#نهج_البلاغه
#کل_خطبه۴۲
ترک دنیا و یاد آخرت
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ [اثْنَتَانِ] اثْنَانِ: اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ، فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الْآخِرَةَ. أَلَا وَ إِنَّ الدُّنْيَا قَدْ وَلَّتْ حَذَّاءَ فَلَمْ يَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَةٌ كَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ اصْطَبَّهَا صَابُّهَا؛ أَلَا وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ لِكُلٍّ مِنْهُمَا بَنُونَ، فَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ وَ لَا تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا، فَإِنَّ كُلَّ وَلَدٍ سَيُلْحَقُ [بِأُمِّهِ] بِأَبِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ إِنَّ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ.
اى مردم! وحشتناکترين چيزى که از آن بر شما مى ترسم، دو چيز است: پيروى از هواى (نفس) و آرزوى دراز، امّا پيروى از هوا (انسان را) از حق باز مى دارد، و امّا آرزوى دراز موجب فراموشى آخرت مى شود.
آگاه باشيد دنيا پشت کرده (و به سرعت مى گذرد) و از آن چيزى جز به اندازه ته مانده ظرفى که آب آن را ريخته باشند بيشتر باقى نمانده است; و آگاه باشيد آخرت روى آورده است، و براى هر کدام (از دنيا و آخرت) فرزندانى است، شما از فرزندان آخرت باشيد، نه از فرزندان دنيا، چرا که هر فرزندى روز رستاخيز به پدر خود ملحق مى شود، امروز روز عمل است، نه حساب و فردا وقت حساب است نه عمل!
#خطبه۴۲
#کل_خطبه
#نهج_البلاغه
#کل_خطبه۷۶
ویژگی های بهترین بندگان
رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ حُكْماً فَوَعَى وَ دُعِيَ إِلَى رَشَادٍ فَدَنَا وَ أَخَذَ بِحُجْزَةِ هَادٍ فَنَجَا؛ رَاقَبَ رَبَّهُ وَ خَافَ ذَنْبَهُ، قَدَّمَ خَالِصاً وَ عَمِلَ صَالِحاً، اكْتَسَبَ مَذْخُوراً وَ اجْتَنَبَ مَحْذُوراً، وَ رَمَى غَرَضاً وَ أَحْرَزَ عِوَضاً، كَابَرَ هَوَاهُ وَ كَذَّبَ مُنَاهُ، جَعَلَ الصَّبْرَ مَطِيَّةَ نَجَاتِهِ وَ التَّقْوَى عُدَّةَ وَفَاتِهِ، رَكِبَ الطَّرِيقَةَ الْغَرَّاءَ وَ لَزِمَ الْمَحَجَّةَ الْبَيْضَاءَ، اغْتَنَمَ الْمَهَلَ وَ بَادَرَ الْأَجَلَ وَ تَزَوَّدَ مِنَ الْعَمَلِ.
خدا رحمت کند کسى را که چون سخنان حکيمانه اى را بشنود، خوب فراگيرد و هنگامى که به سوى هدايت ارشاد گردد، پذيرا شود. دست به دامن هادى و رهبرى زند و (در پرتو هدايتش) نجات يابد. از مراقبت پروردگارش غفلت نورزد و از گناهان خود بترسد. اعمال خالصى از پيش فرستد و کارهاى نيک به جا آورد. ذخيره اى براى آخرت فراهم سازد و از گناهان بپرهيزد. هدف را درست نشانه گيرى کند و کالاى گرانبهاى آخرت به دست آورد.
با خواسته هاى دل بجنگد و آرزوهاى نابجا را رها سازد. صبر و استقامت را مرکب راهوار نجات خويش قرار دهد و تقوا را وسيله (آرامش به هنگام) وفاتش بشمرد.
در راه روشن، گام نهد و جاده آشکار حق را ادامه دهد. اين چند روز زندگى را غنيمت شمرد و پيش از آن که اجلش فرا رسد، خويش را آماده کند و از اعمال نيک توشه برگيرد.
#خطبه۷۶
#نهج_البلاغه
#کل_خطبه۷۸
دعا برای طلب آمرزش
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي، فَإِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَيَّ بِالْمَغْفِرَةِ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا وَأَيْتُ مِنْ نَفْسِي وَ لَمْ تَجِدْ لَهُ وَفَاءً عِنْدِي، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا تَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَيْكَ بِلِسَانِي ثُمَّ خَالَفَهُ قَلْبِي، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي رَمَزَاتِ الْأَلْحَاظِ وَ سَقَطَاتِ الْأَلْفَاظِ وَ شَهَوَاتِ الْجَنَانِ وَ هَفَوَاتِ اللِّسَانِ.
بار خدايا! آنچه تو از من به آن آگاهترى بر من ببخشاى و اگر بار ديگر به سوى آن باز گردم، تو نيز آمرزش خود را بر من بازگردان.
خداوندا! آنچه از کارهاى نيک که بر آن تصميم گرفتم و عهد و پيمان بر آن بستم، ولى وفايى نسبت به آن از من نديدى، بر من ببخش.
خداوندا! آنچه را با زبان به تو تقرّب جستم، سپس قلبم با آن مخالفت نمود بر من ببخش.
پروردگارا! نگاه هاى اشارت آميز (زيانبار) و سخنان بى فايده و خواسته هاى نابجاى دل و لغزشهاى زبان مرا عفو فرما!
#خطبه۷۸
#نهج_البلاغه
تعریف زهد
أَیُّهَاالنَّاسُ، الزَّهَادَةُ قِصَرُ الاَْمَلِ، وَالشُّکْرُ عِنْدَ النِّعَمِ، وَالتَّوَرُّعُ عِنْدَ الْـمَحَارِمِ، فَإِنْ عَزَبَ ذلِکَ عَنْکُمْ فَلاَ یَغْلِبِ الْحَرَامُ صَبْرَکُمْ، وَلاَ تَنْسَوْا عِنْدَالنِّعَمِ شُکْرَکُمْ، فَقَدْ أَعْذَرَ اللهُ إِلَیْکُمْ بِحُجَج مُسْفِرَة ظَاهِرَة، وَ کُتُب بَارِزَةِ الْعُذْرِ وَاضِحَة.
اى مردم! «زهد» همان کوتاهى آرزو، و شکر و سپاس در برابر نعمت، و پارسايى در برابرِ گناه است. و اگر نتوانستيد همه اين صفات را فراهم سازيد، لااقل مراقب باشيد حرام بر اراده و صبر شما چيره نگردد، و در برابر نعمت هاى الهى شکر خدا را به فراموشى مسپاريد، چه اينکه خداوند با دلائل روشن و آشکار و کتب آسمانى واضح، اتمام حجّت کرده است! (و آنچه درباره زهد و شکر لازم بوده، به شما تعليم داده است).
#کل_خطبه۸۱
#نهج_البلاغه
#خطبه۱۸۲
ترک امام (ع) و پیوست به خوارج
[وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) وَ قَدْ أَرْسَلَ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِهِ يَعْلَمُ لَهُ عِلْمَ أَحْوَالِ قَوْمٍ مِنْ جُنْدِ الْكُوفَةِ قَدْ هَمُّوا بِاللِّحَاقِ بِالْخَوَارِجِ وَ كَانُوا عَلَى خَوْفٍ مِنْهُ (علیه السلام)؛ فَلَمَّا عَادَ إِلَيْهِ الرَّجُلُ قَالَ لَهُ أَ أَمِنُوا فَقَطَنُوا أَمْ جَبَنُوا فَظَعَنُوا؟ فَقَالَ الرَّجُلُ بَلْ ظَعَنُوا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ. فَقَالَ (علیه السلام):]
بُعْداً لَهُمْ كَما بَعِدَتْ ثَمُودُ، أَمَا لَوْ أُشْرِعَتِ الْأَسِنَّةُ إِلَيْهِمْ وَ صُبَّتِ السُّيُوفُ عَلَى هَامَاتِهِمْ لَقَدْ نَدِمُوا عَلَى مَا كَانَ مِنْهُمْ. إِنَّ الشَّيْطَانَ الْيَوْمَ قَدِ اسْتَفَلَّهُمْ وَ هُوَ غَداً مُتَبَرِّئٌ مِنْهُمْ وَ مُتَخَلٍ عَنْهُمْ، فَحَسْبُهُمْ بِخُرُوجِهِمْ مِنَ الْهُدَى وَ ارْتِكَاسِهِمْ فِي الضَّلَالِ وَ الْعَمَى وَ صَدِّهِمْ عَنِ الْحَقِّ وَ جِمَاحِهِمْ فِي التِّيهِ.
[در سال 38 هجرى در آستانه جنگ نهروان امام فردى را فرستاد تا گروهى از كوفيان كه قصد ملحق شدن به لشكر خوارج را داشتند و ترسناك بودند بپايد، از او پرسيد «ايمن شدند و بر جاى ماندند يا ترسيدند و فرار كردند؟، مرد گفت «ترسيدند و به خوارج پيوستند» فرمود:]
(اين فراريان) از رحمت خدا به دور باشند همانگونه که قوم ثمود از رحمتش دور شدند، آگاه باشيد آنها (افراد غافل و بى خبرى هستند که) اگر نوک نيزه ها به سوى آنان متوجه شود و شمشيرها بر فرقشان ببارد از گذشته خود پشيمان خواهند شد (آرى!) شيطان امروز از آنها درخواستِ تفرقه و جدايى کرده; ولى فرداى قيامت از آنها بيزارى مى جويد و خود را کنار خواهد کشيد. آنها را همين بس که از طريق هدايت خارج شدند و به گمراهى و کورى بازگشتند. راه حق را سدّ کردند و در وادى جهل وضلالت گام نهادند.
#کل_خطبه۱۸۲
#نهج_البلاغه
#کل_خطبه۱۹۶
تلاش در دنیای فانی برای آخرت باقی
بَعَثَهُ حِينَ لَا عَلَمٌ قَائِمٌ وَ لَا مَنَارٌ سَاطِعٌ وَ لَا مَنْهَجٌ وَاضِحٌ.
أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ، وَ أُحَذِّرُكُمُ الدُّنْيَا، فَإِنَّهَا دَارُ شُخُوصٍ وَ مَحَلَّةُ تَنْغِيصٍ، سَاكِنُهَا ظَاعِنٌ وَ قَاطِنُهَا بَائِنٌ، تَمِيدُ بِأَهْلِهَا مَيَدَانَ السَّفِينَةِ، تَقْصِفُهَا الْعَوَاصِفُ فِي لُجَجِ الْبِحَارِ، فَمِنْهُمُ الْغَرِقُ الْوَبِقُ وَ مِنْهُمُ النَّاجِي عَلَى بُطُونِ الْأَمْوَاجِ، تَحْفِزُهُ الرِّيَاحُ بِأَذْيَالِهَا وَ تَحْمِلُهُ عَلَى أَهْوَالِهَا، فَمَا غَرِقَ مِنْهَا فَلَيْسَ بِمُسْتَدْرَكٍ وَ مَا نَجَا مِنْهَا فَإِلَى مَهْلَكٍ. عِبَادَ اللَّهِ، الْآنَ فَاعْلَمُوا [فَاعمَلوا]، وَ الْأَلْسُنُ مُطْلَقَةٌ وَ الْأَبْدَانُ صَحِيحَةٌ وَ الْأَعْضَاءُ لَدْنَةٌ وَ الْمُنْقَلَبُ فَسِيحٌ وَ الْمَجَالُ عَرِيضٌ، قَبْلَ إِرْهَاقِ الْفَوْتِ وَ حُلُولِ الْمَوْتِ، فَحَقِّقُوا عَلَيْكُمْ نُزُولَهُ وَ لَا تَنْتَظِرُوا قُدُومَهُ.
خداوند پيامبرش را زمانى مبعوث کرد که نشانه اى (از دين و ايمان) برپا نبود; نه چراغ هدايتى روشن، و نه طريق حقى آشکار بود.
اى بندگان خدا! شما را به تقواى الهى سفارش مى کنم و از دنياى فريبنده بر حذر مى دارم، زيرا سرايى است ناپايدار، و جايگاه سختى و مشقت است، ساکنانش آماده سفر و مقيمانش ناگزير از جدايى از آن هستند. ساکنان دنيا همچون سرنشينان يک کشتى مى باشند که در دل اقيانوس عميقى گرفتار امواج کوبنده و سنگينى شده و پيوسته طوفانها و امواج آنها را مضطرب مى سازد. (و سرانجام آن کشتى در هم مى شکند) گروهى از سرنشينانش غرق و هلاک مى گردند و بعضى که نجات مى يابند (و به قطعاتى از چوب هاى کشتى مى چسبند) بادها آنها را به اين سو و آن سو مى برند و بر فراز امواج هولناک مى کشند (و چندين بار مى ميرند و زنده مى شوند تا به ساحل برسند) آنها که غرق شده اند باز يافتنشان ممکن نيست و آنها که نجات يافته اند نيز در شرف هلاکتند.
اى بندگان خدا! هم اکنون (به هوش باشيد و) اعمال صالح انجام دهيد، در حالى که زبانها آزاد، بدنها سالم، اعضا و جوارح نرم و آماده، ميدان عمل وسيع و فرصت باقى است. (آرى) پيش از آنکه اين فرصت از دست برود و مرگ فرا رسد (از آن بهره گيريد); نزول مرگ را حق بشمريد و در انتظار آن (در آينده دور دست) نباشيد.
#خطبه۱۹۶
#نهج_البلاغه
#کل_خطبه۱۹۷
دلایل شایستگی برای خلافت
وَ لَقَدْ عَلِمَ الْمُسْتَحْفَظُونَ مِنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) أَنِّي لَمْ أَرُدَّ عَلَى اللَّهِ وَ لَا عَلَى رَسُولِهِ سَاعَةً قَطُّ، وَ لَقَدْ وَاسَيْتُهُ بِنَفْسِي فِي الْمَوَاطِنِ الَّتِي تَنْكُصُ فِيهَا الْأَبْطَالُ وَ تَتَأَخَّرُ فِيهَا الْأَقْدَامُ، نَجْدَةً أَكْرَمَنِي اللَّهُ بِهَا. وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِي وَ لَقَدْ سَالَتْ نَفْسُهُ فِي كَفِّي، فَأَمْرَرْتُهَا عَلَى وَجْهِي، وَ لَقَدْ وُلِّيتُ غُسْلَهُ وَ الْمَلَائِكَةُ أَعْوَانِي، ضَجَّتِ الدَّارُ وَ الْأَفْنِيَةُ، مَلَأٌ يَهْبِطُ وَ مَلَأٌ يَعْرُجُ وَ مَا فَارَقَتْ سَمْعِي هَيْنَمَةٌ، مِنْهُمْ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتَّى وَارَيْنَاهُ فِي ضَرِيحِهِ. فَمَنْ ذَا أَحَقُّ بِهِ مِنِّي حَيّاً وَ مَيِّتاً؟ فَانْفُذُوا عَلَى بَصَائِرِكُمْ وَ لْتَصْدُقْ نِيَّاتُكُمْ فِي جِهَادِ عَدُوِّكُمْ. فَوَالَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِنِّي لَعَلَى جَادَّةِ الْحَقِّ، وَ إِنَّهُمْ لَعَلَى مَزَلَّةِ الْبَاطِلِ. أَقُولُ مَا تَسْمَعُونَ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِي وَ لَكُمْ.
اصحاب و ياران راز دار محمّد(صلى الله عليه وآله) به خوبى مى دانند که من هرگز به معارضه با (احکام و دستورات) خدا و پيامبرش بر نخاستم (بلکه پيوسته چشم بر امر و گوش بر فرمان بودم) من با جان خود در صحنه هاى نبردى که شجاعان فرار مى کردند و گام هايشان به عقب بر مى گشت او را يارى کردم. اين شجاعتى است که خداوند مرا به آن اکرام فرمود.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در حالى که سرش بر سينه ام قرار داشت، قبض روح شد، نفس او در دستم روان گشت. سپس آن را به چهره کشيدم. من عهده دار غسل او بودم، در حالى که فرشتگان مرا يارى مى کردند. (گويى) در و ديوار و صحن و خانه، به ضجّه درآمده بودند. گروهى (از فرشتگان) به زمين مى آمدند و گروهى به آسمان مى رفتند و گوش من از صداى آنان که آهسته بر آن حضرت نماز مى خواندند، خالى نمى شد ! تا زمانى که او را در قبر به خاک سپرديم. چه کسى به آن حضرت در حيات و مرگش از من سزاوارتر است؟
بنابراين با بينش خود حرکت کنيد و صدق نيّت خود را در جهاد با دشمن اثبات نماييد; زيرا به خدايى که معبودى جز او نيست قسم ياد مى کنم که من در جاده حق قرار دارم و آنها (مخالفان من) در لغزشگاه باطل اند من سخنانم را آشکارا مى گويم و همگى مى شنويد (و به همه شما اتمام حجّت مى کنم) و براى خود و شما از درگاه خدا درخواست غفران و آمرزش دارم.
#خطبه۱۹۷