1_10534736.pdf
حجم:
269.4K
👆👆
👆رساله حقوق #امام_سجاد علیه السلام
💐هدیه برای همه کسانی که دنبال حق و حقیقت هستند.
👌فقط 9 صفحه
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌹
👌روایتی بی نظیر و خواندنی👌
✅امام سجاد علیه السلام، خطاها و گناهان بردهها را در دفتری یادداشت میکردند.
آخرین شب ماه رمضان که فرا میرسید، بردهها را جمع میکردند و آن دفتر را بیرون میآوردند و میفرمودند:
«ای فلانی! تو چنان و چنین کردی و من تو را تادیب نکردم، آیا به یاد داری؟!»
او هم می گفت:
«بلی یابن رسول الله.»
تا به آخرین نفر از آنها می رسید و همه را به اقرار وا میداشت.
سپس حضرت، در وسط آنها میایستاد و به آنها می فرمود:
با صدای بلند به من بگوئید:
«ای علی بن الحسین! خداوند نیز همه آنچه تو انجام دادهای را نوشته است. همانطور که تو آنچه ما عمل کرده بودیم بر ما نوشتهای؛ حال که چنین است پس ببخش و درگذر همچنانکه امید عفو از خداوند داری و دوست داری که او از تو درگذرد.
تو از ما در گذر تا او را بخشنده بیابی.
ببخش تا مالک واقعی (خداوند) تو را ببخشد. خداوند در آیه ۲۲ سوره نور میفرماید:
{وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ}
« باید ببخشید و در گذرید، آیا دوست نمیدارید که خداوند شما را ببخشد.»
امام سجاد با صدای بلند این مطالب را بر علیه خود فریاد میکردند و به بردهها تلقین میفرمودند و بردگان نیز با صدای بلند میگفتند و این در حالی بود که امام زینالعابدین در بین آنها ایستاده بود و گریه میکرد و میگفت:
«پروردگارا ! تو خود ما را امر فرمودی که از هر کس که به ما ظلم کرده بگذریم. ما که به خود ظلم کردیم و اینک از هرکس که به ما ظلم کرده بود درگذشتیم، پس تو نیز از ما درگذر؛
و تو امر فرمودی که ما سائلی را از درهای خود نرانیم و اینک همه به عنوان نیازمند و مسکین به خدمت تو آمدهایم.»
سپس امام سجاد رو به آن گروه از بردگان و کنیزان میفرمود:
«من همه شما را بخشیدم ؛ آیا شما من را میبخشید؟! و از آنچه از من نسبت به شما سرزده میگذرید؟!! که من مالک بدی بودم، ولی خود مملوکی هستم، برای خداوندی کریم که بخشنده و عادل است.»
آن بردگان همگی در پی این درخواست حضرت میگفتند:
«ای سید و آقای ما، همگی از تو درگذشتیم ولی تو کوچکترین بدی به ما نکردهای»
سپس امام سجاد به آنها می فرمودند همگی بگوئید:
«خداوندا ، علی بن الحسین را ببخش همچنانکه او ما را عفو کرد. و او را از آتش آزاد بفرما همچنانکه او ما را از بندگی آزاد کرد.»
آنها هم این را می گفتند و امام سجاد میفرمود:
«بروید که شما را آزادکردم، به این امید که خداوند نیز از من بگذرد.»
سپس همه آنها را آزاد میکرد و روز عید فطر که فرا میرسید به همه آنها اموال ارزندهای که آنها را از آنچه نزد مردم است بی نیاز کند، هدیه میداد.
📚کشف الغمه، جلد ۲، صفحه ۲۷۹
📚بحارالانوار، جلد ۴۶ ، صفحه ۹۵
#امام_سجاد #اخلاقی #اجتماعی
⬛️ #ویژه_نامه
◼️ شهادت #امام_سجاد علیه السلام
▪️ برای مشاهده ویژه نامه به لینک زیر مراجعه نمایید👇🏻
https://www.balagh.ir/content/5050
🔸 #حدیث
◾️ #چهل_حدیث گهربار از #امام_سجاد علیه السلام
برای مشاهده به لینک زیر مراجعه نمایید👇🏻
https://www.balagh.ir/content/5020
* #امام_سجاد
🔻راجع به امام سجاد عليه السلام دارد که يکی از شیعیانشان گويا هر سال که براى حج از بلخ مى آمد به مدينه؛ خدمت امام سجاد عليه السلام مى آمد و چند روزی خدمت حضرت بود و هرسال يک سرى هدايا هم مى آورد.
🔸يک سال زنش به او گفت تو که هر سال سراغ اين آقا مى روى يک بار ايشان يک هديه به شما نداد؟ گفت اين حرف را نزن ايشان امام ماست و ما عقيده مان اين است که او الآن دارد حرف هاى تو را مى شنود و من ناراحت مى شوم تو راجع به ايشان این حرف را بزنى. ما داريم وظيفه خودمان را انجام مى دهيم.
🔹بعد دوباره يک خورده هدايا جمع کرد و مدينه خدمت امام آمد و هدايايش را گذاشت. حضرت فرمودند امروز ناهار پیش ما بمان. گفت باشد. ناهار ماند موقعی که غذایشان تمام شد، آب آوردند. حضرت ظرف آب را گرفتند تا دست مهمانشان را بشورند. قبول نکرد. گفت یا بن رسول الله! شما آب روی دست من بریزید؟ فرمودند: شما مهمان ما هستی چطور اجازه بدهم آب روی دست ما بریزی؟! عرض کرد: یابن رسول الله! من این کار را دوست دارم. حضرت به همین خاطر اجازه دادند، ظرف را گرفت و برای حضرت جلو برد تا حضرت دستشان را بشویند؛
🔸یک تشت بزرگی بود یک مقداری آب روی دست حضرت ریختند، حضرت فرمودند: چه می بینی؟ عرض کرد: آب، فرمودند: نه این یاقوت احمر است. نگاه کرد دید همه آب ها یاقوت احمر شده، یک مقدار دیگر آب ریخت، حضرت فرمودند: حالا چه می بینی؟ عرض کرد: آب، فرمودند: زمرد سبز است. نگاه کرد دید زمرد سبز است، یک مقدار دیگر آب ریختند، فرمودند: چه می بینی؟ عرض کرد آب، فرمودند: این ها دُرّ است. نگاه کرد دید درّ بسیار عالی است! خلاصه ظرف پر از جواهرات شد.
🔹بعد حضرت فرمودند: شیخ! در نزد ما چیزی نبود تا در عوض هدیه ات به تو هدیه بدهیم، این ها را به خانمت بده و از او عذر خواهی کن. این قضیه ادامه جالبی دارد که خیلی زیباست. (بحارالأنوار ج: 46 ص: 47)
🔺گرفته شده از کانال رسمی آیت الله حاج شیخ جعفر ناصری:
👉🏻 @nasery_ir