📚یک جرعه کتاب📚
🦋کودکی🦋
یکی بود یکی نبود. غیر از خدا هیچکس نبود. در روزگاری نه چندان دور که پسر زاییدن، افتخار و پاداش درد زائو بود، مادری شش پسر داشت
و فقط یک دختر زاییده بود. خیلی دلش میخواست این دفعه که باردار
است شانسش به دختر بنشیند. در نیمه های یک شب که ماه شب چهارده تمام آسمان را روشن کرده بود، درد زایمان مادر شروع شد. زنگ توی
گوش اهل خانه به صدا درآمد و همه را بیدار کرد. مادر بی صدا دردهایش را قورت می داد و مثل همه ی زنها که آن وقت ها در خانه زایمان میکردند منتظر آمدن قابله بود. همهی اهل خانه بیدار شدند تا اتاق زائو آماده شود. پدر سراسیمه مامای حرفه ای شهر؛ سیده زهرا را که زن مؤمنه و باخدایی بود خبر کرد. همه میگفتند او دستش خیر و سبک است.
دست سیده زهرا که به زائو میخورد دیری نمیگذشت که نوزاد به دنیا میآمد. او زن خوش نمازی بود. هر جا که بود نمازش را سر وقت میخواند.
همه چیز سیده زهرا خوب بود، فقط نمی گذاشت از بستگان زائو کسی داخل اتاق بشه و گریه زاری کنه. همه را پشت در میکاشت.
بی بی جون با آب و تاب گفت: من هم سراسیمه رفتم دنبال دو تا از
زنهای همسایه که دوست نزدیک مادر بودند، آنها هم آمدند. سیده
زهرا کمکی داشت که بچه را میشست و قنداق میکرد. حالا دیگه همه ی پسرها بیرون توی یک اتاق شش متری که تودرتو با اتاق زائو بود جمع شده
و سر و صدا راه انداخته بودند و شرط بندی میکردند. بازیشان گرفته بود.
انگار میخواستند قلک پولشان را بشکنند. فاطمه که ده سال بیشتر نداشت هرچه به این پسرها تشر میزد، حرفش خریدار نداشت تا اینکه آقا همه راکرد زیر پتو و گفت: فقط باید صدای نفستون شنیده بشهسکو ت، تمام این اتاق شش متری را پر کرده بود. صدای ناله ی مادر
را میشنیدم اما طاقت توی اتاق ماندن را نداشتم . میخواستم آقا و فاطمه را
آرام کنم که دلواپس نباشند.درد مادر تمامی نداشت. کم کم ترس وجودم را گرفت. آدم ها در
لحظه ی ترس خیلی به خدا نزدیکتر میشوند. اصلا این ترس است که به یاد آدمها میآورد همه چیز دست خداست. اذان صبح نزدیک می شد.
وقتهایی که آدم میترسه تاریکی شب بیشتر آزارش میدهد. حس میکردم مادرت با مرگ فاصله ای نداره و فقط باید دعا کنم . نزدیک اذان بود.
سجاده ام را پهن کردم. به درگاه خدا التماس میکردم که دخترم زودتر از این درد خلاصی پیدا کنه و فارغ بشه . به حضرت معصومه خیلی اعتقاد داشتم . صدایش زدم، قسمش دادم. نذر کردم و گفتم : یا حضرت معصومه
دخترم زودتر فارغ بشه، اگر بچه دختر بود کنیز تو می شه و اسم تو رو روش میذارم تا تمام عمر صحن و حیاطتت رو جارو بزنه.
بچه ها خودشان را به خواب زده بودند. کریم سرش را از زیر پتو بیرون آورد و با شوخطبعی گفت: بی بی خواهرمون هنوز نیومده جارو دستش دادی؟
رحمان که بانمکتر از همه و لبش پر از خنده بود، گفت: بی بی از خودت مایه بذار.
شوخیهای بچهها از دلواپسیهای من کم نمیکرد. باید مادر باشی تا بفهمی مادر یعنی چی؟ صدای نالههای مادر که بلندتر شد بچه ها دیگه
مزه نمیریختند و سربه سرهم نمیگذاشتند. سلمان دو ساله و مریم چهار سالهزار زار گریه میکردند. آقا همچنان دست به دعا بود و عرق می ریخت و هر لحظه رنگ به رنگ می شد و خیره به من نگاه می کرد و با اصرار میگفت: بی بی چرا نمیری سری بزنی، خبری بیاری، کاری کنی شاید نیاز
به کمک داشته باشد...
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
#کتابخوانی
#من_زنده_ام
#قسمت_4
🍃 @paygah_reyhane
🌸 🍃
🦋
#هفته_پژوهش
#نشست
🔷🔹نشست علمی پژوهشی🔹🔷
عنوان:گام دوم انقلاب، دانش های قرآنی
سه شنبه۹۹/۹/۲۶
ساعت ۱۰ صبح
کوثرنت سامانه سیما
استاد سر کار خانم سکینه مرادی
لطفا همه طلاب در زمان مشخص شده در کوثرنت _سامانه سیما حضور داشته باشند.👆. ضمناحضور طلاب در برنامه از طریق مرکز مدیریت رصد می شود لذا حضور کلیه طلاب الزامی است .🙏🙏🙏
59d4f2097d436.mp3
26.5M
🌺 از «تو» می خواهـــم 🌺
ای آبرومند نزد خدا،
شفاعت کن برای ما نزد خدا.
دعای توسل با نوای حاج محمود کریمی.
التماس دعای فراوان از همه عزیزان🤲
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
#دعای_توسل
#برنامه_هفتگی
🍃 @paygah_reyhane
🌸 🍃
..............................❤️........................
و هر
روز صبح
به تو میگویم :
من از آنِ «توأم...» 🦋
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
#عاشقی_با_خدا
#حرف_دلی
🍃@paygah_reyhane
🌸 🍃
❤️اُن..س با قرآن❤️
صفحه⬅️{ ۵ }
#بسیج_ریحانه_الرسول_شلمزار
#قراءت_قرآن
#دوره_اول
#برنامه_روزانه
🍃@paygah_reyhane
🌸 🍃
🌸باران رحمت 🌸
امام صادق علیه السّلام فرمودند:
اَلمَعروُفُ هَدِیَّهٌ مِنَ اللهِ اِلی عَبدِهِ، وَ لَیسَ کُلُّ مَن یُحِبُّ اَن یَصنَعَ المَعرُوفَ اِلی النّاسِ یَصنَعُهُ وَ لا کُلُّ مَن رَغِبَ فیهِ یَقدِرُ عَلَیه؛
نیکی (به مردم) هدیه ای از سوی خداوند به بنده اش است و چنان نیست که هر که دوست دارد به مردم نیکی کند، آن را انجام دهد، و چنان نیست که هر کس علاقه به کار نیک داشته باشد، بر آن قادر شود.
تحف العقول، ص363
شرح حدیث:
همیشه امکان و فرصت کار خیر برای ما فراهم نیست.
پس، باید فرصت های خیر را غنیمت شمرد و پیش از بروز موانع یا مانع تراشی های شیطان و یا غلبه ی نفس، کار نیک کرد و ثواب برد.
کسی که توفیق خدمتگزاری به بندگان خدا را پیدا می کند، از موهبت الهی برخوردار است؛ زیرا همه ی انسانها این توفیق را ندارند و همیشه مهیا نیست و همه جا فراهم نمی شود.
چه بسا، کسانی که بر فرصت های خیر از دست رفته، غصّه می خورند.
چه بسا، از کار افتادگانی که آرزوی سلامت، نشاط و توانایی دارند، تا بتوانند کار خیر و خدمتی انجام دهند، ولی توانایی آن را ندارند و حسرت می خورند.
ای که دستت می رسد، کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
آنان که از این هدیه ی الهی، یعنی توفیق خدمت و خیررسانی برخوردارند، قدر آن را بدانند و خسته نشوند و بدانند، که مورد عنایت ویژه پروردگارند و اگر از این کار، ملول گردند، خداوند از آنان می گیرد و به دیگران ارزانی می دارد.
پس، نه همه علاقه مندان به نیکوکاری، توفیق می یابند، و نه همه ی مشتاقان، توانایی آن را دارند.
هدیه ی الهی را به دیده ی منّت نهیم و بدین وسیله، آخرت خود را آباد سازیم.
منبع: حکمت های صادقی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام صادق علیه السلام)، جواد محدثی.
#حدیث
#برنامه_روزانه
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
@paygah_reyhane
980622-Panahian-JaegaheSabrDarTarbiatFarzand-03-18k.mp3.mp3
9.52M
🌸نشست بصیرت افزایی🌸
امام صادق(ع) فرمود: همانا خداوند متعال نسبت به شخصي كه نسبت به فرزند خود محبت بسيار دارد رحمت و عنايت ميكند.
«مكارم الاخلاق، ص 113»
موضوع این هفته 👈 « اثار اجتماعی و خانوادگی صبر»
جلسه 👈. «سوم»
با سخنرانی 👈 « استاد پناهیان»
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
#نشست_بصیرت_افزایی
#تربیت_فرزند
🍃 @paygah_reyhane
🌸 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️چهارشنبه های امام رضایی ❤️
صبح چهارشنبه که بلند میشی رو ب سوی مشهد کن
دستت رو بزار روی قلبت و بگو :سلام بر تو ای ضامن اهو... تو را به جان مادرت زهرا راهم بده!
فدای تو آقا که گفتی : هرکسی میتونه محب باشه ....
هرکسی اما شیعه من نیست!
شیعه که نه...
محب هم نه...
من فقط سائلم درو وا کن.
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
#امام_رضا
🍃 @paygah_reyhane
🌸 🍃
📚یک جرعه کتاب📚
🦋کودکی🦋
دلواپسی پدر را می فهمیدم. او مرد خانه بود و با وجود غروری که داشت، تمام قلبش برای مادر و فرزندانش می تپیدد. در برابر شماها مثل یک بچه، مهربان و عاطفی بود. سعی میکردم او را آرام کنم : نه مشدی، اینها طبیعیه، باید صبر داشته باشی. یک آدم میخواد از یک آدم دیگه کنده
بشه. مگه نشنیدی میگن تنها دردی که شبیه جون کندن و جدا شدن روح از
بدنه درد زایمانه. بوی بهشت میآد، با این دردها خدا بهشت رو به مادرها هدیه میده. خالصه هرچه میدانست میگفتم و بچه ها را آرام میکردم. اما خودم بیتاب بودم. پدر شروع کرد به زیر لب قرآن خواندن. اشک توی
چشم هاش جمع شده بود و از اتاق بیرون رفت. چیزی نگذشت که صدای الله اکبر اذان و صدای نوزاد به هم گره خورد و عطری در اتاق پیچید. همه به هم نگاه میکردیم ، صدایی به صداها اضافه شده بود، موجودی که تا حالا
حضور داشت ولی دیده نمیشد؛ دیدنی شده بود. همه ی خوابیده ها بیدار
شدند. مثل اینکه همه فهمیده بودند یکی به ما اضافه شده. گریهها خنده شد
و چهره ها شکفته، حتی گنجشکهای پشت پنجره ی اتاق هم در شادی ما
شریک شده بودند. پریدم پشت در که بپرسم بچه دختره یا پسر، که صدای همهمه و پچ پچ و ذکر و صلوات و »سبحان الله « و »الحمدالله « با هم قاطی شد. هر چه در را هل دادم در باز نشد. ننه مجید دوست مادر که زن چاقوچله ای بود پشت در نشسته بود و تکان نمی خورد. دری که قفل و
بست نداشت حالا انگار هفت قفله شده بود. تمام زورم را توی مشتم جمعکردم و به در کوبیدم و گفتم : چرا جوابم را نمیدهید؟ حال مادرش
چطوره؟ حال بچه چطوره؟ چرا پچ پچ می کنید؟ ننه مجید تو رو خدا از پشت در بلند شو بذار در تکون بخوره بیام تو. مگه بچه چیزیش شده؟هرچه میگفتم هیچ جوابی نمی شنیدم. گوشم را به در چسبانده بودم. فقط میشنیدم که سیده زهرا میگفت: بعد از بیست سال قابلگی، خودم به چشم دیدم. قبلا شنیده بودم اما امروز دیدم.
مادر با ترس و نگرانی التماس میکرد: سیده زهرا، تو رو به جدت قسم ، بچه ام ناقصه؟ کجاش عیب داره؟ نشونم بدید.همه چیز مثل برق میگذشت. صدای ننه مجید را می شنیدم که مرتب می گفت »الحمد الله ، سبحان الله «. تمام این اتفاقات از »الله اکبر « تا
»حی علی الصلاه « اذان صبح طول کشید. کسی نمیپرسید دختره یا پسر. همه نگران سالمت بچه بودند. بالاخره بچه ها همه آمدند و زورمان را یکی کردیم و در را هُل دادیم . در به همراه ننه مجید از جا کنده شد و بچه ها از
ترس پا به فرار گذاشتند و پریدند توی حیاط.
تمام تنم خیس عرق شده بود. با چش های خیس و با التماس خواستم چیزی بگم اما زبانم بند آمده بود. نه میتونستم چیزی بگم نه چیزی بپرسم
اما یک بچه دیدم مثل برگ گل، تنش هنوز خیس بود، بند نافش را تازه قیچی زده بودند. هر چه نگاه کردم هیچ عیبی و نقصی ندیدم. دست هاش، پاهاش، صورتش، سرش، گوشهاش؛ همه جا را دست کشیدم. انگشتهاش
را دانه دانه شمردم و گفتم : سیده زهرا این که سالمه؟ گفت: پس میخواستی جاس باشه؟
همه خندیدند. بچه را تحویل مادرش دادم و گفتم : - نترس انگشتاشم شمردم هیچی کم نداره...🌿🌿🌿
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
#کتابخوانی
#من_زنده_ام
#قسمت_5
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📄 خطحزبالله | روحیه کتابخوانیمان ضعیف است
🔻 با تلخی باید اعتراف کنیم که رواج کتاب و روحیهی کتابخوانی در میان ملت عزیز ما که خود یکی از مشعلداران فرهنگ و کتاب و معرفت در طول تاریخ پس از ظهور اسلام بوده است، بسی کمتر از آنچیزی است که از چنین ملتی انتظار میرود...
🔻 منتشر شده در شماره ۲۶۶ هفتهنامه
📥 farsi.khamenei.ir/weekly
🚨 #فوری/ رهبر انقلاب/ امروز: شهید سلیمانی هم در زمان حیات و هم با شهادت خود استکبار را شکست داد
👈 آمران و قاتلان سردار باید انتقام پس دهند
🔺️ رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار دستاندرکاران مراسم سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی و خانواده شهید سلیمانی:
شهید سلیمانی، هم در زمان حیات و هم با شهادت خود استکبار را شکست داد. رئیسجمهور امریکا گفت ۷ تریلیون دلار در منطقه هزینه کردیم اما چیزی به دست نیاوردیم و در نهایت هم مجبور شد در تاریکی شب و برای چند ساعت به یک پایگاه نظامی برود. همه دنیا اذعان دارند که امریکا به اهداف خود در سوریه و بویژه در عراق نرسیده است. قهرمان این کار بزرگ، سردار سلیمانی است که در زمان حیات او، انجام شد.
دشمن پس از شهادت سردار سلیمانی نیز شکست خورد. تشییع میلیونی و فراموشنشدنی شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس در عراق و ایران و مراسمهای بزرگداشت این دو شهید، ژنرالهای جنگ نرم استکبار را متحیر کرد و اولین سیلی سخت به امریکاییها بود.
سیلی سختتر از حمله موشکی به پایگاه امریکایی عینالاسد عبارت است از غلبه نرمافزاری بر هیمنه پوچ استکبار که نیازمند همت جوانان انقلابی و نخبگان مؤمن ما است و همچنین اخراج امریکاییها از منطقه که همت ملتها و سیاستهای مقاومت را میطلبد.
البته این سیلی سخت غیر از انتقام است زیرا آمران و قاتلان سردار سلیمانی باید انتقام پس دهند و این انتقام در هر زمانی که ممکن باشد قطعی است، اگرچه به گفته آن عزیز، کفش پای سلیمانی بر سر قاتل او شرف دارد. ۹۹/۹/۲۶
✍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤خوشبختی یعنی...
💚تو زندگیت امام رضا(ع) داری...
#چهارشنبه_امام_رضایی💛
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
@paygah_reyhane
• • •
[ #بہترینبندگان ]
#امامرضـا{عݪیہالسلام}مۍفرمایَند:
آنان ڪہ هرگاه نيڪے مےڪنند ، خوشحال مےشوند ، هرگاه بدۍ مےڪنند ، استغفار مےڪنند ، هرگاه چيزۍ بہ آنان داده مےشود ، سپاس مےگويند ، هرگاه مبتݪا و گرفتار مےشوند ، شڪیبايے مےڪنند ، و هرگاه خشمگين مےشوند ، عفو و گذشت مےڪنند...!
📚منبع| مسنداݪاماماݪرضاعݪیہاݪسݪام ، جݪد۱ ، صفحہ۲۸۴
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
@paygah_reyhane
✨✨
✨
بابا چیا خوردی ؟ هرچی خوردی بگو تا بنویسم🤔
#سردارسلیمانی
کوچیک که بودم وابستگیم به بابا انقدر زیاد بود که بعضی روزها اگر تهران بود ، میرفتن دفتر کارشون من رو با خودشون میبردن .
توی اون دفتر یه اتاق کوچیک بود با یه جا رختی و سجاده و یخچال خیلی کوچک
جلسههای بابا (حاج قاسم) که طولانی میشد به من میگفت برو تو اون اتاق و استراحت کن ، توی یخچال آب و آبمیوه و شکلات تافی بود
از همون تافیها که پوستشون رنگی رنگی بود و وسطشون شکلات ، ساعتها توی همون اتاق مینشستم تا جلسه بابا تموم بشه و برم پیشش
از توی یخچال چنتا تافی میخوردم و آبمیوه و آب ،
وقتی جلسه بابا تموم میشد سریع با کاغذ و خودکار میومد تو اتاق
میپریدم بغلش منو میشوند روی پاهاش ، میگفت : بابا چیا خوردی ؟ هرچی خوردی بگو تا بنویسم 😋
دونه به دونه بهش میگفتم حتی آب معدنی و شکلات ، موقع رفتن دستمو که میگرفت تو راه کاغذ رو به یه نفر میداد و میگفت : بده به حسابداری ، دختر من این چیزا رو استفاده کرد ، بگو پولشو حساب کنن یا از حقوقم کم کنن.☺️
#سبک_زندگی_شهدا
#از_شهدا_بیاموزیم
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
@paygah_reyhane
🌹 ترجمه آیه نصب شده در حسینیه امام خمینی(ره) در دیدار امروز خانواده شهید سلیمانی با رهبرمعظم انقلاب
♦️منَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا
♦️در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند. سوره مبارکه الأحزاب آیه ۲۳
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
@paygah_reyhane
رهبر انقلاب: برای برداشتن تحریمها یک ساعت هم نباید تاخیر کرد اما اکنون ۴ سال است تاخیر شده
🔹باید بیش از آنکه به فکر رفع تحریم باشیم بر خنثی کردن آن تمرکز کنیم. البته نمیگوییم دنبال رفع تحریم نباشیم، چرا که اگر بتوان تحریم را رفع کرد، حتی یک ساعت هم نباید تأخیر کنیم، اگرچه اکنون چهار سال است که تأخیر شده و از سال ۹۵ که بنا بود همه #تحریمها یکباره برداشته شود، تا امروز نه تنها تحریمها برداشته نشد بلکه #زیادتر هم شد.
🔹من از #مسئولین کشور حمایت میکنم به شرطی که به #اهداف_ملت پایبند باشند.
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
@paygah_reyhane
دشمن شایعه کرده بود برای سلامتی رهبر انقلاب مشکل پیش اومده!
و امروز رهبری با حضور "بدون عصا" در دیدار با اعضای کنگره حاج قاسم و خانواده ایشون پیام مهمی رو به شایعهپراکنها دادن! ما مسیر رفتنی رو خواهیم رفت؛ دشمن ذرهای قدرت ایجاد تردید و خلل در مسیر ما رو نداره
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#مکتب_حاج_قاسم
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
@paygah_reyhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | لحظه ورود رهبر انقلاب به حسینیه امام خمینی
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
@paygah_reyhane
❤️اُن..س با قرآن❤️
صفحه⬅️{ ۶ }
#بسیج_ریحانه_الرسول_شلمزار
#قراءت_قرآن
#دوره_اول
#برنامه_روزانه
🍃@paygah_reyhane
🌸🍃
#ڪلام_شهیدان ....
❣️ #شهیدمحسنحججے ❣️
یک طورے زندگے ڪن ڪه خداعاشقت بشه تاخوب بخرد تورو.
❣️ #شهیدحسینمعزغلامے ❣️
تامیتوانیدبراے ظهوردعاڪنیدڪه بهترین دعا هاست.
❣️ #شهیدمحمودرضابیضایے ❣️
شیعه به دنیا آمدیم ڪه موثردرتحقیق ظهورباشیم.
❣️ #شهیدجوادمحمدے ❣️
دراون دنیا جلوے بے حجاب هاوآنهایے ڪه تبلیغ بے حجابے میڪنند رامیگیرم.
❣️ #شهیدمحمدهادیذوالفقارے ❣️
آمدم به عراق براے جنگ تا انتقام سیلے حضرت زهرا(س)رابگیرم.
❣️ #شهیدرضاسنجرانے ❣️
نمازهایتان را اول وقت بخوانید ڪه بهترین عمل است.
❣️ #شهیدحسینمحرابے ❣️
هرجوان پسریادخترے ڪه نمازش رااول وقت بخواند شفاعتش میڪنم.
❣#شهیدحسنقاسمیدانا ❣
ازراه واهداف انقلاب وسخنان امام خامنه اے دورنشوید.
#مکتب_حاج_قاسم
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
@paygah_reyhane