eitaa logo
پیام نایین
1.4هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
4.9هزار ویدیو
135 فایل
اخبار و رویداد های شهرستان نایین و ایران @payamnaein پایگاه خبری پیام نایین👇 Payamnaein.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
یاد مرگ و عبرت گرفتن از مردگان وَ أُوصِيكُمْ بِذِكْرِ الْمَوْتِ وَ إِقْلَالِ الْغَفْلَةِ عَنْهُ، وَ كَيْفَ غَفْلَتُكُمْ عَمَّا لَيْسَ يُغْفِلُكُمْ وَ طَمَعُكُمْ فِيمَنْ لَيْسَ يُمْهِلُكُمْ. مردم شما را به ياد آورى مرگ، سفارش مى كنم، از مرگ كمتر غفلت كنيد، چگونه مرگ را فراموش مى كنيد در حالى كه او شما را فراموش نمى كند و چگونه طمع مى ورزيد در حالى كه به شما مهلت نمى دهد.
یاد مرگ و عبرت گرفتن از مردگان فَكَفَى وَاعِظاً بِمَوْتَى عَايَنْتُمُوهُمْ، حُمِلُوا إِلَى قُبُورِهِمْ غَيْرَ رَاكِبينَ وَ أُنْزِلُوا فِيهَا غَيْرَ نَازِلِينَ، فَكَأَنَّهُمْ [كَأَنَّهُمْ] لَمْ يَكُونُوا لِلدُّنْيَا عُمَّاراً وَ كَأَنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ لَهُمْ دَاراً، أَوْحَشُوا مَا كَانُوا يُوطِنُونَ وَ أَوْطَنُوا مَا كَانُوا يُوحِشُونَ، وَ اشْتَغَلُوا بِمَا فَارَقُوا وَ أَضَاعُوا مَا إِلَيْهِ انْتَقَلُوا، لَا عَنْ قَبِيحٍ يَسْتَطِيعُونَ انْتِقَالًا وَ لَا فِي حَسَنٍ يَسْتَطِيعُونَ ازْدِيَاداً، أَنِسُوا بِالدُّنْيَا فَغَرَّتْهُمْ وَ وَثِقُوا بِهَا فَصَرَعَتْهُمْ. بهترين واعظ و اندرزدهنده براى شما مردگانى هستند که با چشم خود آنها را مى بينيد که آنها را به سوى قبرهايشان مى برند بى آنکه اختيارى از خود داشته باشند و در ميان قبر مى گذارند بى آن که بخواهند! (چنان از دنيا بيگانه مى شوند که) گويى هرگز به عمران آن نپرداختند و چنان به آخرت مى پيوندند که گويى هميشه وطنشان بوده است! (آرى) از آنجا که وطنشان بود وحشت و دورى مى کنند و آنجا را که از آن وحشت داشتند وطن مى گزينند. آنها در دنيا به چيزى مشغول شدند که (سرانجام) از آن جدا گشتند، و جايى که به آن منتقل گشتند. (سراى آخرت) را تباه کردند، نه قدرت دارند از عمل زشتى که انجام داده اند کنار روند و نه مى توانند بر کارهاى نيک خود چيزى بيفزايند، آنها به دنيا انس گرفتند و فريبشان داد و به آن اعتماد کردند و بر زمينشان زد!
ضرورت شتاب در نیکوکاری ها فَسَابِقُوا -رَحِمَكُمُ اللَّهُ- إِلَى مَنَازِلِكُمُ الَّتِي أُمِرْتُمْ أَنْ تَعْمُرُوهَا، وَ الَّتِي رَغِبْتُمْ فِيهَا وَ دُعِيتُمْ إِلَيْهَا؛ وَ اسْتَتِمُّوا نِعَمَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ عَلَى طَاعَتِهِ، وَ الْمُجَانَبَةِ لِمَعْصِيَتِهِ؛ فَإِنَّ غَداً مِنَ الْيَوْمِ قَرِيبٌ، مَا أَسْرَعَ السَّاعَاتِ فِي الْيَوْمِ وَ أَسْرَعَ الْأَيَّامَ فِي الشَّهْرِ وَ أَسْرَعَ الشُّهُورَ فِي السَّنَةِ وَ أَسْرَعَ السِّنِينَ فِي الْعُمُرِ! خدا شما را رحمت كند؛ پس بشتابيد به سوى آباد كردن خانه هايى كه شما را به آبادانى آن فرمان دادند، و تشويقتان كرده، به سوى آن دعوت كرده اند، و با صبر و استقامت، نعمت هاى خدا را بر خود تمام گردانيد، و از عصيان و نافرمانى كناره گيريد، كه فردا به امروز نزديك است. وه چگونه ساعت ها در روز، و روزها در ماه، و ماه ها در سال، و سال ها در عمر آدمى شتابان مى گذرد.
اقسام ایمان فَمِنَ الْإِيمَانِ مَا يَكُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِي الْقُلُوبِ، وَ مِنْهُ مَا يَكُونُ عَوَارِيَّ بَيْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ؛ فَإِذَا كَانَتْ لَكُمْ بَرَاءَةٌ مِنْ أَحَدٍ فَقِفُوهُ حَتَّى يَحْضُرَهُ الْمَوْتُ، فَعِنْدَ ذَلِكَ يَقَعُ حَدُّ الْبَرَاءَةِ. (اين سخنرانى كه در مسجد كوفه در سال 38 هجرى ايراد شد با اسناد و مدارك فراوانى آمده است). ايمان بر دو قسم است: يكى ايمانى كه در دل ها ثابت و برقرار، و ديگرى در ميان دل ها و سينه ها ناپايدار است، تا سر آمدى كه تعيين شده است. پس اگر از كسى بيزاريد، او را به حال خود گذاريد تا مرگ او فرارسد، پس در آن هنگام وقت بيزارى جستن است.
. تقسيم ايمان به ثابت و مستقر و متزلزل و ناپايدار و به بيان ديگر عاريتى، چيزى است که در احاديث اسلامى به آن اشاره شده است. در حديثى از امام صادق(عليه السلام) در تفسير آيه شريفه (وَهُوَ الَّذِى أَنشَأَکُمْ مِّنْ نَّفْس وَاحِدَة فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ) اين چنين مى خوانيم: «فَالْمُسْتَقَرّ الإيمانُ الثابِتُ وَ الْمُسْتَوْدَعُ الْمُعارُ; مستقر به معناى ايمان ثابت است و مستودع ايمان عاريتى است». عوامل تزلزل ايمان متعدد است; عدم آگاهى از دلايل محکم و هواپرستيها و ضعف نفس و آلودگى به گناهان بزرگ. هر يک از اينها امورى هستند که ممکن است در پايان عمر ايمان انسان را متزلزل سازند و سرانجام آدمى بى ايمان از دنيا برود. تعبير به (عَوَارِيَ بَيْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ) کنايه از اين است که ايمان هنوز در قلب و روح آدمى نفوذ نکرده و به همين دليل استقرار نيافته است. درست مانند انسانى که به کنار ديوار خانه اى مى رسد و وارد آن نمى شود. به يقين چنين شخصى استقرارى ندارد. سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن مردم را از بيزارى جستن از افراد پيش از پايان عمرشان بر حذر مى دارد زيرا سرنوشت انسان ها در پايان عمرشان روشن مى شود. حضرت مى فرمايد: هر گاه خواستيد از کسى بيزارى بجوييد مهلت دهيد تا زمان مرگش فرا رسد که آن هنگام (اگر از گناهانش توبه نکرد و تزلزل ايمان يافت آن زمان) بيزارى جستن است. به اين ترتيب درباره هيچ کس حکم قطعى نمى توان کرد; نه افراد با ايمان و نه افراد بى ايمان، زيرا ممکن است در پايان راه بر اثر عوامل مختلفى برگردد و اگر حکمى بشود حکم موقت و مرحله اى است.
هجرت و مهاجر واقعی وَ الْهِجْرَةُ قَائِمَةٌ عَلَى حَدِّهَا الْأَوَّلِ؛ مَا كَانَ لِلَّهِ فِي أَهْلِ الْأَرْضِ حَاجَةٌ مِنْ مُسْتَسِرِّ الْإِمَّةِ وَ مُعْلِنِهَا. لَا يَقَعُ اسْمُ الْهِجْرَةِ عَلَى أَحَدٍ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ الْحُجَّةِ فِي الْأَرْضِ، فَمَنْ عَرَفَهَا وَ أَقَرَّ بِهَا فَهُوَ مُهَاجِرٌ، وَ لَا يَقَعُ اسْمُ الِاسْتِضْعَافِ عَلَى مَنْ بَلَغَتْهُ الْحُجَّةُ، فَسَمِعَتْهَا أُذُنُهُ وَ وَعَاهَا قَلْبُهُ. و هجرت، بر جايگاه ارزشى نخستين خود قرار دارد. خدا را به ايمان اهل زمين نيازى نيست، چه ايمان خود را پنهان دارند يا آشكار كنند. و نام مهاجر را بر كسى نمى توان گذاشت جز آن كس كه حجّت خدا بر روى زمين را بشناسد. هر كس حجّت خدا را شناخت، و به امامت او اقرار كرد مهاجر است. و نام مستضعف در دين، بر كسى كه حجّت بر او تمام شد، و گوشش آن را شنيد، و قلبش آن را دريافت، صدق نمى كند (و معذور نيست).
. مى دانيم در آغاز دعوت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مدينه، نشانه ايمان، هجرت بود; يعنى کسانى که در مناطق ديگر از جمله مکه ايمان پيدا مى کردند بايد به حضور پيامبر(صلى الله عليه وآله) بشتابند; هم تعاليم اسلام را فرا گيرند و هم جمعيّت مؤمنان را با حضور خود تقويت کنند; ولى بعد از سيطره اسلام بر جزيرة العرب، هجرت ظاهراً مفهوم خود را از دست داد. ديگر لزومى نداشت کسانى که در مناطق ديگر ايمان پيدا کرده اند به حضور پيامبر(صلى الله عليه وآله) بشتابند; ولى هجرت به مفهوم ديگرى که در واقع روح همان هجرت نخستين است، پايدار ماند. امام(عليه السلام) اشاره به اين معناى هجرت مى کند و مى فرمايد: «هجرت بر همان وضع نخستين خود باقى است. خداوند به کسانى که در روى زمين زندگى مى کنند; خواه ايمانشان را پنهان نمايند يا آشکار سازند نيازى ندارد (و اگر دستور به هجرت داده به مصلحت اهل ايمان است که بتوانند از اين طريق در مقابل دشمن قوى شوند) عصاره کلام امام(عليه السلام) اين است که هجرت در هر زمان و هر مکانى همچون عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) باقى و برقرار است; اما نه به اين معنا که اهل ايمان از جايى به جاى ديگر بروند، بلکه به اين معنا که حجت خدا را يعنى جانشين واقعى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و به تعبير روايت معروف نبوى، امام زمان خود را بشناسند و به او ايمان آورند; خواه اين امر از طريق هجرت مکانى صورت گيرد يا بدون آن، حاصل شود. کسى که امام زمان خود را بشناسد مهاجر واقعى است، زيرا هدف از هجرت که شناخت حجت خدا در زمين است براى او حاصل شده و کسانى که چنين نباشند مستضعف اند که گاه معذورند و گاه غير معذور. آنها که راه براى شناخت نداشته باشند جزء گروه اوّل اند (يعنى معذورند) و آنها که راه براى شناخت داشته باشند و عمل نکنند جزو گروه دوّم اند (يعنى غير معذورند).
ولایت اهلبیت علیهم السلام إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ، لَا يَحْمِلُهُ إِلَّا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ، وَ لَا يَعِي حَدِيثَنَا إِلَّا صُدُورٌ أَمِينَةٌ وَ أَحْلَامٌ رَزِينَةٌ. همانا كار ما «ولايت ما» اهل بيت پيامبر عليهم السّلام سخت و تحمّل آن دشوار است، كه جز مؤمن ديندار كه خدا او را آزموده، و ايمانش در دل استوار بوده، قدرت پذيرش و تحمّل آن را ندارد، و حديث ما را جز سينه هاى امانت پذير، و عقل هاى بردبار فرا نگيرد.
. نظير اين تعبير امام در احاديث ديگر نيز از امامان معصوم رسيده است و ممکن است اشاره به روايات دقيق و عميق توحيدى مربوط به صفات جمال و جلال خدا و مقامات پيامبر و ائمه معصومان(عليهم السلام) و نفوذ آنها در جهان تکوين به اذن خدا و شفاعت گسترده آنان از خاطيان امّت و آگاهى آنها بر غيب و حوادث آينده به تعليم الهى بوده باشد که همه کس توان تحمل آنها را ندارد، زيرا بسيارى از ناآگاهان صفات خدا را همچون صفات مخلوقات مى پندارند و پيامبر و امام معصوم را در حدّ انسانى معمولى. بديهى است اين گونه افراد تحمّل پذيرش آن احاديث را ندارند، همان گونه که در بعضى از خطبه هاى نهج البلاغه آمده است وقتى اميرمؤمنان على(عليه السلام) بخشى از اخبار غيبى را بيان فرمود، افراد ضعيف و نادانى که توان پذيرش آن را نداشتند حضرت را (نَعُوذُ بِاللهِ) به دروغ گفتن متهم کردند.
حمد خدا و تعظیم پیامبر(ص) أَحْمَدُهُ شُكْراً لِإِنْعَامِهِ، وَ أَسْتَعِينُهُ عَلَى وَظَائِفِ حُقُوقِهِ؛ عَزِيزَ الْجُنْدِ، عَظِيمَ الْمَجْدِ. الثناءُ على النبيّ: وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، دَعَا إِلَى طَاعَتِهِ وَ قَاهَرَ أَعْدَاءَهُ جِهَاداً عَنْ دِينِهِ، لَا يَثْنِيهِ عَنْ ذَلِكَ اجْتِمَاعٌ عَلَى تَكْذِيبِهِ وَ الْتِمَاسٌ لِإِطْفَاءِ نُورِهِ. خداوند را به پاس نعمتهايش ستايش مى کنم و براى اداى حقوق و اطاعت فرمانهايش از او يارى مى طلبم، خداوندى که سپاهش شکست ناپذير و مجد و عظمتش بزرگ است و گواهى مى دهم که محمّد(صلى الله عليه وآله) بنده و فرستاده اوست. انسانها را به اطاعت پروردگار دعوت نمود و با دشمنان خدا در طريق جهاد، براى دين حق پيکار کرد و پيروز شد. هرگز هماهنگى و اتّحاد دشمنانش در تکذيب وى و تصميم بر خاموش کردن نورش او را از مسير خود بازنداشت.
سفارش به پرهيزكارى و ياد مرگ فَاعْتَصِمُوا بِتَقْوَى اللَّهِ، فَإِنَّ لَهَا حَبْلًا وَثِيقاً عُرْوَتُهُ وَ مَعْقِلًا مَنِيعاً ذِرْوَتُهُ؛ وَ بَادِرُوا الْمَوْتَ وَ غَمَرَاتِهِ وَ امْهَدُوا لَهُ قَبْلَ حُلُولِهِ وَ أَعِدُّوا لَهُ قَبْلَ نُزُولِهِ، فَإِنَّ الْغَايَةَ الْقِيَامَةُ وَ كَفَى بِذَلِكَ وَاعِظاً لِمَنْ عَقَلَ وَ مُعْتَبَراً لِمَنْ جَهِلَ، وَ قَبْلَ بُلُوغِ الْغَايَةِ مَا تَعْلَمُونَ مِنْ ضِيقِ الْأَرْمَاسِ وَ شِدَّةِ الْإِبْلَاسِ وَ هَوْلِ الْمُطَّلَعِ وَ رَوْعَاتِ الْفَزَعِ وَ اخْتِلَافِ الْأَضْلَاعِ وَ اسْتِكَاكِ الْأَسْمَاعِ وَ ظُلْمَةِ اللَّحْدِ وَ خِيفَةِ الْوَعْدِ وَ غَمِّ الضَّرِيحِ وَ رَدْمِ الصَّفِيحِ. پس به تقوا و ترس از خدا، روى آوريد، كه رشته آن استوار، و دستگيره آن محكم، و قلّه بلند آن پناهگاهى مطمئن مى باشد. قبل از فرارسيدن مرگ، خود را براى پيش آمدهاى آن آماده سازيد، پيش از آن كه مرگ شما را دريابد آنچه لازمه ملاقات است فراهم آوريد، زيرا مرگ پايان زندگى است و هدف نهايى، قيامت است. مرگ براى خردمندان پند و اندرز، و براى جاهلان وسيله عبرت آموزى است. پيش از فرارسيدن مرگ، از تنگى قبرها، و شدّت غم و اندوه، و ترس از قيامت، و در هم ريختن استخوان ها، و كر شدن گوش ها، و تاريكى لحد، و وحشت از آينده، و غم و اندوه فراوان در تنگناى گور، و پوشانده شدن آن با سنگ و خاك، چه مى دانيد.
زودگذری دنیا و آمدن قیامت فَاللَّهَ اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ، فَإِنَّ الدُّنْيَا مَاضِيَةٌ بِكُمْ عَلَى سَنَنٍ وَ أَنْتُمْ وَ السَّاعَةُ [السَّاعَةَ] فِي قَرَنٍ، وَ كَأَنَّهَا قَدْ جَاءَتْ بِأَشْرَاطِهَا وَ أَزِفَتْ بِأَفْرَاطِهَا وَ وَقَفَتْ بِكُمْ عَلَى صِرَاطِهَا، وَ كَأَنَّهَا قَدْ أَشْرَفَتْ بِزَلَازِلِهَا وَ أَنَاخَتْ بِكَلَاكِلِهَا. از خدا بترسيد از خدا بترسيد اى بندگان خدا! (و بدانيد) که دنيا شما را به همان راه خود مى برد (که ديگران را برد و سرنوشتى چون سرنوشت آنها داريد) شما و قيامت را با يک رشته بسته اند (و کاملا به يکديگر نزديک هستيد) گويى نشانه هاى آن فرا رسيده و علائم آن نزديک شده و شما را در مسير خود قرار داده است. گويا زلزله هايش در شرف وقوع است و مانند شتر سينه بر زمين نهاده است.
زودگذری دنیا و آمدن قیامت وَ انْصَرَمَتِ [انْصَرَفَتِ] الدُّنْيَا بِأَهْلِهَا وَ أَخْرَجَتْهُمْ مِنْ حِضْنِهَا، فَكَانَتْ كَيَوْمٍ مَضَى أَوْ شَهْرٍ انْقَضَى، وَ صَارَ جَدِيدُهَا رَثّاً وَ سَمِينُهَا غَثّاً؛ فِي مَوْقِفٍ ضَنْكِ الْمَقَامِ وَ أُمُورٍ مُشْتَبِهَةٍ عِظَامٍ، وَ نَارٍ شَدِيدٍ كَلَبُهَا، عَالٍ لَجَبُهَا، سَاطِعٍ لَهَبُهَا، مُتَغَيِّظٍ زَفِيرُهَا، مُتَأَجِّجٍ سَعِيرُهَا، بَعِيدٍ خُمُودُهَا، ذَاكٍ وُقُودُهَا، مَخُوفٍ وَعِيدُهَا، عَمٍ قَرَارُهَا، مُظْلِمَةٍ أَقْطَارُهَا، حَامِيَةٍ قُدُورُهَا، فَظِيعَةٍ أُمُورُهَا. دنيا از اهلش بريده و آنها را از آغوش گرم خويش خارج ساخته است; زندگى (براى آنها که رفتند) همچون روزى بود که گذشت يا ماهى که سپرى شد; تازه هايش کهنه و فربه هايش لاغر شده است (سپس هنگامى که) مردم به عرصه محشر مى آيند گنه کاران در برابر صحنه وحشتناکى قرار مى گيرند، در جايگاهى تنگ، در ميان مشکلاتى بزرگ و آتشى پرسوز که فريادش بلند و زبانه هايش آشکار، غرّش آن پر هيجان، شعله هايش فروزان، خاموشى اش دور از انتظار، آتش گيره اش شعله ور، تهديدش مخوف، قرارگاهش (بر اثر دودهاى متراکم) تاريک، جوانبش تيره و ظلمانى، ديگ هايش جوشان و امورش سخت و وحشتناک است.
پاداش پرهیزکاران وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً، قَدْ أُمِنَ الْعَذَابُ وَ انْقَطَعَ الْعِتَابُ وَ زُحْزِحُوا عَنِ النَّارِ وَ اطْمَأَنَّتْ بِهِمُ الدَّارُ وَ رَضُوا الْمَثْوَى وَ الْقَرَارَ، الَّذِينَ كَانَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا زَاكِيَةً وَ أَعْيُنُهُمْ بَاكِيَةً، وَ كَانَ لَيْلُهُمْ فِي دُنْيَاهُمْ نَهَاراً تَخَشُّعاً وَ اسْتِغْفَارًا، وَ كَانَ نَهَارُهُمْ لَيْلًا تَوَحُّشاً وَ انْقِطَاعاً؛ فَجَعَلَ اللَّهُ لَهُمُ الْجَنَّةَ مَآباً وَ الْجَزَاءَ ثَوَاباً وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها فِي مُلْكٍ دَائِمٍ وَ نَعِيمٍ قَائِمٍ. پرهيزکاران گروه گروه به سوى بهشت رهنمون مى شوند در حالى که از کيفر عذاب، ايمن و از سرزنشها آسوده و از آتش برکنارند; در خانه هايى امن و مطمئن قرار مى گيرند و از آن جايگاه، بسيار خشنودند; همان ها که در دنيا اعمالشان پاک، چشمانشان (از خوف خدا) گريان، شبهايشان در دنيا بر اثر خشوع و استغفار همچون روز و روزهايشان از خوف پروردگار و توجه به او همچون شب بوده است. به همين دليل خداوند بهشت را منزلگاه آنها و پاداش (عظيم) را ثوابشان قرار داد. (آرى) آنها سزاوار اين نعمت و شايسته آن بودند. (سرانجام) در سرايى دائم و در ميان نعمتهاى پايدار اقامت مى گزينند.
اصلاح اعمال برای آخرت فَارْعَوْا عِبَادَ اللَّهِ مَا بِرِعَايَتِهِ يَفُوزُ فَائِزُكُمْ وَ بِإِضَاعَتِهِ يَخْسَرُ مُبْطِلُكُمْ، وَ بَادِرُوا آجَالَكُمْ بِأَعْمَالِكُمْ فَإِنَّكُمْ مُرْتَهَنُونَ بِمَا أَسْلَفْتُمْ وَ مَدِينُونَ بِمَا قَدَّمْتُمْ، وَ كَأَنْ قَدْ نَزَلَ بِكُمُ الْمَخُوفُ، فَلَا رَجْعَةً تَنَالُونَ [تُنَالُونَ] وَ لَا عَثْرَةً تُقَالُونَ. اسْتَعْمَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ بِطَاعَتِهِ وَ طَاعَةِ رَسُولِهِ، وَ عَفَا عَنَّا وَ عَنْكُمْ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ. اى بندگان خدا، مراقب چيزى باشيد كه رستگاران با پاس داشتن آن سعادتمند شدند، و تبهكاران با ضايع كردن آن به خسران و زيان رسيدند. پيش از آن كه مرگ شما فرا رسد با اعمال نيكو آماده باشيد، زيرا در گرو كارهايى هستيد كه انجام داده ايد، و پاداش داده مى شويد به كارهايى كه از پيش مرتكب شده ايد. ناگهان مرگ وحشتناك سر مى رسد، كه ديگر بازگشتى در آن نيست، و از لغزش ها نمى توان پوزش خواست. خداوند ما و شما را در راه خود و پيامبرش استوار سازد، و از گناهان ما و شما به فضل و رحمتش در گذرد.
شناخت بیشتر خداوند الْحَمْدُ لِلَّهِ الْفَاشِي فِي الْخَلْقِ حَمْدُهُ وَ الْغَالِبِ جُنْدُهُ وَ الْمُتَعَالِي جَدُّهُ؛ أَحْمَدُهُ عَلَى نِعَمِهِ التُّؤَامِ وَ آلَائِهِ الْعِظَامِ، الَّذِي عَظُمَ حِلْمُهُ فَعَفَا وَ عَدَلَ فِي كُلِّ مَا قَضَى وَ عَلِمَ مَا [بِمَا] يَمْضِي وَ مَا مَضَى؛ مُبْتَدِعِ الْخَلَائِقِ بِعِلْمِهِ وَ مُنْشِئِهِمْ بِحُكْمِهِ، بِلَا اقْتِدَاءٍ وَ لَا تَعْلِيمٍ وَ لَا احْتِذَاءٍ لِمِثَالِ صَانِعٍ حَكِيمٍ وَ لَا إِصَابَةِ خَطَإٍ وَ لَا حَضْرَةِ مَلَإٍ. ستايش ويژه خداوندى است که حمد و ثنايش همه خلايق را فرا گرفته، سپاهش پيروز و مجد و عظمتش متعالى است، او را به سبب نعمتهاى به هم پيوسته و برکات و فيض عظيمش مى ستايم، همان خداوندى که حلمش عظيم است و به همين دليل (از خطاکاران) در مى گذرد و در آنچه حکم کرده و فرمان داده، دادگر است و از آينده و گذشته با خبر. خداوندى که به علم خود، آفريدگان را ابداع کرده و با فرمانش آنها را ايجاد نموده است، بى آنکه (در اين کار) از کسى پيروى کند و يا آموزشى ببيند و يا از نمونه اى که از آفريننده حکيمى صادر شده باشد، الگو پذيرد و يا خطايى براى او پيش آيد (و از خطاى خود تجربه آموزد) و بى آنکه جمعيّتى حضور داشته باشند (که با آنها مشورت کند يا از آنان کمک گيرد).
نقش پیامبر (ص) در هدایت مردم وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، ابْتَعَثَهُ وَ النَّاسُ يَضْرِبُونَ فِي غَمْرَةٍ وَ يَمُوجُونَ فِي حَيْرَةٍ؛ قَدْ قَادَتْهُمْ أَزِمَّةُ الْحَيْنِ، وَ اسْتَغْلَقَتْ عَلَى أَفْئِدَتِهِمْ أَقْفَالُ الرَّيْنِ‏. و گواهى مى دهم که محمّد(صلى الله عليه وآله) بنده و فرستاده اوست، او را زمانى مبعوث کرد که مردم غرق گناه و جهل بودند و در ميان امواج حيرت و سرگردانى دست و پا مى زدند. افسار هلاکت، آنها را به هر سو مى کشيد و قفل هاى نادانى و گمراهى بر قلب هايشان زده شده بود.
ره آورد پرهیزکاری عِبَادَ اللَّهِ، أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ، فَإِنَّهَا حَقُّ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ الْمُوجِبَةُ عَلَى اللَّهِ حَقَّكُمْ، وَ أَنْ تَسْتَعِينُوا عَلَيْهَا بِاللَّهِ وَ تَسْتَعِينُوا بِهَا عَلَى اللَّهِ، فَإِنَّ التَّقْوَى فِي الْيَوْمِ الْحِرْزُ وَ الْجُنَّةُ، وَ فِي غَدٍ الطَّرِيقُ إِلَى الْجَنَّةِ، مَسْلَكُهَا وَاضِحٌ وَ سَالِكُهَا رَابِحٌ وَ مُسْتَوْدَعُهَا حَافِظٌ. اى بندگان خدا شما را به پرهيزكارى سفارش مى كنم، كه حق خداوند بر شماست، و نيز موجب حق شما بر پروردگار است. از خدا براى پرهيزكارى يارى بخواهيد، و براى انجام دستورات خدا از تقوا يارى جوييد، زيرا تقوا، امروز سپر بلا، و فردا راه رسيدن به بهشت است، راه تقوا روشن، و رونده آن بهرمند، و امانت دارش خدا، كه حافظ آن خواهد بود.
ره آورد پرهیزکاری لَمْ تَبْرَحْ عَارِضَةً نَفْسَهَا عَلَى الْأُمَمِ الْمَاضِينَ مِنْكُمْ وَ الْغَابِرِينَ لِحَاجَتِهِمْ إِلَيْهَا غَداً، إِذَا أَعَادَ اللَّهُ مَا أَبْدَى وَ أَخَذَ مَا أَعْطَى وَ سَأَلَ عَمَّا أَسْدَى؛ فَمَا أَقَلَّ مَنْ قَبِلَهَا وَ حَمَلَهَا حَقَّ حَمْلِهَا، أُولَئِكَ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ هُمْ أَهْلُ صِفَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إِذْ يَقُولُ "وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ". تقوا همواره خود را بر امّت هاى گذشته (و حال) عرضه كرده و بر آينده نيز عرضه مى كند، زيرا فرداى قيامت، همه به آن نيازمندند. آنگاه كه در قيامت آفريده ها را گرد مى آورد و آنچه باز داده است باز پس مى گيرد و در باره همه نعمت ها مى پرسد، پس چه اندكند آنان كه تقوا را برگزيدند و بار آن را بدرستى بر دوش كشيدند آرى پرهيزكاران تعدادشان اندك است و شايسته ستايش خداوند سبحان كه فرمود «بندگان سپاسگزار من اندكند».
ره آورد پرهیزکاری فَأَهْطِعُوا بِأَسْمَاعِكُمْ إِلَيْهَا وَ أَلِظُّوا بِجِدِّكُمْ عَلَيْهَا وَ اعْتَاضُوهَا مِنْ كُلِّ سَلَفٍ خَلَفاً وَ مِنْ كُلِّ مُخَالِفٍ مُوَافِقاً، أَيْقِظُوا بِهَا نَوْمَكُمْ وَ اقْطَعُوا بِهَا يَوْمَكُمْ وَ أَشْعِرُوهَا قُلُوبَكُمْ وَ ارْحَضُوا بِهَا ذُنُوبَكُمْ وَ دَاوُوا بِهَا الْأَسْقَامَ وَ بَادِرُوا بِهَا الْحِمَامَ، وَ اعْتَبِرُوا بِمَنْ أَضَاعَهَا وَ لَا يَعْتَبِرَنَّ بِكُمْ مَنْ أَطَاعَهَا؛ أَلَا فَصُونُوهَا وَ تَصَوَّنُوا بِهَا. گوش جان خود را براى شنيدن نداى تقوا باز کنيد، و با جديّت براى به دست آوردن آن تلاش نماييد، تقوا را به جاى آنچه از دست رفته است قرار دهيد، و آن را در عوض هر کار مخالفى (که انجام مى داديد) پذيرا شويد، خواب خود را با تقوا به بيدارى مبدّل سازيد و روز خود را با آن طى کنيد، قلوب خود را با آن همراه نماييد، گناهان خويش را با آن شستشو دهيد و بيمارى جان و دل را با آن مداوا کنيد. به وسيله تقوا بر مرگ خود پيشى گيريد. (و با آن آماده سفر آخرت شويد) از کسانى که تقوا را بر باد دادند (و گرفتار انواع بدبختيها شدند) عبرت بگيريد. مبادا مطيعان تقوا از بى تقوايى شما عبرت گيرند. به هوش باشيد! تقوا را حفظ کنيد و خويشتن را نيز در پرتو آن محافظت نماييد.
مذمت دنیا و دنیا طلبی وَ كُونُوا عَنِ الدُّنْيَا نُزَّاهاً وَ إِلَى الْآخِرَةِ وُلَّاهاً، وَ لَا تَضَعُوا مَنْ رَفَعَتْهُ التَّقْوَى وَ لَا تَرْفَعُوا مَنْ رَفَعَتْهُ الدُّنْيَا، وَ لَا تَشِيمُوا بَارِقَهَا وَ لَا تَسْمَعُوا نَاطِقَهَا وَ لَا تُجِيبُوا نَاعِقَهَا وَ لَا تَسْتَضِيئُوا بِإِشْرَاقِهَا وَ لَا تُفْتَنُوا بِأَعْلَاقِهَا، فَإِنَّ بَرْقَهَا خَالِبٌ وَ نُطْقَهَا كَاذِبٌ وَ أَمْوَالَهَا مَحْرُوبَةٌ وَ أَعْلَاقَهَا مَسْلُوبَةٌ. در برابر زرق و برق دنيا خويشتن دار، و نسبت به آخرت دلباخته و مشتاق باشيد. آن کس را که تقوا او را بلند مرتبه ساخته، خوار مشمريد و آن کس که دنيا عزيزش کرده، ارجمند ندانيد. به زرق و برق دنيا چشم ندوزيد و به سخن کسى که شما را به آن ترغيب مى کند گوش فرا ندهيد و به ندايش پاسخ مگوييد. از درخشندگى ظاهريش روشنايى مخواهيد و فريفته اشياى به ظاهر نفيس آن نگرديد، زيرا زرق و برقش نيرنگ و سخنش دروغ و اموال گران قيمتش غارت شده و متاعش به سرقت رفته است.
مذمت دنیا و دنیا طلبی أَلَا وَ هِيَ الْمُتَصَدِّيَةُ الْعَنُونُ وَ الْجَامِحَةُ الْحَرُونُ وَ الْمَائِنَةُ الْخَئُونُ وَ الْجَحُودُ الْكَنُودُ وَ الْعَنُودُ الصَّدُودُ وَ الْحَيُودُ الْمَيُودُ. آگاه باشيد دنيا همچون زن هرزه عشوه گر و خودنمايى است که مردم را به سوى خود فرا مى خواند و يا همچون حيوان سرکشى است که صاحبش را از خود مى راند، دروغگويى است پر خيانت، ناسپاسى است حق نشناس و دشمنى است باز دارنده و پشت کننده اى است مضطرب و نگران!
مذمت دنیا و دنیاطلبی حَالُهَا انْتِقَالٌ وَ وَطْأَتُهَا زِلْزَالٌ وَ عِزُّهَا ذُلٌّ وَ جِدُّهَا هَزْلٌ وَ عُلْوُهَا سُفْلٌ؛ دَارُ [حَرْبٍ‏] حَرَبٍ وَ سَلَبٍ وَ نَهْبٍ وَ عَطَبٍ، أَهْلُهَا عَلَى سَاقٍ وَ سِيَاقٍ وَ لَحَاقٍ وَ فِرَاقٍ. حال دنيا دگرگونى (دائمى) است و گامهاى محکمش لرزان، عزّتش ذلّت، برنامه هاى جدى اش شوخى و بلندى اش عين سقوط است. دنيا سراى غارت و دزدى و ربودن (اموال و مقامات يکديگر) و تباهى و هلاکت است و اهل آن همواره آماده حرکت (به سوى پايان زندگى) و پيوستن (به پيشينيان) و جدايى (از دوستان و عزيزان) هستند.
هنگامى که پيمانه دنیاپرستان لبريز مى شود همه چيز او را در برابر حوادث تنها مى گذارد; نيرومندترين قلعه ها و محکم ترين خانه ها دفاعى از او نمى کنند و تدبيرهايش نتيجه معکوس مى دهند و او را تسليم مرگ مى سازند و مطابق ضرب المثل معروف: «چون قضا آيد طبيب ابله شود». در نتيجه سرنوشت مغروران دنياپرست به يکى از چند صورتى که امام در ادامه اين سخن بيان فرموده، رقم مى خورد، «يا نجات يافته اى مجروحند يا مرده اى پاره پاره، يا سر از تن جدا شده، يا غرق به خون، يا پشيمانى که هر دو دستش را به دندان مى گزد، يا حسرت مندى که دستها را به هم مى سايد، يا حيرت زده اى که سر را به روى دستها تکيه داده (و به فکر فرو رفته) يا پشيمانى که بر اشتباهات خويش تأسف مى خورد (و خود را شايسته ملامت مى بيند) و يا از تصميم برگشته اى (که راه چاره را در برابر خود مسدود مى بيند» امام عاقبت کار مغروران ناکام در اين دنيا را در نُه صورت بالا به گونه اى بيان فرموده که دقيق تر و گوياتر از آن تصوّر نمى شود; اين اصناف نه گانه هر کدام به نوعى ضربات دنيا را بر پيکر خود احساس مى کنند و قدر جامع آن است که پايان کارشان شقاوت و حسرت و ندامت است چه آنها که ضرباتشان سنگين است و در کام مرگ فرو مى روند و چه آنها که زنده مى مانند و حسرت مى خورند. تاريخ نمونه هاى زيادى از هر يک از اين گروههاى نه گانه را نشان مى دهد و اى بسا خود، نيز در عمر کوتاهمان آنها را با چشم خود ديده ايم...
🌸وصف پیامبر اکرم (صلوات الله علیه)🌸 اجْعَلْ شَرَائِفَ صَلَوَاتِكَ وَ نَوَامِيَ بَرَكَاتِكَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ، الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا انْغَلَقَ وَ الْمُعْلِنِ الْحَقَّ بِالْحَقِّ وَ الدَّافِعِ جَيْشَاتِ الْأَبَاطِيلِ وَ الدَّامِغِ صَوْلَاتِ الْأَضَالِيلِ كَمَا حُمِّلَ فَاضْطَلَعَ قَائِماً بِأَمْرِكَ مُسْتَوْفِزاً فِي مَرْضَاتِكَ غَيْرَ نَاكِلٍ عَنْ قُدُمٍ وَ لَا وَاهٍ فِي عَزْمٍ، وَاعِياً لِوَحْيِكَ حَافِظاً لِعَهْدِكَ مَاضِياً عَلَى نَفَاذِ أَمْرِكَ حَتَّى أَوْرَى قَبَسَ الْقَابِسِ وَ أَضَاءَ الطَّرِيقَ لِلْخَابِطِ وَ هُدِيَتْ بِهِ الْقُلُوبُ بَعْدَ خَوْضَاتِ الْفِتَنِ وَ الْآثَامِ وَ أَقَامَ بِمُوضِحَاتِ الْأَعْلَامِ وَ نَيِّرَاتِ الْأَحْكَامِ، فَهُوَ أَمِينُكَ الْمَأْمُونُ وَ خَازِنُ عِلْمِكَ الْمَخْزُونِ وَ شَهِيدُكَ يَوْمَ الدِّينِ وَ بَعِيثُكَ بِالْحَقِّ وَ رَسُولُكَ إِلَى الْخَلْقِ‏. (خداوندا) گرامى ترين درودها و پربارترين برکاتت را بر محمّد(صلى الله عليه وآله) بنده ات و رسولت بفرست! همان کسى که خاتم پيامبران پيشين بود، کسى که درهاى بسته را گشود و حق را با حق آشکار ساخت. غوغاى باطل را دفع کرد و حملات گمراهى ها را درهم شکست و با تمام قدرت بار سنگين رسالت را بر دوش کشيد، اين در حالى بود که به فرمانت قيام کرد و در طريق رضا و خشنودى تو با سرعت گام برمى داشت، هرگز در اين مسير ترديد به خود راه نداد و عقب گرد، نکرد و عزم و اراده اش به سستى نگراييد. وحى تو را با آگاهى گرفت و عهد تو را پاسدارى کرد و در انجام فرمانت (با قدرت و جديّت) پيش رفت، تا آنجا که شعله هاى حق را براى طالبانش برافروخت و راه را براى ناآگاهان روشن ساخت و دلهايى که در فتنه ها و گناهان فرو رفته بود، به برکت وجودش هدايت شد. او پرچم هاى آشکار کننده حق را برافراشت و احکام نورانى اسلام را برپا ساخت. آرى، او امينِ معتمد و گنجينه دار مخزنِ علوم تو و شاهد و گواه روز رستاخيز و برانگيخته ات براى بيان حقايق و فرستاده ات به سوى خلايق است. (ص)