داستان کوتاه حسادت لاک پشت به رقص هزارپا
زمان مورد نیاز برای خواندن: 30 ثانیه
هزارپایی بود وقتی می رقصید جانوران جنگل
گرد او جمع می شدند تا او را تحسین کنند
همه، به استثنایی یکی که ابدأ رقص هزارپا را
دوست نداشت:
یک لاک پشت حسود..
او یک نامه به هزارپا نوشت:
ای هزارپای بی نظیر!
من یکی از تحسین کنندگان بی قیدو شرط رقص
شما هستم..
و میخواهم بپرسم چگونه می رقصید.
آیا اول پای ٢٢٨ را بلند می کنید و بعد پای شماره
۵٩ را ؟
یا رقص را ابتدا با بلند کردن پای شماره ۴٩٩ آغاز
می کنید؟
در انتظار پاسخ هستم
با احترام تمام لاک پشت.
هزارپا پس از دریافت نامه در این اندیشه فرو رفت
که بداند واقعا هنگام رقصیدن چه میکند؟
و کدامیک از پاهای خود را قبل از همه بلند میکند؟
و بعد از آن کدام پا را؟
متأسفانه هزارپا بعد از دریافت این نامه دیگر
هرگز موفق به رقصیدن نشد.
⭐سخنان بیهوده دیگران از روی بدخواهی و
حسادت؛ میتواند بر نیروی تخیل ما غلبه کرده
و مانع پیشرفت و بلند پروازی ما شود..
#کتاب-دنیای-سوفی
#یوستین-گاردر 🌾🌾