980621-Panahian-JaegaheSabrDarTarbiatFarzand-02-18k.mp3.mp3
9.15M
🌸نشست بصیرت افزایی🌸
امام صادق(ع) فرمود: همانا خداوند متعال نسبت به شخصي كه نسبت به فرزند خود محبت بسيار دارد رحمت و عنايت ميكند.
«مكارم الاخلاق، ص 113»
موضوع این هفته 👈 « ابعاد صبر در تربیت فرزند»
جلسه 👈. «دوم »
با سخنرانی 👈 « استاد پناهیان»
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
#نشست_بصیرت_افزایی
#تربیت_فرزند
🍃 @paygah_reyhane
🌸 🍃
🌲 سرو قامتان 🌲
#شهید_ابراهیم_هادی
در قطعه ۲۶ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) یادبودی است که خیلیها با دیدن عکس صاحب آن و عنوان «شهید گمنام» که روی سنگ مزار نوشته شده، میروند و زائر شهید مفقودالاثر «ابراهیم هادی» میشوند؛ شهیدی که برای بچههای جنوب شرق تهران و کسانی که اهل دل هستند، خیلی عزیز است البته این شهید برای جوانهایی که کتاب «سلام بر ابراهیم» را خواندند، حال و هوای دیگری دارد.
پهلوان بسیجی ابراهیم هادی از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب و ستاره ورزش کشتی کشورمان است؛ او در اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان به دنیا آمد؛ ابراهیم چهارمین فرزند خانواده بود؛ او در نوجوانی طعم تلخ یتیمی را چشید، از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد.
ابراهیم دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت و دبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان و کریمخان گذراند. او در سال ۵۵ توانست به دریافت دیپلم ادبی نائل شود. از همان سالهای پایانی دبیرستان، مطالعات غیر درسی را نیز شروع کرد؛ حضور در هیئت جوانان وحدت اسلامی و همراهی و شاگردی استادی نظیر مرحوم علامه «محمدتقی جعفری» بسیار در رشد شخصیتی ابراهیم مؤثر بود.
این شهید مفقود، در دوران پیروزی انقلاب شجاعتهای بسیاری از خود نشان داد؛ همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود و پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش پرورش منتقل شد.
سرانجام در روز ۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن بچههای باقی مانده به پشت خط مقدم او تنها ماند و از آن پس دیگر کسی او را ندید و گمنام باقی ماند.
#معرفی_شهید
هدایت شده از حوزه های علمیه خواهران کشور
🔻بیانیه حوزه های علمیه خواهران در محکومیت سخنان مداخله جویانه و تفرقه افکن رییس جمهور ترکیه
🔹در روزگاری که امت اسلامی نیازمند وحدت و همدلی هرچه بیشتر است اظهارات تفرقه افکنانه و غیر مسؤلانه رئیس جمهور ترکیه کام دو ملت ایران و آذربایجان را تلخ کرد.
🔹هر گونه رفتار و اظهار نظر تفرقه افکنانه میان امت اسلامی به ویژه در منطقه راهبردی قفقاز خطایی نابخشودنی است و به طور قطع به مصلحت جهان اسلام و کشورهای منطقه و مطابق منافع امت اسلامی نیست و موجب خشنودی استکبار جهانی و صهیونیسم بین الملل می شود.
🔹حوزه های علمیه خواهران ضمن محکومیت هرگونه کلام مداخله جویانه و تعرض به تمامیت ارضی و حریم مقدس جمهوری اسلامی ایران، اعلام میدارد: نگاه اسلامی، برادری و همدلی اقوام ایرانی، حقیقتی پایدار و ماندگار است و آذربایجان عزیز که بخشی از هویت، فرهنگ و تمدن ایران ماست برای همیشه ایرانی باقی خواهد ماند و جمهوری اسلامی ایران بر اساس راهبرد تامین منافع امت اسلام نقش محوری خود را در احیای تمدن نوین اسلامی بر اساس مقاومت و اصول حکمت، مصلحت و عزت اسلامی با قوت ادامه خواهد داد.
متن کامل:
http://kowsarnews.ir/news/view/99461/
💠کانال رسمی حوزه های علمیه خواهران
@kowsarnews
با سلام
لطفا با این لینک در نشست مدرسه شرکت نمایید.
سرکارخانم جمالپور با موضوع فضای مجازی وسلامت روان
https://ac.whc.ir/rpw0a1458gdk/?session=breezbreezubcy6xwvbgmwk5zp&proto=true
🌸درمحضر نهج البلاغه🌸
✳️امیرالمؤمنین علیه السلام:
🔺از كسانى نباش كه... از آنچه به او رسيد شكر گزار نيست، و از آنچه مانده زياده طلب است.
🔺لا تَكُن مِمَّن . . . يَعجِزُ عَن شُكرِ ما اُوتِيَ ويَبتَغِي الزِّيادَةَ فی ما بَقِيَ
📕 #نهج_البلاغه_حکمت_(۱۵۰)
حکیمی از شخصی پرسید:
روزگار چگونه است؟
شخص با ناراحتی گفت: چه بگویم
امروز از گرسنگی مجبورشدم کوزه سفالی که یادگار سیصد ساله اجدادیم بود را بفروشم ونانی تهیه کنم.
حکیم گفت: خداوند روزی ات را سیصد سال پیش کنار گذاشته
و اینگونه ناسپاسی می کنی؟…
#نهج_البلاغه_در_زندگی
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
@paygah_reyhane
📚یک جرعه کتاب📚
🦋کودکی🦋
یکی بود یکی نبود. غیر از خدا هیچکس نبود. در روزگاری نه چندان دور که پسر زاییدن، افتخار و پاداش درد زائو بود، مادری شش پسر داشت
و فقط یک دختر زاییده بود. خیلی دلش میخواست این دفعه که باردار
است شانسش به دختر بنشیند. در نیمه های یک شب که ماه شب چهارده تمام آسمان را روشن کرده بود، درد زایمان مادر شروع شد. زنگ توی
گوش اهل خانه به صدا درآمد و همه را بیدار کرد. مادر بی صدا دردهایش را قورت می داد و مثل همه ی زنها که آن وقت ها در خانه زایمان میکردند منتظر آمدن قابله بود. همهی اهل خانه بیدار شدند تا اتاق زائو آماده شود. پدر سراسیمه مامای حرفه ای شهر؛ سیده زهرا را که زن مؤمنه و باخدایی بود خبر کرد. همه میگفتند او دستش خیر و سبک است.
دست سیده زهرا که به زائو میخورد دیری نمیگذشت که نوزاد به دنیا میآمد. او زن خوش نمازی بود. هر جا که بود نمازش را سر وقت میخواند.
همه چیز سیده زهرا خوب بود، فقط نمی گذاشت از بستگان زائو کسی داخل اتاق بشه و گریه زاری کنه. همه را پشت در میکاشت.
بی بی جون با آب و تاب گفت: من هم سراسیمه رفتم دنبال دو تا از
زنهای همسایه که دوست نزدیک مادر بودند، آنها هم آمدند. سیده
زهرا کمکی داشت که بچه را میشست و قنداق میکرد. حالا دیگه همه ی پسرها بیرون توی یک اتاق شش متری که تودرتو با اتاق زائو بود جمع شده
و سر و صدا راه انداخته بودند و شرط بندی میکردند. بازیشان گرفته بود.
انگار میخواستند قلک پولشان را بشکنند. فاطمه که ده سال بیشتر نداشت هرچه به این پسرها تشر میزد، حرفش خریدار نداشت تا اینکه آقا همه راکرد زیر پتو و گفت: فقط باید صدای نفستون شنیده بشهسکو ت، تمام این اتاق شش متری را پر کرده بود. صدای ناله ی مادر
را میشنیدم اما طاقت توی اتاق ماندن را نداشتم . میخواستم آقا و فاطمه را
آرام کنم که دلواپس نباشند.درد مادر تمامی نداشت. کم کم ترس وجودم را گرفت. آدم ها در
لحظه ی ترس خیلی به خدا نزدیکتر میشوند. اصلا این ترس است که به یاد آدمها میآورد همه چیز دست خداست. اذان صبح نزدیک می شد.
وقتهایی که آدم میترسه تاریکی شب بیشتر آزارش میدهد. حس میکردم مادرت با مرگ فاصله ای نداره و فقط باید دعا کنم . نزدیک اذان بود.
سجاده ام را پهن کردم. به درگاه خدا التماس میکردم که دخترم زودتر از این درد خلاصی پیدا کنه و فارغ بشه . به حضرت معصومه خیلی اعتقاد داشتم . صدایش زدم، قسمش دادم. نذر کردم و گفتم : یا حضرت معصومه
دخترم زودتر فارغ بشه، اگر بچه دختر بود کنیز تو می شه و اسم تو رو روش میذارم تا تمام عمر صحن و حیاطتت رو جارو بزنه.
بچه ها خودشان را به خواب زده بودند. کریم سرش را از زیر پتو بیرون آورد و با شوخطبعی گفت: بی بی خواهرمون هنوز نیومده جارو دستش دادی؟
رحمان که بانمکتر از همه و لبش پر از خنده بود، گفت: بی بی از خودت مایه بذار.
شوخیهای بچهها از دلواپسیهای من کم نمیکرد. باید مادر باشی تا بفهمی مادر یعنی چی؟ صدای نالههای مادر که بلندتر شد بچه ها دیگه
مزه نمیریختند و سربه سرهم نمیگذاشتند. سلمان دو ساله و مریم چهار سالهزار زار گریه میکردند. آقا همچنان دست به دعا بود و عرق می ریخت و هر لحظه رنگ به رنگ می شد و خیره به من نگاه می کرد و با اصرار میگفت: بی بی چرا نمیری سری بزنی، خبری بیاری، کاری کنی شاید نیاز
به کمک داشته باشد...
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
#کتابخوانی
#من_زنده_ام
#قسمت_4
🍃 @paygah_reyhane
🌸 🍃
🦋
#هفته_پژوهش
#نشست
🔷🔹نشست علمی پژوهشی🔹🔷
عنوان:گام دوم انقلاب، دانش های قرآنی
سه شنبه۹۹/۹/۲۶
ساعت ۱۰ صبح
کوثرنت سامانه سیما
استاد سر کار خانم سکینه مرادی
لطفا همه طلاب در زمان مشخص شده در کوثرنت _سامانه سیما حضور داشته باشند.👆. ضمناحضور طلاب در برنامه از طریق مرکز مدیریت رصد می شود لذا حضور کلیه طلاب الزامی است .🙏🙏🙏
59d4f2097d436.mp3
26.5M
🌺 از «تو» می خواهـــم 🌺
ای آبرومند نزد خدا،
شفاعت کن برای ما نزد خدا.
دعای توسل با نوای حاج محمود کریمی.
التماس دعای فراوان از همه عزیزان🤲
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
#دعای_توسل
#برنامه_هفتگی
🍃 @paygah_reyhane
🌸 🍃
..............................❤️........................
و هر
روز صبح
به تو میگویم :
من از آنِ «توأم...» 🦋
#بسیج_ریحانة_الرسول_شلمزار
#عاشقی_با_خدا
#حرف_دلی
🍃@paygah_reyhane
🌸 🍃