eitaa logo
پیام کوثر
726 دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
8.4هزار ویدیو
175 فایل
برنامه های ثابت کانال پیام کوثر : #امام_زمانم ، #یاران_آسمانی، #سبک_زندگی_اسلامی ، #جهاد_تبیین ، #فرزندآوری ، #تربیت_فرزند ، #داستانک ، #مسابقه ، #تلنگر ، #پندانه ، #گزارش و... ارتباط با ما : @Hkosar
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 ✅اسطوره‌ها را باید شناخت و شناساند. کتاب کوشیده است تا در قالبی جدید را به نسل جدید معرفی کند. ویژگی‌های کتاب👇 1️⃣ انتخاب هدفمند داستان‌هایی از زوایای مختلف زندگی حاج قاسم برای انتقال ویژگی‌های ایشان به نسل جدید؛ 2️⃣ برای هر داستان تصویرسازی جذاب و اختصاصی انجام شده است،جمعا20 داستان 3️⃣ ذیل هر داستان تمرین متفاوتی ــ برای نهادینه‌سازی پیام مورد نظر ــ برای کودک ونوجوان در نظر گرفته شده است؛ 4️⃣ در پایان کتاب ده سوال به همراه پاسخنامه برای برگزاری مسابقه در سطح مدارس، کانون‌های مساجد و... طراحی شده است. @patogh_ketab_ardakan
✅ چسباندن اشیاء 🔻 بچه های خیلی دوست دارند اشیاء جدا از هم را به یکدیگر بچسبانند. درست کردن یک شکل با این کار برای آن ها خیلی خوشایند است؛ اما حتی اگر شکل خاصی هم درست نشود، آن ها از این کار لذت می برند. 🔸 برای بازی های چسباندنی می توانید از اشیاء ذیل استفاده کنید: الف) حبوبات و گیاهان دانه ای: با مقداری از انواع حبوبات و اندکی چسب، روی یک مقوا می توان شکل های زیبایی را خلق کرد. پس از درست کردن اشیاء هر وقت که کودک متمایل بود، می توانید شکل ها را خراب کرده و با همان دانه ها شکل های دیگری درست کنید. ب) سنگ های کوچک: وقتی به جایی مثل رودخانه یا دشت می روید که سنگ های ریز با اشکال مختلف وجود دارد، از جمع کردن آن ها غافل نشوید. این سنگ ها اسباب بازی های بسیار خوبی برای بچه های شما هستند. در بازی های چسباندنی به راحتی می توانید از این سنگ ها استفاده و روی مقوا شکل های زیبایی خلق کنید. ج) برگ های درختان یکی دیگر از اشیائی است که در این بازی ها به کار می آید. د) پارچه های غیر قابل استقاده را دور نریزید. با بریدن این پارچه ها آن را به تکه های کوچک تبدیک کرده و آن را در احتیار کودکان قرار دهید. تکه های کاموا و نخ هم برای این کار مناسب است. ه) پنبه با تمام اشیاء ای که پیش از این بر شمردیم، ترکیب بسیار زیبایی را به شکل ها می دهد. و) کودک با کاغذ های رنگی و یک قیچی می تواند تکه هایی را به انتخاب خود برش دهد که برای چسباندن روی مقوا دست او را باز تر می کند. ز) پوست تنقلاتی مثل گردو، بادام، پسته، تخمه و... برای بازی های چسباندنی مناسب هستند. اگر قبل از چسباندن، این پوست ها رنگ آمیزی شوند که چه بهتر. ح) ماکارونی هم وسیله خوبی برای چسباندن است. حالا که انواع ماکارونی ها با شکل ها و رنگ های مختلف آمده، تنوع این بازی بیشتر می شود. و) در نشریه ها و کتاب هایی که دیگر قابل استقاده نیست، عکس هایی وجود دارد که با بریدن آن ها می توان تنوع بازی چسباندنی را برای بچه ها زیاد کرد. ز) پر یکی از ابزارهای جالب برای بازی های چسباندنی است. قبل از بازی با پر، ابتدا آن را رنگ آمیزی کنید تا بازی با آن برای بچه ها جذاب تر شود. 🔹 گاهی هم به جای این که این اشیاء را روی مقوا بچسبانید، اجازه بدهید کودک آن ها را روی شیشه در، پنجره یا کمد بچسباند. ♦️ یک نوع دیگر از بازی های چسباندنی به این شیوه است: با چسب روی یک مقوا شکلی را بکشید. قبل از این که چسب خشک شود، پودر های اکلیل، خاک اره، خاک رس، خرده تراشیده شده مداد و یا هرچیز پودری دیگر را روی مقوا بریزید. کمی صبر کرده و بعد مقوا را برگردانید. در این هنگام تنها قسمت هایی که چسب خورده، پودر را به خود گرفته و پودر باقی مانده از جاهای دیگر جدا می شود. این نوع بازی، خلاقیت کودک را بالا برده و رابطه خوبی میان او و دنیای اطرافش برقرار می کند. 📚 برگرفته شده از کتاب بازی، بازوی تربیت 🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
💑 برای جلوگیــری از انحراف فرزندتان به او محبت کنـــید! ✍اگر شما به فرزند گرسنه تان غذای خوب ندهید، او خودش در پی غذا خواهد رفت، در این صورت، دیگر معلوم نیست چه غذایی را انتخاب می کند. ممکن است غذایی را انتخاب کند که به ضرر او است. ولی الان که گرسنه است، فقط برایش مهم این است که سیر شود! بیشتر افرادی که دچار محبت های خیابانی می شوند، کسانی هستند که در محیط خانه به احساس محبت حقیقی آنها پاسخ داده نشده و همچنین برای آنها، زمینه ای برای ارتباط عاشقانه با خدا فراهم نشده است. @payame_kosar
بچه ها شنونده های خوبی نیستند اما : 👈مقلدهای خیلی خوبی هستند ➖ داد بزنید = داد می زنند ➖ لج کنید = لج می کنند ➖ مهربان نگاه کنید = مهربان نگاه می کنند ➖ اول سلام کنید = اول سلام می کنند ➖ احترام بگذارید = احترام می گذارند بیایید تغییر را از خودمان آغاز کنیم. @payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 حدیث روز 💠 🌘 این ماه را از دست ندهیم 🔻پيامبر خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم: رَجَبٌ شَهرُ اللّه ِ(الأصَبُّ)، يَصُبُّ اللّه ُ فيهِ الرَّحمَةَ على عِبادِهِ 💎 رجب ماه ريزان خداست؛ خداوند در اين ماه رحمت [خود] را بر بندگانش فرو مى‌ريزد. 📚 عيون أخبار الرِّضا، ۲/۷۱/۳۳۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📙📚کتاب دیدن روی ماه روایت داستانی از زندگی شهید علی‌عباس حسین‌پور ⚫️معرفی مختصر كتاب: این کتاب مشتمل بر روایت داستانی زندگی شهید «علی‌عباس حسین‌پور» است. شهید «علی‌عباس حسین‌پور» در ۵ مردادماه سال ۱۳۴۵ در یکی از خانواده‌های سرشناس خرم‌آباد به دنیا آمد. با پیروزی انقلاب، مسئولیت انجمن اسلامی دبیرستان محل تحصیلش و نیز مسئولیت آموزش عقیدتی سپاه خرم‌آباد را برعهده گرفت. بهمن‌ماه سال ۱۳۶۱ هنوز دیپلم نگرفته بود که به جبهه رفت و در خرمشهر از ناحیه هردو ران پا مجروح شد. شهید حسین‌پور قبل از شرکت در عملیات والفجر ۸ برای استقبال از شهادت ۴۰ روز، روزه گرفت و در غروب ۲۳ بهمن‌ماه سال ۱۳۶۴ ترکش راکت شیمیایی ارتش بعث به وی اصابت کرد و به شهادت رسید. 📙📚کتاب دلم تنگه براتون زندگی نامه و خاطرات طلبه و دانشجو شهید علی عباس حسین پور •●⊰@payame_kosar⊱●•
شب آرزوها یعنی... .mp3
6.15M
لیلة الرغائب اولین پنجشنبه ماه رجب (امروز) 🌙چرا شبی در اوایل ماه رجب، به اسم شب آرزوها (رغبتها) نام گرفته است؟ 🎤استاد شجاعی https://eitaa.com/joinchat/2601975857C75171ff510
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏠 اجاره خانه ای که کم شد 🍼 روزی بچه با تخفیف کرایه ✌️خانواده ی دو نفره ی ، مستاجرِ شیخ رجب علی خیاط با تولد فرزندشان سه نفره شد 👼🏻 🕌 شیخ در گوش نوزاد اذان گفت و هدیه ، پا قدم این نورسیده 🎁 🤲 بخشیدن اجاره ی ماه بود و هزینه کرایه خانه که کم شد👌 نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ ما شما و آن‌ها (فرزندانتان) را روزی می‌دهیم... آیه ۱۵۱ سوره انعام 💫 🏘 🤗 👌 🥰
📸 لیلة الرغائب؛ اعمال اولین شب جمعه ماه رجب ✅امروز لیلة الرغائب میباشد ➖➖ @hedayatefatemiy➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر دلم تنگ شده برا این کوچه‌ی منتهی به حرم چقدر دلم تنگ‌ شده برا شلوغی حرم چقدر هوای حرم داره دلم چقدر این شب جمعه دلم کربلاست! 💠 شب جمعه، شب زیارتی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام، هدیه به محضر حضرتش صلوات: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌺حدیث از امام_زمان (عج) فَإِنـّا يُحيطُ عِلمـُنا بِأنْبـائِكُمْ، وَ لا يَعْزُبُ عَنّا شَىءٍ مِنَ أخبارِكُمْ وَ مَعْرِفَتِـنا بَالِزَّلَلِ الَّذى أصابَكُمْ براستى كه علم ما بر اوضاع شما احاطه دارد و هيچ چيز از احوال شما بر ما پوشيده نيست و نسبت به لغزش هايى كه از شما سرمی‌زند، شناخت داريم. 📚 بحارالانوار، ۵۳: ۱۷۵ ‌ ‌🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ تصویری 🔸 رحمت ماه رجب، شامل چه کسانی ؟ 🔹آیت الله حائری شیرازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدا رحمت کند جمیع مومنین و مومنات و همه شهدا و مادران و پدران مرحوم شهدا رو به خصوص مادربزرگوار شهید پرویز شاکری که در در شب لیله الرعائب به فرزند شهیدش پیوست. شادی روحشان فاتحه مع الصَّلَوَاتِ
شهیدی که بعد از ۱۷ سال زنده شد. 💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید... 🔹می گفت:اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.علیرغم مخالفت شدید خانواده و بخاطر عشقم به شهداء حجره پدر را ترک کردم و به وهمراه بچه های تفحص لشکر۲۷ محمد رسول الله (ص)راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم. یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان... بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم. یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم. سفره ساده ای پهن می شد اما دلمان،از یاد خدا شاد بود و زندگیمان،با عطر شهدا عطرآگین.تا اینکه... 🔹تلفن زنگ خورد وخبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد.آشوبی در دلم پیدا شد.حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم. نمی خواستم شرمنده اقوامم شوم.با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم. 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان وپلاک شهیدی نمایان شد. شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده شهید،به بنیاد شهید تحویل دهم. 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد،دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم. 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها...ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم....راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده خانواده مان شویم. گفتم و گریه کردم. 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم: «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید...» 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.هرچه فکرکردم،یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.با خودم گفتم هرکه بوده به موقع پول را پس آورده،لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.به قصابی رفتم.خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم: 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.به میوه فروشی رفتم،به همه مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سرزدم،جواب همان بود.بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.گیج گیج بودم.خرید کردم و به خانه برگشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته با چشمان گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد. 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد:خودش بود. بخدا خودش بود.کسی که امروز خودش را پسر عمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود. کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم.مثل دیوانه ها شده بودم.عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم. می پرسیدم:آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز...؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم.مثل دیوانه هاشده بودم.به کارت شناسایی نگاه کردم، 🔹شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین.. اعزامی از ساری.. وسط بازار ازحال رفتم. 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون کانال صادقیه اردکان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄┅┅❀💠❀┅┅┅┄ بهترین عمر رو شما کردی از زبان سردار سلیمانی خطاب به مادر و همسر شهید 👆👆👆👆👆 ╰─═ঊঈ🌷🌷ঊঈ═─╯
⚠️ ١١٨١ ساله‌ڪه‌ڪانديدانتخاب‌شده‌ ازسوی‌خداست ... ولۍ...😔 ڪسی‌ايشان‌رابه‌مردم‌تبليغ‌نمی‌ڪند ستادتبليغاتی‌ندارد و كسی‌او رانمی‌خواهد ... اۍڪــاش‌ڪـه‌انتخاب‌مان‌مهدی‌بود هرپرسش و هرجواب‌مان مهدۍ بود🌼🌱 🌸از همین ابتدای این ماه عزیز بیشتر به یاد آقایمان باشیم و برای فرجش بیشتر دعا کنیم که این دعاها باعث گشایش در کارهای خودمان می شود .🌸 کانال بهار عالمیان التماس دعای فرج 🤝
‼️خاطره رهبر انقلاب از نابینا شدن پدرشان 💠مرحوم والد ما {در ســال ۱۳۴۲} دچار عارضه‌ چشــم شــدند، که منجر به نابینایی ایشان شد. چشم ایشان به مدت ســه، چهار سال اصلا جایی را نمی‌دید. تا این‌که در ســال ۱۳۴۵ چندین بار ایشان را برای معالجه از مشهد به تهران بردیم. در یکی از مراجعات، چشم پزشکی گفت:« من چشم ایشان را عمل جراحی می‌کنم و امید بهبودی هســت.» 💠در آن زمان هفتاد، هفتاد و پنج سال سنشــان بود. به هرحال نگذاشتند در بیمارستان بمانیم. گفتند:« عمل می‌کنیم، شما فردا بیایید». از بیمارستان بیرون آمدیم. من خیلی مضطرب و ناراحت بودم... آن روزها، منزلی نزدیکی امامزاده یحیی داشتیم. نزدیک منزل که رسیدم... دیدم آنجا را چراغانی کرده اند. یادم آمد نیمه‌ شــعبان اســت. چند روزی از بس مشغول بودم، نیمه‌ی شعبان به کلی فراموشم شــده بود. تا یاد نیمه‌ی شعبان افتادم، دلم شکســت. 💠از کوچه‌ی خلــوت و باریکی باید می‌گذشتم تا به منزلم برسم. ناگهان حالتی به من دست داد و بنا کردم به گریستن و توسل جستن. در آن کوچه، حال توسل حســابی‌ای پیدا کردم. کمی که آرام گرفتم، دیدم اضطرابی که داشــتم به کلی از بین رفــت. فهمیدم که حال ابوی خوب می‌شود. یعنی حس کردم که آن توسل، اثر کرد... صبح روز بعد که به بیمارستان رفتیم، فهمیدیم که چشم های ایشان خوب شده است؛ آن هم بعد از چند سال که عارضه داشــت و هیچ امیدی به بهبود وجود نداشــت! بعد از آن سال - سال ۴۵ - ایشان مدت بیست سال دیگر زنده بودند و تا آخر عمر هم مطالعه می‌کردند. ۷۵/۱/۲۸
🌹🌹🌹🌹: خداوندا نگذار ازتو فقط نامت را بدانم و نگذار که ازتو تنهامشق کردن اسمت را به یاد داشته باشم همواره درمن جاری باش همانگونه که خون دررگهایم جاریست