⭕داستان واقعی عبرت آموز
✅شخصی به نام ابن صمد بیشتر اوقات شب و روز، نفس خودرا محاسبه میکرد، یک روز ایام گذشته عمر خود را که حساب میکرد، دید شصت سال از عمرش گذشته است حساب کرد تعداد روزهای آن بیست و یک هزار و پانصد روز می شود.
⁉️گفت وای بر من اگر روزی یک گناه بیشتر نکرده باشم، پس ملاقات میکنم خدای را با بیست و یک هزار و پانصد گناه ، این را گفت و بی هوش افتاد و در همان بیهوشی جان سپرد.
📚 منازل الاخره، شیخ عباس قمی
🌼شب جمعه و ساعت دو نیمه شب بود. جلوی مسجد محمدی (در اتوبان شهید محلاتی) مشغول ایست و بازرسی بودیم.
من و چند جوان دیگر، کنار ابراهیم هادی روی پله مسجد نشستیم و او برای ما صحبت می کرد.
🌼یکباره از جا پریددوید و به سمت ابتدای خیابان مجاور که صد متر با ما فاصله داشت رفت
نشست و دستش را توی جوی آب کرد بعدهم برگشت.
🌼با تعجب پرسیدم: "آقا ابرام چی شد"
گفت: "هیچی، یک پیت حلبی توی جوی آب افتاده بود و همینطور که می رفت، سر و صدا ایجاد می کرد.
🌼رفتم و از داخل جوی آب برداشتم تا صدایش مردمی که خواب هستند را اذیت نکند. "
او با کار خودش، به ما که نوجوان بودیم، درس بسیجی بودن و چگونه زیستن می آموخت.🦋🌼
پیمان گروهی انتقام و انزجار سخت
از طریق لینک زیر وارد شوید ⬇️⬇️
https://www.karzar.net/shalamzar-basijis-statment
با نزدیک شدن به سالگرد شهادت شهید سپهبد سلیمانی، از طریق امضای این طومار، انزجار دائمی خود را از نظام سلطه و استکبار اعلام کنیم و خواستار انتقام سخت از قاتلین شهیدان عزیزمان باشیم
شرکت در این پویش برای عموم آزاد است و تا پانزدهم دی ماه ادامه خواهد داشت
#انتقام_و_انزجار_سخت
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار 🍃
@paygah_reyhan 🇮🇷💚
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫