زیارت عاشورا - علی فانی.mp3
28.44M
•﷽•
سـَــلام بَرتو...! «... اِی بَرگُزیــده خــُدا..»
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
#زیارت_عاشورا
#ما_ملت_امام_حسینیم
#برنامه_هفتگی
🍃 @paygah_reyhane
🌸 🍃
بسم الله الرحمن الرحیم
✨خلاصه ای از سخنان استاد گرامی سرکار خانم مرادی در نشست پژوهشی✨
تعریف مقاله:مقاله گفتاری است که به صورت نوشتار در می آید.در مقاله دنبال حل مساله و سوال هستیم.
در فرآیند پژوهشی تلاش ما برای کسب اطلاعات است و نکته ی مهم این است باید نظام مند باشد و نو آوری داشته باشد.
انواع مقالات
1-مقالات علمی2-مقالات علمی ترویجی3-مقالات تخصصی
در مقالات علمی دنبال بیان دیدگاه هستیم.
در مقالات علمی ترویجی دنبال گسترش مطلب در یک رشته تخصصی.
ودر مقالات تخصصی که از نظر علمی از مقالات علمی ترویجی پایین تر هستند،در مورد موضوع خاص کار علمی می شود.
شناخت موسسات تحقیقاتی بسیار مهم است که یک بعد آن شناخت بانک اطلاعات است.در بانک اطلاعات باید دنبال چکیده و مقدمه و نتایج و منابع باشیم.
معرفی سایت های معتبر 1-سایت ساینس دایر 2-سایت اسکوپوس
اولین گام در نگارش مقاله انتخاب موضوع می باشد که با توجه به سطح علمی،علاقه،امکانات و....نویسنده انتخاب می شود.
راه های انتخاب موضوع
1-کنجکاوی
2-استفاده از منابع
3-استفاده از فراخوان های علمی
گام بعد در مقاله نویسی یافتن پیشینه ی موضوع است که خود سابقه دو نوع می باشد1-سابقه عام2-سابقه خاص
فواید پیشینه:محدوده مقاله مشخص می شود ،آشنایی با پیشینه باعث می شود که موصوعات بیشتری در یک پرسه ی زمانی انجام دهید.
در مقاله نویسی تنبلی نکنید،عجله نکنید،منابع اصلی و فرعی را خوب بشناسیم،با مراجعه به سایت های معتبر از جمله سایت نور مگز،تبیان پیشینه را به خوبی دریافت کنید.حوزه نتوسایز مراکزو ایران داگ برای به دست آوردن سابقه موضوع به شما کمک میکند .
ساختار کلی مقاله
1-عنوان مقاله
2-نام نویسنده
3-چکیده
4-واژگان کلیدی
5-مقدمه
6-بدنه یا متن
7-نتیجه گیری
8-منابع تحقیق
#بسیج_ریحانه_الرسول_شلمزار
#خلاصه
#جلسه_پژوهش_سامانه_سیما
🍃@paygah_reyhane
🌸🍃
❤️انــ..ـس با قرآن❤️
صفحه⬅️ { 3 }
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
#قرائت_روزانه
#دوره_اول
#برنامه_روزانه
🍃 @paygah_reyhane
🌸 🍃
🌸باران رحمت 🌸
حضرت فاطمه (علیها السّلام) فرمودند:
اَلبِشرُ فی وَجهِ الموُمِنِ یُوجِبُ لصاحِبِهِ الجَنَّةَ وَالبِشرُ فی وَجهِ المُعانِدِ المُعادی یَقی صاحِبَهُ عَذابَ النّار؛
خوشرویی و لبخند در چهره ی مؤمن برای صاحب این لبخند موجب بهشت می شود، و خنده به چهره ی دشمن عنود، صاحبش را از عذاب دوزخ نگه می دارد.
فاطمة الزهرا، بهجة قلب المصطفی، ج1، ص 300
شرح حدیث:
درست است که یک مسلمان باید در مرحله ای از نهی از منکر، در برابر گنهکاران اخم کند و با چهره ی عبوس با آنان برخورد کند، ولی از سویی هم چهره ی باز و گشاده جاذبه دارد و محبت می آورد.
گاهی می توان با برخوردی خوب، دشمن عنودی را رام کرد، گاهی دلی سخت، با لبخند و تبسّم شما نرم می شود و گاهی در برابر خشونت و تندی، رفتار نرم و محبت آمیز شما، او را منفعل و شرمنده می سازد و تغییر رفتار می دهد.
به چهره ی مؤمن باید لبخند زد، این توصیه ی دین است. پیشوایان ما نیز چنین اخلاقی داشتند.
پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در مواجهه با مردم بر لب تبسم داشت و سخن گفتن خود را با لبخند می آمیخت. یکی از جاذبه های اخلاقی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم هم همین رفتار و خصلت بود.
چه بسا لبخند به روی دشمن سرکش، موضع او را عوض کند و از کینه توزی دست بردارد و موافق شود.
اگر خدا به چنین خنده رویی و تبسّم اجر می دهد و این گونه رفتار انسان را از دوزخ نگه می دارد، به خاطر چنین آثاری است که دارد.
منبع: حکمت های فاطمی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از حضرت فاطمه علیها السّلام)، جواد محدثی
#حدیث
#برنامه_روزانه
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
@paygah_reyhane
980620-Panahian-JaegaheSabrDarTarbiatFarzand-01-18k.mp3.mp3
10.63M
🌸نشست بصیرت افزایی🌸
امام صادق(ع) فرمود: همانا خداوند متعال نسبت به شخصي كه نسبت به فرزند خود محبت بسيار دارد رحمت و عنايت ميكند.
«مكارم الاخلاق، ص 113»
موضوع این هفته 👈 « اهمیت صبر در تربیت فرزند»
جلسه 👈. «اول»
با سخنرانی 👈 « استاد پناهیان»
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
#نشست_بصیرت_افزایی
#تربیت_فرزند
🍃 @paygah_reyhane
🌸 🍃
#مسابقه_کتابخوانی
📗 کتاب: «تحقيق و پژوهش در كلام مقام معظم رهبري»
✍️تاليف مهدي آقا بابايي
ارائه در قالب:
خلاصه نويسي، پاور پوينت، بروشور،فلش كارت،كليپ پژوهشي و...
✳️ برگزار کننده: واحد پژوهش مدرسه علميه ریحانه الرسول سلام الله علیها شلمزار
⏳ مهلت ارائه آثار: آثار خود را تا تاریخ ۹۹/۹/۳۰به آی دی زیر ارسال نمایید.
@zinatpedar
فرجام شناسی پرسش ها و پاسخ های دانشجویی.pdf
1.02M
📚 مسابقه - کتاب
♦️مدرسه علمیه ریحانه الرسول(سلام الله علیها) برگزار می کند:
🔹به مناسبت هفته پژوهش، مسابقه کتابخوانی، کتاب فرجام شناسی* پرسش و پاسخ دانشجویی* ویژه طلاب سلام الله علیها، برگزار می گردد.
🔸خواهران بزرگوار علاقمند به شرکت در مسابقه بعد از مطالعه، سوالات مربوطه که در۲۶آذر بارگزاری می گردد پاسخ داده و ارسال فرمائید.
🍂🍁🌼🍂🍁🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماسک بزنید خوووو😷
در خانه بمانید ب سبک مختار 😁
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
#کرونا
#ماسک_بزنید
🍃 @paygah_reyhane
🌸 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاعر : تا بخواهی دری وری داریم...😜
رهبر : آفرین... 😂 😂
لبخند بزن بسیجی
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
#طنز
#رهبر
🍃 @paygah_reyhane
🌸 🍃
📚..یک جرعه کتاب📚
🦋کودکی🦋
بر اساس قانونی که پدرم وضع کرده بود همه ی پسرها در یک اتاق و من، فاطمه، مادرم و بچه ی آخر تا دو سال که شیرخوار بود، در اتاق دیگر
میخوابیدم . با همهی فشردگی و بیجایی، بزرگترین اتاق ما مهمان خانه
بود که خالی و تمیز و اتوکشیده، اماده میهمان نوازی بود.
روزهای ما وقتی قشنگ تر بود که بی بی و آقاجون هم میهمان ما می شدند. به قدری ذوق زده می شدیم که از سر ظهر ، آب شط
را می انداختیم توی حیاط تا سوز آفتاب را بگیرد و شب همه دور بی بی حلقه
بزنیم و به قصههای او گوش بدهیم . بی بی مثل همه ی بی بی های دنیا با
عصاره ی عشق و محبتی که در صدایش بود برایمان قصه می گفت. قصههای بی بی شب های دراز را کوتاه و دنیای بیرنگ بزرگترها را برایم
زیبا و دیدنی می کرد.
وقتی بی بی قصه میگفت سروته دنیا به هم دوخته و کوچک می شد تا
دنیای به این بزرگی توی چشم های کوچک من جا بشه و خوابم ببره .
فاصلهی سنی آقاجون و بی بی خیلی زیاد بود. اوایل فکر میکردم آقاجون، آقاجون بی بی هم هست. چون او هم قصه گوی خوبی بود. به گمانم اصلا آقاجون به بی بی قصه یاد داده بود اما شور و حرارت بی بی در قصه گفتن خیلی بیشتر بود. قصه های آقا جون بیشتر به درد بزرگ ترها می خورد. قصه های او از نفت و جنگ و قحطی و گرسنگی و آب پمپوز
و ... بود اما قصه ی دلخواه من قصه ی دختر دریا بود؛ دختری که در یک بندر ، کنار
ساحل زندگی می کرد، دختری که اشک میریخت و اشک هایش تبدیل به مروارید می شد. مردم بندر با جم کردن دانه های مروارید و فروختن آنها زندگی میکردند، تا اینکه آن بندر با سرعتی باورنکردنی یکی از بندرهای بزرگ و آباد جهان شد. مردم شاد و خندان زندگی میکردند اما دخترک همیشه گریه می کرد و کسی نمی دانست چرا. دلم برای دخترک می سوخت. همیشه فکر میکردم چرا آن دختر باید گریه کند؟ شاید پدر و
مادرش را از دست داده یا شاید گم شده. از این فکر تنم میلرزید. چقدر از گم شدن دختر دریا دلم می سوخت اما به هرحال اگر او گم نمیشد وگریه نمی کرد مردم بندر خوشبخت نمیشدند و این قسمت خوب ماجرا بود که دخترک را قهرمان من و قصه اش را برایم دلخواه و خواستنی کرده بود.
داستانهای بی بی زیاد بود دخترشاه پریان و جن و پری، ماه پیشونی، هفت برادر، مرشد و خارکن، شاه و گدا، پنج انگشتی و بهترین قصه ی بی بی
دختر پرده رو بود. بعضی وقتها بی بی قبل از اینکه قصه اش را به آخر
برساند، وسط ماجرا خوابش میبرد و بین خواب و بیداری از قصه بیرون میرفت و از حلیم فردا صبح و زیرشلواری آقاجون و آب سقاخانه
که باید خنک و تازه باشد میگفت و من غشغش به حرف هایش می خندیدم و
در حالیکه تکانش میدادم میگفتم :
- بی بی جون بازم که گل و بلبل میگی😊
اما خدا وکیلی هیچوقت بین قصه ی دختر پرده رو خوابش نمیبرد.
برای اولین بار که قصه ی دختر پرده رو را تعریف کرد گفت:
- دخترما این قصه خیالبافی نیست. یک قصه ی واقعی است
ذوقی که من برای شنیدن داشتم ، شوق گفتن را در او صد چندان
میکرد، به خصوص وقتی گفت این قصه ی تولد دختری است به نام
معصومه. بی بی قصه را اینطور تعریف میکرد......🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
#کتابخوانی
#من_زنده_ام
#قسمت_3
🍃 @paygah_reyhane
🌸 🍃
هدایت شده از روشنگری
💠بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ💠
🔴پرسمان(پرسش و پاسخ)
📚موضوع: مباحث #سیاسی
👤باحضور جناب آقای: #دکتر_قدیری_ابیانه
🖥 Www.ghadiri.ir
📲 @ghadiri1404
🔸سوابق و تخصص ها:
دکترای علوم استراتژیک،
نویسنده،
عضو انجمن علمی علوم راهبردی،
سفیر اسبق ایران در مکزیک، گواتمالا، بلیز و استرالیا،
بازنشسته وزارت امور خارجه
زندگینامه: aparat.com/v/1w4aZ 📽
🗓تاریخ: دوشنبه 99/9/24
🕣ساعت: 20:30
📣 #توجه
👈🏻لطفا سوالات خود را به آیدی ذیل ارسال کنید.
@Ya_mahdi3137
🎙محل برگزاری پرسمان:
#گروه_روشنگری
http://eitaa.com/joinchat/1696989196Cab8f107da5
🔷🔹نشست علمی پژوهشی🔹🔷
عنوان:ارتباط فضای مجازی با سلامت روان نوجوانان
یک شنبه۹۹/۹/۲۵
ساعت ۱۰ صبح
کوثرنت سامانه سیما
استاد سر کار خانم جمالپور😃
لطفا همه طلاب در زمان مشخص شده در کوثرنت _سامانه سیما حضور داشته باشند.👆. ضمناحضور طلاب در برنامه از طریق مرکز مدیریت رصد می شود لذا حضور کلیه طلاب الزامی است .🙏🙏🙏
اهمیت پژوهش.m4a
37.6M
#درمحضراستاد
سرکارخانم حیدری😍
موضوع:اهمیت پژوهش
#هفته_پژوهش
#هفته_پژوهش
🔶🔸فضاسازی مدرسه و نمایشگاه پایان نامه ومقالات به مناسبت هفته پژوهش
🕌مدرسه علمیه ریحانه الرسول سلام الله علیها شلمزار
❤️اُن..س با قرآن❤️
صفحه⬅️{ ۴ }
#بسیج_ریحانه_الرسول_شلمزار
#قراءت_روزانه
#دوره_اول
#برنامه_روزانه
🍃@paygah_reyhane
🌸🍃
980621-Panahian-JaegaheSabrDarTarbiatFarzand-02-18k.mp3.mp3
9.15M
🌸نشست بصیرت افزایی🌸
امام صادق(ع) فرمود: همانا خداوند متعال نسبت به شخصي كه نسبت به فرزند خود محبت بسيار دارد رحمت و عنايت ميكند.
«مكارم الاخلاق، ص 113»
موضوع این هفته 👈 « ابعاد صبر در تربیت فرزند»
جلسه 👈. «دوم »
با سخنرانی 👈 « استاد پناهیان»
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
#نشست_بصیرت_افزایی
#تربیت_فرزند
🍃 @paygah_reyhane
🌸 🍃
🌲 سرو قامتان 🌲
#شهید_ابراهیم_هادی
در قطعه ۲۶ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) یادبودی است که خیلیها با دیدن عکس صاحب آن و عنوان «شهید گمنام» که روی سنگ مزار نوشته شده، میروند و زائر شهید مفقودالاثر «ابراهیم هادی» میشوند؛ شهیدی که برای بچههای جنوب شرق تهران و کسانی که اهل دل هستند، خیلی عزیز است البته این شهید برای جوانهایی که کتاب «سلام بر ابراهیم» را خواندند، حال و هوای دیگری دارد.
پهلوان بسیجی ابراهیم هادی از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب و ستاره ورزش کشتی کشورمان است؛ او در اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان به دنیا آمد؛ ابراهیم چهارمین فرزند خانواده بود؛ او در نوجوانی طعم تلخ یتیمی را چشید، از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد.
ابراهیم دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت و دبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان و کریمخان گذراند. او در سال ۵۵ توانست به دریافت دیپلم ادبی نائل شود. از همان سالهای پایانی دبیرستان، مطالعات غیر درسی را نیز شروع کرد؛ حضور در هیئت جوانان وحدت اسلامی و همراهی و شاگردی استادی نظیر مرحوم علامه «محمدتقی جعفری» بسیار در رشد شخصیتی ابراهیم مؤثر بود.
این شهید مفقود، در دوران پیروزی انقلاب شجاعتهای بسیاری از خود نشان داد؛ همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود و پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش پرورش منتقل شد.
سرانجام در روز ۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن بچههای باقی مانده به پشت خط مقدم او تنها ماند و از آن پس دیگر کسی او را ندید و گمنام باقی ماند.
#معرفی_شهید
هدایت شده از حوزه های علمیه خواهران کشور
🔻بیانیه حوزه های علمیه خواهران در محکومیت سخنان مداخله جویانه و تفرقه افکن رییس جمهور ترکیه
🔹در روزگاری که امت اسلامی نیازمند وحدت و همدلی هرچه بیشتر است اظهارات تفرقه افکنانه و غیر مسؤلانه رئیس جمهور ترکیه کام دو ملت ایران و آذربایجان را تلخ کرد.
🔹هر گونه رفتار و اظهار نظر تفرقه افکنانه میان امت اسلامی به ویژه در منطقه راهبردی قفقاز خطایی نابخشودنی است و به طور قطع به مصلحت جهان اسلام و کشورهای منطقه و مطابق منافع امت اسلامی نیست و موجب خشنودی استکبار جهانی و صهیونیسم بین الملل می شود.
🔹حوزه های علمیه خواهران ضمن محکومیت هرگونه کلام مداخله جویانه و تعرض به تمامیت ارضی و حریم مقدس جمهوری اسلامی ایران، اعلام میدارد: نگاه اسلامی، برادری و همدلی اقوام ایرانی، حقیقتی پایدار و ماندگار است و آذربایجان عزیز که بخشی از هویت، فرهنگ و تمدن ایران ماست برای همیشه ایرانی باقی خواهد ماند و جمهوری اسلامی ایران بر اساس راهبرد تامین منافع امت اسلام نقش محوری خود را در احیای تمدن نوین اسلامی بر اساس مقاومت و اصول حکمت، مصلحت و عزت اسلامی با قوت ادامه خواهد داد.
متن کامل:
http://kowsarnews.ir/news/view/99461/
💠کانال رسمی حوزه های علمیه خواهران
@kowsarnews
با سلام
لطفا با این لینک در نشست مدرسه شرکت نمایید.
سرکارخانم جمالپور با موضوع فضای مجازی وسلامت روان
https://ac.whc.ir/rpw0a1458gdk/?session=breezbreezubcy6xwvbgmwk5zp&proto=true
🌸درمحضر نهج البلاغه🌸
✳️امیرالمؤمنین علیه السلام:
🔺از كسانى نباش كه... از آنچه به او رسيد شكر گزار نيست، و از آنچه مانده زياده طلب است.
🔺لا تَكُن مِمَّن . . . يَعجِزُ عَن شُكرِ ما اُوتِيَ ويَبتَغِي الزِّيادَةَ فی ما بَقِيَ
📕 #نهج_البلاغه_حکمت_(۱۵۰)
حکیمی از شخصی پرسید:
روزگار چگونه است؟
شخص با ناراحتی گفت: چه بگویم
امروز از گرسنگی مجبورشدم کوزه سفالی که یادگار سیصد ساله اجدادیم بود را بفروشم ونانی تهیه کنم.
حکیم گفت: خداوند روزی ات را سیصد سال پیش کنار گذاشته
و اینگونه ناسپاسی می کنی؟…
#نهج_البلاغه_در_زندگی
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
@paygah_reyhane
📚یک جرعه کتاب📚
🦋کودکی🦋
یکی بود یکی نبود. غیر از خدا هیچکس نبود. در روزگاری نه چندان دور که پسر زاییدن، افتخار و پاداش درد زائو بود، مادری شش پسر داشت
و فقط یک دختر زاییده بود. خیلی دلش میخواست این دفعه که باردار
است شانسش به دختر بنشیند. در نیمه های یک شب که ماه شب چهارده تمام آسمان را روشن کرده بود، درد زایمان مادر شروع شد. زنگ توی
گوش اهل خانه به صدا درآمد و همه را بیدار کرد. مادر بی صدا دردهایش را قورت می داد و مثل همه ی زنها که آن وقت ها در خانه زایمان میکردند منتظر آمدن قابله بود. همهی اهل خانه بیدار شدند تا اتاق زائو آماده شود. پدر سراسیمه مامای حرفه ای شهر؛ سیده زهرا را که زن مؤمنه و باخدایی بود خبر کرد. همه میگفتند او دستش خیر و سبک است.
دست سیده زهرا که به زائو میخورد دیری نمیگذشت که نوزاد به دنیا میآمد. او زن خوش نمازی بود. هر جا که بود نمازش را سر وقت میخواند.
همه چیز سیده زهرا خوب بود، فقط نمی گذاشت از بستگان زائو کسی داخل اتاق بشه و گریه زاری کنه. همه را پشت در میکاشت.
بی بی جون با آب و تاب گفت: من هم سراسیمه رفتم دنبال دو تا از
زنهای همسایه که دوست نزدیک مادر بودند، آنها هم آمدند. سیده
زهرا کمکی داشت که بچه را میشست و قنداق میکرد. حالا دیگه همه ی پسرها بیرون توی یک اتاق شش متری که تودرتو با اتاق زائو بود جمع شده
و سر و صدا راه انداخته بودند و شرط بندی میکردند. بازیشان گرفته بود.
انگار میخواستند قلک پولشان را بشکنند. فاطمه که ده سال بیشتر نداشت هرچه به این پسرها تشر میزد، حرفش خریدار نداشت تا اینکه آقا همه راکرد زیر پتو و گفت: فقط باید صدای نفستون شنیده بشهسکو ت، تمام این اتاق شش متری را پر کرده بود. صدای ناله ی مادر
را میشنیدم اما طاقت توی اتاق ماندن را نداشتم . میخواستم آقا و فاطمه را
آرام کنم که دلواپس نباشند.درد مادر تمامی نداشت. کم کم ترس وجودم را گرفت. آدم ها در
لحظه ی ترس خیلی به خدا نزدیکتر میشوند. اصلا این ترس است که به یاد آدمها میآورد همه چیز دست خداست. اذان صبح نزدیک می شد.
وقتهایی که آدم میترسه تاریکی شب بیشتر آزارش میدهد. حس میکردم مادرت با مرگ فاصله ای نداره و فقط باید دعا کنم . نزدیک اذان بود.
سجاده ام را پهن کردم. به درگاه خدا التماس میکردم که دخترم زودتر از این درد خلاصی پیدا کنه و فارغ بشه . به حضرت معصومه خیلی اعتقاد داشتم . صدایش زدم، قسمش دادم. نذر کردم و گفتم : یا حضرت معصومه
دخترم زودتر فارغ بشه، اگر بچه دختر بود کنیز تو می شه و اسم تو رو روش میذارم تا تمام عمر صحن و حیاطتت رو جارو بزنه.
بچه ها خودشان را به خواب زده بودند. کریم سرش را از زیر پتو بیرون آورد و با شوخطبعی گفت: بی بی خواهرمون هنوز نیومده جارو دستش دادی؟
رحمان که بانمکتر از همه و لبش پر از خنده بود، گفت: بی بی از خودت مایه بذار.
شوخیهای بچهها از دلواپسیهای من کم نمیکرد. باید مادر باشی تا بفهمی مادر یعنی چی؟ صدای نالههای مادر که بلندتر شد بچه ها دیگه
مزه نمیریختند و سربه سرهم نمیگذاشتند. سلمان دو ساله و مریم چهار سالهزار زار گریه میکردند. آقا همچنان دست به دعا بود و عرق می ریخت و هر لحظه رنگ به رنگ می شد و خیره به من نگاه می کرد و با اصرار میگفت: بی بی چرا نمیری سری بزنی، خبری بیاری، کاری کنی شاید نیاز
به کمک داشته باشد...
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
#کتابخوانی
#من_زنده_ام
#قسمت_4
🍃 @paygah_reyhane
🌸 🍃