صد باریکلا به هنرمند گلمون کوثر خانم خدایی 😍
ممنون که قصه رو خوب گوش دادی 🌹
#قصه نهم
#مسابقه
@payame_kosar
اگر میخواهے بدانےخدا از تو راضی است یا نه،
به #دلت مراجعه كن!
ببین در زندگی از خدا راضی هستی؟
اگر راضی هستی؛ بدان كه خدا هم از تو راضی است
و اگر در گوشه دلت از خدا ناراضی هستی،
متوجه باش كه خدا هم از تو ناراضی است..!
#حاجآقامجتهدیتهرانی
@payame_kosar
🔺تازه مسلمان آمریکایی: قیام امام حسین(ع)
سراسر یقین و ایمان بود.
@payame_kosar
شرح راهبردی11.mp3
12.47M
#شرح_راهبردی_زیارت_عاشورا
قسمت یازدهم
تلخ ترین روز های تاریخ چه روز هایی است؟
ارسال پاسخ تا17 عصر فردا به آیدی @Montazer_250
#مسابقه
@payame_kosar
-376758525_-214526.mp3
11.98M
قصه دهم...
🕊 کبوتران خوش آواز 🕊
بخش دوم
🏴🥀سلام بچه های عزیز🖐🏻
📖🔊حالا که داستان امشب رو گوش کردید نقاشی داستان رو بکشید و عکسش رو تا ساعت ۱۷ فردا به آیدی@nodbeydel ارسال کنید.. 🕊📷
همچنین منتظر بموووونید تا فردا ادامه داستان رو با هم بشنویم..🗣
#مسابقه
@payame_kosar
قسمت پانزده : مهمانی شیطان
چند لحظه طول کشید تا به خودم بیام ...
- متین جان ... مگه مهمونی زنانه است؟ ...
- نه ... چطور؟ ...
- این کت و شلواری بود که عروسی خواهرت پوشیدم ... کتش تنگ و کوتاهه ...
با حالت بی حوصله ای اومد سمتم ...
- یعنی چی تنگ و کوتاهه؟ ... زن خارجی نگرفتم که این حرف های مسخره رو بشنوم ... و بیاد با چادر بشینه یه گوشه مجلس ... اونجا آدم هاش با کلاسن ... امل بازی در نیاری ها ...
- امل بازی؟ ... امل چی هست؟ ...
خندید و رفت توی اتاق کارش ... با صدای بلند گفت ...
- یعنی همین اداهای تو ... راستی رفتیم اونجا، باز وقت اذان شد پا نشی بری وایسی به نماز ...
سرش رو آورد بیرون ...
- محض رضای خدا ... یه امشب، ما رو مسخره و مضحکه مردم نکن ...
تکیه دادم به دیوار ... نفسم در نمی اومد ... نمی تونستم چیزهایی رو که می شنیدیم درک کنم ... مغزم از کار افتاده بود ... اومد سمتم ...
- چت شد تو؟ ...
- از روز اول دیدی من چطور آدمی هستم ... اگر من اینقدر مسخره ام؛ چرا باهام ازدواج کردی؟ ...
با خنده اومد طرفم ...
- زن بور اروپایی نگرفتم که بره لای چادر ... زن گرفتم به همه پز بدم تا چشم هاشون در بیاد که زن های خودشون به زور هزار قلم آرایش، شبیه تو هم نمیشن ...
دوباره رفت توی اتاق ... این بار قدرت حرکت کردن نداشتم که دنبالش برم ...
- راستی یه دستم توی صورتت ببر ... اینطوری بی هیچی هم زیاد جالب نیست ... همچین که چشم هاشون بزنه بیرون ...
#رمان
@payame_kosar
قسمت شانزده : معنای امل
دیگه نمی تونستم جلوی خودم رو بگیرم ... یه سال تموم خون دل خورده بودم اما حالا کارش به جایی رسیده بود که می خواست من رو جلوی بقیه، نما نما کنه ...
همون طور که به دیوار تکیه داده بودم، چند لحظه چشم هام رو بستم ... پشت سر هم حرف می زد اما دیگه گوش نمی کردم ...
- خدایا! خودت گفتی اطاعت از همسر تا جایی درسته که گناه نباشه ... اما از اینجا دیگه گناهه ... دیگه قدرت صبر کردن و لبخند زدن ندارم ... من قدرت اصلاح شوهرم رو ندارم...
چشم هام رو باز کردم و رفتم توی اتاق ... بدون اینکه حرفی بزنم و خیلی جدی ... کت و شلوار رو برداشتم و زدم به چوب لباسی و روش کاور کشیدم ... برگشت سمتم ...
- چکار می کنی آنیتا؟ ... مگه بهت نگفتم این رو بپوش؟ ...
- چرا گفتی ... منم شنیدم ... تو همون روز اول دیدی من چطور آدمی بودم ... من همینم ... نمی دونم امل یعنی چی ... خوبه یا بد ... اما می دونم، هرگز حاضر نمیشم این طوری لباس بپوشم ... آرایش کنم و بیام بین دوست های تو ... و با اون زن ها که مثل ... فاحشه های اروپایی آرایش می کنن؛ رفت و آمد کنم ...
حسابی جا خورده بود ... باورش نمی شد ... داشتم برای اولین بار باهاش مخالفت می کردم ...
گریه ام گرفته بود ...
- همه چیز رو تحمل کردم ... همه چیز رو ... اما دیگه این یکی رو نمی تونم ...
دیگه نتونستم جلوی اشک هام رو بگیرم ...
#رمان
@payame_kosar
🍃 صـبح سـت
🍃دلم هواییِ کرب و بلاست
🍃ازجـانـب قلبِ من
🍃بر آن خاڪ ســلام
🏴السلام علی الحسین
🏴و علی علی ابن الحسین
🏴و علی اولاد الحسین
🏴و علی اصحاب الحسین
@payame_kosar 🖤
امام سجاد(ع):
بار خدایا🙏
ایمانم را به کاملترین مرتبه آن برسان
و یقینم را برترین یقینها قرار ده
و نیتم را به نیکوترین نیتها منتهى کن
و کارهایم را تا عالیترین درجه آن بالا ببر.
الهی آمین
#دعای_مکارم_الاخلاق
@payame_kosar
حسین جان❤️
تو رفتی و گفتی:
این راه رفتنی است ...
حتی
بدونِ پا ...
بدون ِ سر ..
@payame_kosar
🌟حرمت خاصی نسبت به بزرگترها داشت و با کوچکترها الفت و مهربانی خاص داشت و همیشه احترام بزرگترها را نگه می داشت.
✨ به طوری که در مسجد محل ، سنتی را پایه گذاشت که کوچکترها دست بزرگترها را می بوسیدند 😘و یک ادب خاص نسبت به بزرگترها بود.
🌟🌟🌟برای اینکه به سوریه برود به مزار شهدای اندیشه رفت و شهدای گمنام را قسم داد که راه را برایش باز کنند و آن شهدا نیز حاجت مصطفی را دادند و راه را برای رفتن به سوریه برایش باز کردند.
🌹مصطفی قریب به ۳ سال در سوریه حضور داشت، البته ابتدا اجازه اعزام ندادند از این رو در نقش یک تبعه افغانستانی به سوریه اعزام شد اما بعدها فرمانده گردان عمارشد. شهید صدر زاده موسس و فرمانده گردان عمار تیپ فاطمیون بود.
🕊سرانجام در یکم آبان سال نود وچهار مطابق با نه محرم روز تاسوعا در جبهه سوریه و در مبارزه با تروریست های تکفیری به شهادت رسید.😔😭
شادی روح همه شهدا صلوات
#ستاره ها
@payame_kosar
مطهره محمدی با دستای کوچولوش این نقاشی زیبا رو برامون کشیده 😍
هزار آفرین دخترم 🌹
#قصه نهم
#مسابقه
@payame_kosar
آقا امیر محمد پورقاسمی شما هم مثل داداشت گلی کاشتی پسرم😍
هزار آفرین به هنرمندیت 🌹
#قصه دهم
#مسابقه
@payame_kosar
صد باریکلا به هنرمند گلمون رقیه خانم سعیدی فر 😍
هزار آفرین به هنرمندیت 🌹
#قصه دهم
#مسابقه
@payame_kosar
آقا محمد مهدی برزگر هزار آفرین به هنرمندیت پسرم 😍
خیلی ممنون از مشارکت شما 🌹
#قصه دهم
#مسابقه
@payame_kosar
هنرمند گلمون معصومه خانم برزگر این نقاشی زیبا رو کشیده 😍
هزار آفرین دخترم 🌹
#قصه دهم
#مسابقه
@payame_kosar
صد باریکلا به ستایش خانم چاه افضلی که این نقاشی زیبا رو برامون کشیده 😍
هزار آفرین به هنرمندیت 🌹
#قصه دهم
#مسابقه
@payame_kosar
صد باریکلا به هنرمند گلمون آقا امیر حسین ندافت 😍
خیلی ممنون از مشارکت شما 🌹
#قصه دهم
#مسابقه
@payame_kosar
فاطمه خانم محمدی دینانی این نقاشی زیبا رو برامون کشیده 😍
لذت بردیم دخترم🌹
#قصه دهم
#مسابقه
@payame_kosar
🌺🍃حاج اسماعیل دولابی(ره)
✨غصه های دنیارا به کسی نگو با بزرگان بنشین،غصه ات از بین میرود.در مجلس عزای امام حسین(ع) بنشین،غصه ات زایل میشود.قیمت انسان به سکون اوست،به خودت کمک کن چراهی به این درو آن در میزنی و به این و آن می گویی؟
یک عیب نداردبه خودت بگو،بگواینکه چیزی نیست.باهمین حرف همه آن غصه ها و ترس ها باطل میشود.
@payame_kosar
💕🌿💕🌿💕