#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۱۸۷
خبر از فتنه های آینده
أَلَا بِأَبِي وَ أُمِّي هُمْ مِنْ عِدَّةٍ أَسْمَاؤُهُمْ فِي السَّمَاءِ مَعْرُوفَةٌ وَ فِي الْأَرْضِ مَجْهُولَةٌ. أَلَا فَتَوَقَّعُوا مَا يَكُونُ مِنْ إِدْبَارِ أُمُورِكُمْ وَ انْقِطَاعِ وُصَلِكُمْ وَ اسْتِعْمَالِ صِغَارِكُمْ، ذَاكَ حَيْثُ تَكُونُ ضَرْبَةُ السَّيْفِ عَلَى الْمُؤْمِنِ أَهْوَنَ مِنَ الدِّرْهَمِ مِنْ حِلِّهِ، ذَاكَ حَيْثُ يَكُونُ الْمُعْطَى أَعْظَمَ أَجْراً مِنَ الْمُعْطِي، ذَاكَ حَيْثُ تَسْكَرُونَ مِنْ غَيْرِ شَرَابٍ بَلْ مِنَ النِّعْمَةِ وَ النَّعِيمِ وَ تَحْلِفُونَ مِنْ غَيْرِ اضْطِرَارٍ وَ تَكْذِبُونَ مِنْ غَيْرِ إِحْرَاجٍ، ذَاكَ إِذَا عَضَّكُمُ الْبَلَاءُ كَمَا يَعَضُّ الْقَتَبُ غَارِبَ الْبَعِيرِ؛ مَا أَطْوَلَ هَذَا الْعَنَاءَ وَ أَبْعَدَ هَذَا الرَّجَاءَ.
هان! پدر و مادرم فدايشان باد! همان گروهى که نامشان در آسمان معروف است و در زمين مجهول. بدانيد شما بايد منتظر عقب گرد در امور خويش و گسيختگى پيوندها و روى کارآمدن خردسالان و بى کفايتان (افراد کم تجربه و خام و نالايق) باشيد و اين در زمانى است که ضربه شمشير بر مؤمن آسان تر است از يافتن يک درهم حلال و نيز در زمانى است که اجر و پاداش گيرنده از دهنده بيش تر است.
اين امر هنگامى رخ مى دهد که مست مى شويد بى آنکه شراب نوشيده باشيد، بلکه مست نعمت و فزونى امکانات هستيد، سوگند ياد مى کنيد بى آنکه مجبور باشيد، دروغ مى گوييد در حالى که ناچار نيستيد و اين هنگامى خواهد بود که بلاها شما را مى گزد و مجروح مى سازد آن گونه که جهاز نامناسب شتر پشت او را مى آزارد (و مجروح مى کند، آه) اين رنج و سختى چه طولانى است و اميد رهايى چه دور!
#خطبه۱۸۷
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۱۸۸
سفارش به تقوا و حمد خدا
أُوصِيكُمْ أَيُّهَا النَّاسُ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ كَثْرَةِ حَمْدِهِ عَلَى آلَائِهِ إِلَيْكُمْ وَ نَعْمَائِهِ عَلَيْكُمْ وَ بَلَائِهِ لَدَيْكُمْ؛ فَكَمْ خَصَّكُمْ بِنِعْمَةٍ وَ تَدَارَكَكُمْ بِرَحْمَةٍ؛ أَعْوَرْتُمْ لَهُ فَسَتَرَكُمْ، وَ تَعَرَّضْتُمْ لِأَخْذِهِ فَأَمْهَلَكُمْ.
اى مردم شما را به تقواى الهى و شکر بسيار خداوند در برابر نعمتهاى معنوى و مادى که به شما بخشيده و در برابر آزمايشهايش (که سبب ترفيع مقام شما مى شود) سفارش مى کنم. چه بسيار نعمتهايى که خداوند ويژه شما قرار داد و شما را مشمول رحمت خاص خود گردانيد، شما عيبهاى خويش را آشکار کرديد و او پوشاند، خود را در معرض مجاز آتش قرار داديد; اما او به شما مهلت داد.
#خطبه۱۸۸
#نهج_البلاغه
یاد مرگ و عبرت گرفتن از مردگان
وَ أُوصِيكُمْ بِذِكْرِ الْمَوْتِ وَ إِقْلَالِ الْغَفْلَةِ عَنْهُ، وَ كَيْفَ غَفْلَتُكُمْ عَمَّا لَيْسَ يُغْفِلُكُمْ وَ طَمَعُكُمْ فِيمَنْ لَيْسَ يُمْهِلُكُمْ.
مردم شما را به ياد آورى مرگ، سفارش مى كنم، از مرگ كمتر غفلت كنيد، چگونه مرگ را فراموش مى كنيد در حالى كه او شما را فراموش نمى كند و چگونه طمع مى ورزيد در حالى كه به شما مهلت نمى دهد.
#خطبه۱۸۸
#نهج_البلاغه
یاد مرگ و عبرت گرفتن از مردگان
فَكَفَى وَاعِظاً بِمَوْتَى عَايَنْتُمُوهُمْ، حُمِلُوا إِلَى قُبُورِهِمْ غَيْرَ رَاكِبينَ وَ أُنْزِلُوا فِيهَا غَيْرَ نَازِلِينَ، فَكَأَنَّهُمْ [كَأَنَّهُمْ] لَمْ يَكُونُوا لِلدُّنْيَا عُمَّاراً وَ كَأَنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ لَهُمْ دَاراً، أَوْحَشُوا مَا كَانُوا يُوطِنُونَ وَ أَوْطَنُوا مَا كَانُوا يُوحِشُونَ، وَ اشْتَغَلُوا بِمَا فَارَقُوا وَ أَضَاعُوا مَا إِلَيْهِ انْتَقَلُوا، لَا عَنْ قَبِيحٍ يَسْتَطِيعُونَ انْتِقَالًا وَ لَا فِي حَسَنٍ يَسْتَطِيعُونَ ازْدِيَاداً، أَنِسُوا بِالدُّنْيَا فَغَرَّتْهُمْ وَ وَثِقُوا بِهَا فَصَرَعَتْهُمْ.
بهترين واعظ و اندرزدهنده براى شما مردگانى هستند که با چشم خود آنها را مى بينيد که آنها را به سوى قبرهايشان مى برند بى آنکه اختيارى از خود داشته باشند و در ميان قبر مى گذارند بى آن که بخواهند! (چنان از دنيا بيگانه مى شوند که) گويى هرگز به عمران آن نپرداختند و چنان به آخرت مى پيوندند که گويى هميشه وطنشان بوده است!
(آرى) از آنجا که وطنشان بود وحشت و دورى مى کنند و آنجا را که از آن وحشت داشتند وطن مى گزينند. آنها در دنيا به چيزى مشغول شدند که (سرانجام) از آن جدا گشتند، و جايى که به آن منتقل گشتند. (سراى آخرت) را تباه کردند، نه قدرت دارند از عمل زشتى که انجام داده اند کنار روند و نه مى توانند بر کارهاى نيک خود چيزى بيفزايند، آنها به دنيا انس گرفتند و فريبشان داد و به آن اعتماد کردند و بر زمينشان زد!
#خطبه۱۸۸
#نهج_البلاغه
ضرورت شتاب در نیکوکاری ها
فَسَابِقُوا -رَحِمَكُمُ اللَّهُ- إِلَى مَنَازِلِكُمُ الَّتِي أُمِرْتُمْ أَنْ تَعْمُرُوهَا، وَ الَّتِي رَغِبْتُمْ فِيهَا وَ دُعِيتُمْ إِلَيْهَا؛ وَ اسْتَتِمُّوا نِعَمَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ عَلَى طَاعَتِهِ، وَ الْمُجَانَبَةِ لِمَعْصِيَتِهِ؛ فَإِنَّ غَداً مِنَ الْيَوْمِ قَرِيبٌ، مَا أَسْرَعَ السَّاعَاتِ فِي الْيَوْمِ وَ أَسْرَعَ الْأَيَّامَ فِي الشَّهْرِ وَ أَسْرَعَ الشُّهُورَ فِي السَّنَةِ وَ أَسْرَعَ السِّنِينَ فِي الْعُمُرِ!
خدا شما را رحمت كند؛ پس بشتابيد به سوى آباد كردن خانه هايى كه شما را به آبادانى آن فرمان دادند، و تشويقتان كرده، به سوى آن دعوت كرده اند، و با صبر و استقامت، نعمت هاى خدا را بر خود تمام گردانيد، و از عصيان و نافرمانى كناره گيريد، كه فردا به امروز نزديك است. وه چگونه ساعت ها در روز، و روزها در ماه، و ماه ها در سال، و سال ها در عمر آدمى شتابان مى گذرد.
#خطبه۱۸۸
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۱۸۹
اقسام ایمان
فَمِنَ الْإِيمَانِ مَا يَكُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِي الْقُلُوبِ، وَ مِنْهُ مَا يَكُونُ عَوَارِيَّ بَيْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ؛ فَإِذَا كَانَتْ لَكُمْ بَرَاءَةٌ مِنْ أَحَدٍ فَقِفُوهُ حَتَّى يَحْضُرَهُ الْمَوْتُ، فَعِنْدَ ذَلِكَ يَقَعُ حَدُّ الْبَرَاءَةِ.
(اين سخنرانى كه در مسجد كوفه در سال 38 هجرى ايراد شد با اسناد و مدارك فراوانى آمده است).
ايمان بر دو قسم است: يكى ايمانى كه در دل ها ثابت و برقرار، و ديگرى در ميان دل ها و سينه ها ناپايدار است، تا سر آمدى كه تعيين شده است. پس اگر از كسى بيزاريد، او را به حال خود گذاريد تا مرگ او فرارسد، پس در آن هنگام وقت بيزارى جستن است.
#خطبه۱۸۹
.
#شرح_عبارت
تقسيم ايمان به ثابت و مستقر و متزلزل و ناپايدار و به بيان ديگر عاريتى، چيزى است که در احاديث اسلامى به آن اشاره شده است.
در حديثى از امام صادق(عليه السلام) در تفسير آيه شريفه (وَهُوَ الَّذِى أَنشَأَکُمْ مِّنْ نَّفْس وَاحِدَة فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ) اين چنين مى خوانيم: «فَالْمُسْتَقَرّ الإيمانُ الثابِتُ وَ الْمُسْتَوْدَعُ الْمُعارُ; مستقر به معناى ايمان ثابت است و مستودع ايمان عاريتى است».
عوامل تزلزل ايمان متعدد است; عدم آگاهى از دلايل محکم و هواپرستيها و ضعف نفس و آلودگى به گناهان بزرگ. هر يک از اينها امورى هستند که ممکن است در پايان عمر ايمان انسان را متزلزل سازند و سرانجام آدمى بى ايمان از دنيا برود.
تعبير به (عَوَارِيَ بَيْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ) کنايه از اين است که ايمان هنوز در قلب و روح آدمى نفوذ نکرده و به همين دليل استقرار نيافته است. درست مانند انسانى که به کنار ديوار خانه اى مى رسد و وارد آن نمى شود. به يقين چنين شخصى استقرارى ندارد.
سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن مردم را از بيزارى جستن از افراد پيش از پايان عمرشان بر حذر مى دارد زيرا سرنوشت انسان ها در پايان عمرشان روشن مى شود. حضرت مى فرمايد: هر گاه خواستيد از کسى بيزارى بجوييد مهلت دهيد تا زمان مرگش فرا رسد که آن هنگام (اگر از گناهانش توبه نکرد و تزلزل ايمان يافت آن زمان) بيزارى جستن است.
به اين ترتيب درباره هيچ کس حکم قطعى نمى توان کرد; نه افراد با ايمان و نه افراد بى ايمان، زيرا ممکن است در پايان راه بر اثر عوامل مختلفى برگردد و اگر حکمى بشود حکم موقت و مرحله اى است.
#خطبه۱۸۹
#نهج_البلاغه
هجرت و مهاجر واقعی
وَ الْهِجْرَةُ قَائِمَةٌ عَلَى حَدِّهَا الْأَوَّلِ؛ مَا كَانَ لِلَّهِ فِي أَهْلِ الْأَرْضِ حَاجَةٌ مِنْ مُسْتَسِرِّ الْإِمَّةِ وَ مُعْلِنِهَا. لَا يَقَعُ اسْمُ الْهِجْرَةِ عَلَى أَحَدٍ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ الْحُجَّةِ فِي الْأَرْضِ، فَمَنْ عَرَفَهَا وَ أَقَرَّ بِهَا فَهُوَ مُهَاجِرٌ، وَ لَا يَقَعُ اسْمُ الِاسْتِضْعَافِ عَلَى مَنْ بَلَغَتْهُ الْحُجَّةُ، فَسَمِعَتْهَا أُذُنُهُ وَ وَعَاهَا قَلْبُهُ.
و هجرت، بر جايگاه ارزشى نخستين خود قرار دارد. خدا را به ايمان اهل زمين نيازى نيست، چه ايمان خود را پنهان دارند يا آشكار كنند.
و نام مهاجر را بر كسى نمى توان گذاشت جز آن كس كه حجّت خدا بر روى زمين را بشناسد. هر كس حجّت خدا را شناخت، و به امامت او اقرار كرد مهاجر است. و نام مستضعف در دين، بر كسى كه حجّت بر او تمام شد، و گوشش آن را شنيد، و قلبش آن را دريافت، صدق نمى كند (و معذور نيست).
#خطبه۱۸۹
.
#شرح_عبارت
مى دانيم در آغاز دعوت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مدينه، نشانه ايمان، هجرت بود; يعنى کسانى که در مناطق ديگر از جمله مکه ايمان پيدا مى کردند بايد به حضور پيامبر(صلى الله عليه وآله) بشتابند; هم تعاليم اسلام را فرا گيرند و هم جمعيّت مؤمنان را با حضور خود تقويت کنند; ولى بعد از سيطره اسلام بر جزيرة العرب، هجرت ظاهراً مفهوم خود را از دست داد. ديگر لزومى نداشت کسانى که در مناطق ديگر ايمان پيدا کرده اند به حضور پيامبر(صلى الله عليه وآله) بشتابند; ولى هجرت به مفهوم ديگرى که در واقع روح همان هجرت نخستين است، پايدار ماند.
امام(عليه السلام) اشاره به اين معناى هجرت مى کند و مى فرمايد: «هجرت بر همان وضع نخستين خود باقى است. خداوند به کسانى که در روى زمين زندگى مى کنند; خواه ايمانشان را پنهان نمايند يا آشکار سازند نيازى ندارد (و اگر دستور به هجرت داده به مصلحت اهل ايمان است که بتوانند از اين طريق در مقابل دشمن قوى شوند)
عصاره کلام امام(عليه السلام) اين است که هجرت در هر زمان و هر مکانى همچون عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) باقى و برقرار است; اما نه به اين معنا که اهل ايمان از جايى به جاى ديگر بروند، بلکه به اين معنا که حجت خدا را يعنى جانشين واقعى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و به تعبير روايت معروف نبوى، امام زمان خود را بشناسند و به او ايمان آورند; خواه اين امر از طريق هجرت مکانى صورت گيرد يا بدون آن، حاصل شود. کسى که امام زمان خود را بشناسد مهاجر واقعى است، زيرا هدف از هجرت که شناخت حجت خدا در زمين است براى او حاصل شده و کسانى که چنين نباشند مستضعف اند که گاه معذورند و گاه غير معذور. آنها که راه براى شناخت نداشته باشند جزء گروه اوّل اند (يعنى معذورند) و آنها که راه براى شناخت داشته باشند و عمل نکنند جزو گروه دوّم اند (يعنى غير معذورند).
#خطبه۱۸۹
#نهج_البلاغه
ولایت اهلبیت علیهم السلام
إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ، لَا يَحْمِلُهُ إِلَّا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ، وَ لَا يَعِي حَدِيثَنَا إِلَّا صُدُورٌ أَمِينَةٌ وَ أَحْلَامٌ رَزِينَةٌ.
همانا كار ما «ولايت ما» اهل بيت پيامبر عليهم السّلام سخت و تحمّل آن دشوار است، كه جز مؤمن ديندار كه خدا او را آزموده، و ايمانش در دل استوار بوده، قدرت پذيرش و تحمّل آن را ندارد، و حديث ما را جز سينه هاى امانت پذير، و عقل هاى بردبار فرا نگيرد.
#خطبه۱۸۹
.
#شرح_عبارت
نظير اين تعبير امام در احاديث ديگر نيز از امامان معصوم رسيده است و ممکن است اشاره به روايات دقيق و عميق توحيدى مربوط به صفات جمال و جلال خدا و مقامات پيامبر و ائمه معصومان(عليهم السلام) و نفوذ آنها در جهان تکوين به اذن خدا و شفاعت گسترده آنان از خاطيان امّت و آگاهى آنها بر غيب و حوادث آينده به تعليم الهى بوده باشد که همه کس توان تحمل آنها را ندارد، زيرا بسيارى از ناآگاهان صفات خدا را همچون صفات مخلوقات مى پندارند و پيامبر و امام معصوم را در حدّ انسانى معمولى. بديهى است اين گونه افراد تحمّل پذيرش آن احاديث را ندارند، همان گونه که در بعضى از خطبه هاى نهج البلاغه آمده است وقتى اميرمؤمنان على(عليه السلام) بخشى از اخبار غيبى را بيان فرمود، افراد ضعيف و نادانى که توان پذيرش آن را نداشتند حضرت را (نَعُوذُ بِاللهِ) به دروغ گفتن متهم کردند.
#خطبه۱۸۹
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۱۹۰
حمد خدا و تعظیم پیامبر(ص)
أَحْمَدُهُ شُكْراً لِإِنْعَامِهِ، وَ أَسْتَعِينُهُ عَلَى وَظَائِفِ حُقُوقِهِ؛ عَزِيزَ الْجُنْدِ، عَظِيمَ الْمَجْدِ.
الثناءُ على النبيّ:
وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، دَعَا إِلَى طَاعَتِهِ وَ قَاهَرَ أَعْدَاءَهُ جِهَاداً عَنْ دِينِهِ، لَا يَثْنِيهِ عَنْ ذَلِكَ اجْتِمَاعٌ عَلَى تَكْذِيبِهِ وَ الْتِمَاسٌ لِإِطْفَاءِ نُورِهِ.
خداوند را به پاس نعمتهايش ستايش مى کنم و براى اداى حقوق و اطاعت فرمانهايش از او يارى مى طلبم، خداوندى که سپاهش شکست ناپذير و مجد و عظمتش بزرگ است و گواهى مى دهم که محمّد(صلى الله عليه وآله) بنده و فرستاده اوست. انسانها را به اطاعت پروردگار دعوت نمود و با دشمنان خدا در طريق جهاد، براى دين حق پيکار کرد و پيروز شد. هرگز هماهنگى و اتّحاد دشمنانش در تکذيب وى و تصميم بر خاموش کردن نورش او را از مسير خود بازنداشت.
#خطبه۱۹۰