوستان نوجوان وجوان اینکه طلبگی را انتخاب کنید در جمعی قرار میگیرید که همه مثل هم هستید بین استاد وشاگرد صمیمت به حدی هست که با بودن نزد استاد لذت میبری واگر مشکلی پیش میاد دوستان طلبه بدون چشم داشت برات کار میکنن وباطلبگی حداقل وقتتون کمتر به بطالت میگذری چون علم مفید را فراگرفتین.
۸. بنظر شما درس خوندن یه زن بیرون از خونه، به وظایف دیگه مثل همسر بودن و مادر بودن ضرر نمیرسونه؟؟ ✅ با برنامه ریزی دقیق وخوب ضرر نمیزنه البته اول همسر وفرزندان بعد کار بیرون خونه وقتی بچه ها بزرگ شدن براشون توضیح دادم که اگر وقت برای مردم گذاشتم چه ثوابی داره وبرکتش به خودمون برمیگرده وگاهی هم شده وقتی از کلاس تبلیغی برمیگردم خونه پول توجیبی بهشون میدم ومیگم بخاطراینکه تنها بودین تا دید مثبت به تبلیغ دین داشته باشند. ۹. در مورد موقعیت الانتون توضیح بدین آیا الان راضی هستین از موقعیتتون؟؟ ✅ الان راضی چه عرض کنم خیلی میخوام که بیشتر کار کنم وخدمت داشته باشم ولی با وجود کارهای خونه وبچه ها وقتم کافی نیست. ۱۰. ملاک هاتون برای ازدواج و انتخاب همسر چی بود؟؟ ✅ طبق فرمایش پیامبراکرم (صل علی الله علیه وآله)که فرمودند میوه در فصل خودش باید چیده بشه بادیر ازدواج کردن مخالفم مخصوصا اینکه میگن نمیتونیم درس بخونیم وخودم هم ملاکم برای انتخاب همسر این بود که همسرم دین دار باشه وباهمسر وفرزند میشه هم درس خوند وهم‌خدمت کرد امیدوارم که خداوند قبول کند.
خیلی سپاسگزاریم از خانم حسینی پور عزیز که به سوالاتمون جواب دادن. 🌹😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرحوم میرزا حسن شیرازی در عالم مکاشفه حبیب بن مظاهر را می بیند که به او می گوید اگر به دنیا بازگردم چند کار انجام می دهد اول صلوات بر محمد و آل محمد، آب دادن به آدم تشنه، شرکت در مجالس عزاداری و گریه بر امام حسین (ع) ╭─💕─═✨💜✨═─💕─╮ ‌ 🌹‌ 🌕 @payame_kosar 🌹 ╰─💕─═✨💜✨═─💕─╯
دوستان عزیز نویسنده داستان جنگ با دشمنان خدا که هر شب در کانال قرار داده می‌شد شهید عزیز مدافع حرم طه ایمانی بودند. که در وبلاگ "تا بیکران جبهه جنگ نرم" منتشر شده است. و به قول صاحب این وبلاگ داستان واقعی است. 😊