📖 قرآن نهم درس ۲ 📖 جلسه ۱ 📖 صفحه ۴۹۶ قرآن کامل 🎤استاد پرهیزگار

📖 قرآن نهم درس ۲ 📖 جلسه ۲ 📖 صفحه ۵۰۰ قرآن کامل 🎤استاد پرهیزگار

💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿💐

📖 قرآن هشتم درس ۲ 📖 جلسه ۱ 📖 صفحه ۳۵۹ قرآن کامل 🎤استاد پرهیزگار

📖 قرآن هشتم درس ۲ 📖 جلسه ۲ 📖 صفحه ۳۶۴ قرآن کامل 🎤استاد پرهیزگار

💐❤️💐❤️💐❤️💐❤️💐

📖 قرآن هفتم درس ۲ 📖 جلسه ۱ 📖 صفحه ۲۲۱ قرآن کامل 🎤استاد پرهیزگار

📖 قرآن هفتم درس ۲ 📖 جلسه ۲ 📖 صفحه ۲۲۷ قرآن کامل 🎤استاد پرهیزگار

🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺

. 🟨دانلود pdf کتاب های درسی چاپ ۱۴۰۰ *و راهنمای تدریس معلمان* 🌍 از پایه اول ابتدایی تا پایه دوازدهم🔻 http://chap.sch.ir/

🔹از مکافات عمل غافل مشو داستان عبرت آموز/ برزان تکریتی برادر صدام در زمان روی کار آمدن صدام یکی از جمله احزاب مخالف ایشان حزبی بنام سوسیالیسم بود که صدام دستور قلع و قمع آن حزب را به برادر نانتنیش بنام “برزان تکریتی ” سپرد و از جمله دستگیر شدن آن حزب ّزن و شوهری جوان بودند. خانم که نامش “میاده” بود و ۲۲ سال سن داشت در ماه ۹ نزدیک وضع حمل بود. قبل از اعدام “میاده” نامه ای شخصی به برزان می نویسد و از ایشان درخواست می نماید که اجازه دهد اعدامش به تاخیر بیفتد تا وضع حمل کنند ولی برزان اصلاً قبول نکرد و در جواب نوشت جنین داخل شکمت بمیرد و با شما دفن گردد و “میاده حامله ۹ ماهه” در روز موعود بالای چوبه ی دار آوردند ولی به‌خواست خدا هنگام اعدام و بالای چوبه ی دار ایشان وضع حمل کردند و فرزند پسری با بند ناف بر تخته دار می افتند که خانم “رضیه ” زندانبان سریعاً آن پسر را در لباسهای مادرش قرار داد و در گوشه ای از صحنه اعدام قرار داد. رئیس زندان طی تماسی با برزان تکریتی تکلیف جنین را جویا شدند برزان گفت جنین بر چوبه دار بماند تا بمیرد. ولی رئیس زندان و پزشک زندان و “رضیه “زندانبان خانمها با هم قسم خوردند که همدیگر را به برزان نفروشند و توافق کردند که “رضیه ” جنین را به خانه اش ببرد و با راضی کردن شوهرش شناسنامه ای جهت جنین بنام خودشان صادر کردند و اسمش را گذاشتند” ولید” خوب سالها گذشت تا ولید بزرگ شد ودر سال ۲۰۰۳ میلادی سن ولید ۲۲ سال شد در ان هنگام دایی ولید و برادر “میاده” در آلمان زندگی می کرد و به عراق برگشت تا پسر خواهرش را بیابد و ایشان را با خودش به آلمان ببرد تا تنها نشانه خواهرش پیشش زندگی کند ولی ولید قبول نکرد و گفت “رضیه ” مثل مادرم هست ایشان مرا نجات داد رضیه هم بازنشست می شوند و “ولید “را بجای خودش بعنوان زندانبان استخدام می کند و ملت وحشد الشعبی عراق افراد حزب بعث یکی بعد از دیگری دستگیر می کنند و از جمله دستگیر شدگان “برزان تکریتی “بود و از قضا و قدر ولید پسر میاده، مسوول مستقیم سلول برزان تکریتی شد و با دست خودش طناب دار را بر گردن منحوس برزان نهاد و به جزای اعمالش رسید، این است معنای حدیث: *الله یمهل و لا یهمل* *یعنی خداوند به گردنکشان و ظالمان مهلت می دهد تا شاید برگردند ولی فراموشی در کار خداوند در جزا و کیفر اعمال ظالمان هرگز وجود نخواهد داشت* منبع: http://serateshgh.com/116104