فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا ابوالفضل العباس (ع)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@payame_kosar
32.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نذری امروزمون به یاد تمام شهدای صدر اسلام تا به حال به ویژه شهدای دشت نینوا
🖤فوت و فن های قیمه ی نذری
#نذری
#آشپزخانه_بهشتی
#باوضو_آشپزی_کنیم
@payame_kosar
آقا امیر مهدی پورقاسمی عزاداریت قبول آقا 🏴
خیلی قشنگه 😍
کربلا نصیبت 🏴
#قصه هشتم
#مسابقه
@payame_kosar
آقا امیر محمد پورقاسمی عزاداریت قبول آقا 🏴
خیلی قشنگه پسرم😍
کربلا نصیبت 🏴
#قصه هشتم
#مسابقه
@payame_kosar
معصومه خانم برزگر عزاداریت قبول دخترم 🏴
خیلی زیبا کشیدی 😍
کربلا نصیبت 🏴
#قصه هشتم
#مسابقه
@payame_kosar
نازنین زهرا خانم هاتفی گل کاشتی دخترم 😍
عزاداریت قبول 🏴
کربلا نصیبت 🏴
#قصه هشتم
#مسابقه
@payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا ابوالفضل العباس (ع)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@payame_kosar
🔴 فرق سپاه یزید و سپاه امام حسین در چیست؟
یک کلام "ولایت"
اگر ولایت مدار نباشیم تمام اعمال در جهت باطل میرود
وضوی بیولایت آب بازیست
#ولایت_فقیه
@payame_kosar
شرح راهبردی زیارت عاشورا9.mp3
6.09M
#شرح_راهبردی_زیارت_عاشورا
قسمت نهم
تفاوت مصاحبت و معیت در چیست ؟
ارسال پاسخ تا١٠صبح فردا به آیدی @Montazer_250
#مسابقه
@payame_kosar
آقا امیر حسین ندافت عزاداریت قبول پسرم 🏴
خیلی زیبا کشیدی عزیزم 😍
کربلا نصیبت 🏴
#قصه هشتم
#مسابقه
@payame_kosar
قسمت یازده : تقصیر کسی نیست
پدر و مادر متین و عده دیگه ای از خانواده شون برای استقبال ما به فرودگاه اومدن ...
مادرش واقعا زن مهربانی بود ... هر چند من، زبان هیچ کس رو متوجه نمی شدم ولی محبت و رسیدگی اونها رو کاملا درک می کردم ...
اون حتی چند بار متین رو به خاطر من دعوا کرده بود که چرا من رو تنها می گذاشت و ساعت ها بیرون می رفت ... من درک می کردم که متین کار داشت و باید می رفت اما حقیقتا تنهایی و بی هم زبونی سخت بود ...
اوایل، مرتب براشون مهمون می اومد ... افرادی که با ذوق برای دیدن متین می اومدن ... هر چند من گاهی حس عجیبی بهم دست می داد ...
اونها دور همدیگه می نشستن ... حرف می زدن و می خندیدن ... به من نگاه می کردن و لبخند می زدن ... و من ساکت یه گوشه می نشستم ... بدون اینکه چیزی بفهمم و فقط در جواب لبخندها، لبخند می زدم ... هر از گاهی متین جملاتی رو ترجمه می کرد ... اما حس می کردم وارد یه سیرک بزرگ شدم و همه برای تماشای یه دختر بور لهستانی اومدن ...
کمی که می نشستم، بلند می شدم می رفتم توی اتاق ... یه گوشه می نشستم ... توی اینترنت چرخی می زدم ... یا به هر طریقی سر خودم رو گرم می کردم ... اما هر طور بود به خاطر متین تحمل می کردم ... من با تمام وجود دوستش داشتم ...
اون رو که می دیدم لبخند می زدم و شکایتی نمی کردم ... با خودم می گفتم بهش فشار نیار آنیتا ... سعی کن همسر خوبی باشی ... طبیعیه ... تو به یه کشور دیگه اومدی ... تقصیر کسی نیست که زبان بلد نیستی ...
#رمان
@payame_kosar
قسمت دوازده : گرمای تهران
ما چند ماه توی خونه پدر و مادر متین بودیم ... متین از صبح تا بعد از ظهر نبود ... بعد از ظهرها هم خسته برمی گشت و حوصله زبان یاد دادن به من رو نداشت ... با این وجود من دست و پا شکسته یه سری جملات رو یاد گرفته بودم ...
آخر یه روز پدر متین عصبانی شد و با هم دعواشون شد ... نمی دونم چی به هم می گفتن اما حس می کردم دعوا به خاطر منه ... حدسم هم درست بود ... پدرش برای من معلم گرفت ... مادرش هم در طول روز ... با صبر زیاد با من صحبت می کرد ... تمام روزهای خوش من در ایران، همون روزهایی بود که توی خونه پدر و مادرش زندگی می کردیم ...
ما خونه گرفتیم و رفتیم توی خونه خودمون ... پدرش من رو می برد و تمام وسایل رو با سلیقه من می گرفت ... و اونها رو با مادرشوهرم و چند نفر از خانم های خانواده شون چیدیم... خیلی خوشحال بودم ...
اون روزها تنها چیزی که اذیتم می کرد هوای گرم و خشک تهران بود ... اوایل دیدن اون آفتاب گرم جالب بود ... اما کم کم بیرون رفتن با چادر، وحشتناک شد ... وقتی خانم های چادری رو می دیدم با خودم می گفتم ...
- اوه خدای من ... اینها حقیقتا ایمان قوی ای دارن ... چطور توی این هوا با چادر حرکت می کنن؟ ...
و بعد به خودم می گفتم ... تو هم می تونی ... و استقامت می کردم ...
تمام روزهای من یه شکل بود ... کارهای خونه، یادگیری زبان و مطالعه به زبان فارسی ... بیشتر از همه داستان زندگی شهدا برام جذاب بود ... اخلاق و منش اسلامی شون ... برام تبدیل به یه الگو شده بودن ...
#رمان
@payame_kosar
Karimi-Shab11Moharram1389[01].mp3
5.4M
نمیشه باورم که وقت رفتنه😔😢
امان از دل زینب 💔😭
👤حاج محمود کریمی
#شام غریبان
#به_وقت_دلتنگی
┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄
@payame_kosar
🌹سلام علی قلب زینب الصبور🌹
🏴میتوان مانند کوهی درد بود
🏴شام با یک قافله شبگرد بود
🏴میتوان چون شیر دشت کربلا
🏴نام زینب داشت، اما مرد بود
✨۞ یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ بظهـــ♡ـــور الحجة ۞✨🕯️🕯️
@payame_kosar
🏴امام حسين عليهالسلام
🔸بر هيچ چشم مؤمنى روا نيست كه ببيند خداوند نافرمانى مىشود و چشم خود را فرو بندد، مگر آنكه آن وضع را تغيير دهد.
📚الأمالى، شیخ طوسى، ص55
@payame_kosar 🖤
🌸مصطفی در ساخت مسجد و کمک به مسجد علی اکبر شهریار، تاسیس هیئت و حسینیه و حضور فعال در محافل بسیجی ها فعال بود و به عنوان مربی در حلقه های صالحین فعالیت می کرد .
⚜همچنین فعالیت های فرهنگی و ورزشی برای نیروهای جوان داشت و در اردوهای عقیدتی و فرهنگی به عنوان مدرس شرکت می کرد.
#ستاره ها
@payame_kosar