eitaa logo
قرآن ومعارف اسلامی ( پیام آسمان) قم
933 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
2.5هزار فایل
این کانال جهت اطلاع رسانی ازفراخوان ها ،بخشنامه ها وفعالیت گروه آموزشی معارف اسلامی (قرآن وپیام آسمان)استان قم می باشد. نظرات، انتقادات و پیشنهادات دوستان و اساتید گرانقدر بی شک راهگشا و راهنمای کارماست. آیدی ادمین جهت ارتباط همکاران @Rostami14
مشاهده در ایتا
دانلود
💥استقامت و پایمردی 18 ساله آزاده شهید سرلشکر خلبان حسین لشگری 💢 این روزها که خانه نشینی ما بخاطر رعایت نکات بهداشتی و دوری از ویروس "کرونا" و باوجود هزاران امکانات رفاهی بی حد واندازه مانند غذا واستراحت کافی ومناسب وسرگرم بودن به رادیو, تلویزیون, فضای مجازی و... هنوز احساس خستگی و کسالت می کنیم خوب است یادی کنیم از 👈 استقامت و پایمردی شهید سرلشکر خلبان حسین لشگری آخرین آزاده‌ای که به میهن بازگشت مردی با 6410 روز مقـاومت در زندان‌های عراق ڪہ به‌ حق از سوی مقام معظم‌ رهبری "سیدالاسرای ایران" لقب گرفت...👌 💥18سال اسارت شهید حسین لشگری 💢 آن قدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی گفته بود تو به ایران باز نمی گردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده!... همسر شهید لشگری می گفت خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود...او اولین کسی بودکه رفت و آخرین نفری بود که برگشت.... 😰 اسیر که شد پسرش علی۴ ماهه بود و دندان نداشت و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود...😇وقتی بازگشت از او پرسیدند این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی و او می گفت: 👈برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته خود را مرور می کردم✌سالها در سلول های انفرادی بوده و با کسی ارتباط نداشت، قرآن راکامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود... 💢 حسین می گفت: 👈 از هیجده سال اسارتم 😭 ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" 😇 هم صحبت می شدم. بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! 😀 عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مساله خوشحال بودم، این را بگویم که من ۱۲ سال در حسرت دیدن یک برگ سبز،😰 یک منظره😥 بودم، حسرت ۵دقیقه آفتاب💥 را داشتم... 💥آخرین نگاه:👇 💢19 مرداد ماه 1388 نماز که خواندند، دیدم دست شان را سه بار بلند کردند و برای تعجیل در فرج امام زمان (عج) دعا کردند. چهار ساعت بعد هم در خانه در اثر ایست قلبی، تمام کردند. ساعت دو نیمه شب بود که ایشان از پشت به زمین افتاده و حالت خفگی به ایشان دست داده بود به طوری که صورت شان کبود شده بود و اصلاً نمی‌توانستند صحبت کنند ولی به من نگاه‌های عمیقی می‌کردند. با گریه و دستپاچگی گفتم، حسین جان چه شد، چه کار کنم خدا و...😰 مید‌یدم هر لحظه که این نفس تنگ‌تر می‌شود، نگاهش بیشتر به من دوخته می‌شود. من می‌گفتم چه کار کنم و او فقط نگاه می‌کرد. آن قدر نگاه شان قشنگ و زیبابود که محال است تا پایان عمرم فراموش کنم. آخرین مکالمه ما نگاهی بود که می‌دید من گریه می‌کنم و او می‌گفت: نگران نباش...نگران نباش... 💢رهبر معظم انقلاب اسلامی در مراسم تجلیل از امیر آزاده سرلشکر "حسین لشگری" فرمودند: " لحظه به لحظه رنج‌ها و صبرهای شما پیش خدای متعال ثبت و محفوظ است و پروردگار مهربان این اعمال و حسنات را در روز قیامت که انسان از همیشه نیازمندتر است به شما بازخواهد گردانید...