🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#کتاب_حاج_قاسم 📚
#قسمت_دوم
🔸راه دوم ...
فرودگاه کرمان، حاج قاسم از هواپیما پیاده شد!
مسیر اول؛ خانه پدری و مادری!
دیدار با پدری که نان حلال داده و مادری که تربیتش کرده و دست هایی که قاسم سلیمانی مقابلشان خم می شد و می بوسید.
سردار هر وقت که وارد کرمان می شد، اولین مکانی که می رفت خانه پدر و مادرش بود.
♥️♥️♥️
راه رشد را می خواهی!
خدا در قرآن کریم فرموده، کنار ایمان و توحید هم فرموده:...
والدین؛پدرت، مادرت، احترام، محبت و گذشت،
دست بوسی،اُف نگو، عمل به خواسته هایشان، کمک در کار ها...
#علمدار_مقاومت ✌️
╔══❖•°♥ °•❖══╗
@paykah
╚══❖•°♥ °•❖══╝
♥️🇮🇷♥️
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#قسمت_سوم
#کتاب_حاج_قاسم 📚
🔸راه سوم ...
فرمانده گردان بود و مجروح. از سینه تا شکم جراحی شده و بیش از یک ماه در بیمارستان مشهد زیر دست یک پزشک منافق بستری شد. پزشک عمدا زخم را باز گذاشته بود. زخم عفونی و قاسمی که وخامت حالش او را به شهادت تزدیک تر می کرد.
کسی حواسش نبود جز یک پرستار کرمانی که قاسم را دزدید و در طبقه دیگر بستری کرد.
قاسم را خدا نگه داشت برای ماموریت های بزرگ!
♥️♥️♥️
مردان خدا، شهادت را مثل پرنده ای بالای سر خودشان همراه دارند. اگر زنده اند چون خدا محافظتشان می کند تا...
هر چند نفوذی ها، خائن ها، پول از آمریکا و انگلیس گرفته ها، شرافت فروخته ها در هر لباسی آماده به شهادت رساندن آن ها باشند!
مرگ برای همه هست! خوشا شهادت....
#علمدار_مقاومت ✌️
╔══❖•°♥ °•❖══╗
@paykah
╚══❖•°♥ °•❖══╝
♥️🇮🇷♥️
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#قسمت_پنجم
#کتاب_حاج_قاسم 📚
🔸راه پنجم ...
فرمانده لشگر 41ثارالله بود، ما هم بچه های هرمزگان.
تیر ماه سال 65 بود و به جبهه ها برای عملیات به نیروی غواص نیاز داشت.
حاج قاسم ما را خواست و در جلسه ای توجیه کرد.
کار سخت بود، نیروی توانمند کم بود، حاجی گفت:
نیاز به تقویت و افزایش گردان غواص داریم و بچه های هرمزگان می توانند. بروید و مقدمات راه اندازی گردان های غواصی را آماده کنید.
ما قبول کردیم چون او فرموده بود؛ اما او هم حال ما را می دانست، اول راهیمان کرد مشهد پابوس امام رضا.
وقتی برگشتیم آماده بودیم سخت ترین کار ها را انجام دهیم و همین هم شد، درخشش گردان422 در عملیات سه ماه بعد.
♥️♥️♥️
فرمانده که باشی، نیروهایت را می شناسی!
نمی گویی: می شود؟ می توانی؟
می گویی: انجام بدهید.
این خودش بار معنایی خاصی دارد. یعنی شما می توانید.
یعنی کار برای مومن بار نیست، یک نقطه شروع حرکت است.
فرمانده که باشی نیاز نیرو هایت را هم می دانی.
توکل و توسل رمز شروع امیدوارانه است و رمز پایان سعادت طلبانه!
یا توکل، نیاز را به نیرو می گوید و او را رهسپار حریم یاری می کند تا با توسل، امر ولی فقیه ش را انجام دهد.
#علمدار_مقاومت ✌️
╔══❖•°♥ °•❖══╗
@paykah
╚══❖•°♥ °•❖══╝
♥️🇮🇷♥️
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#قسمت_هفتم
#کتاب_حاج_قاسم 📚
🔸راه هفتم ...
احمد کاظمی بود، سردار شهید احمد کاظمی.
قاسم سلیمانی بود، سردار شهید قاسم سلیمانی، بقیه سرداران...
جلسه مهمی بود و حضور فرماندهان! طول کشید.
سر سفره که رفتند، رنگینی غذا به چشم می آمد. دوستان ارتش سنگ تمام گذاشته بودند. اما احمد کاظمی نشست سرسفره و با نان و پنیر و سبزی مشغول شد و همین!
اشاره کردند به سفره و گفتند: این همه غذا هست چرا نمی خورید!
گفت: نه ما به این سفره ها عادت نمی کنیم بهتره از خودمان مراقبت کنیم و از این تشریفات خالی باشیم.
حاج قاسم هم همین طور عمل کرد؛ یاد بچه های جنگ بود و شرافتی که باید حفظ می شد.
♥️♥️♥️
الناس:مردم... علی:بر دین و روش... ملوکهم:بزرگانشان هستند.
بزرگانشان، بزرگان نظامی حاج قاسم وارند، همت، زین الدین، کاظمی...
همین است که سپاهیان بعد از 41 سال هنوز هم مایه امیدند، در صف مجاهدتند، جان بر کفند.
ایران امن ترین کشور دنیاست.
این امنیت را چه کسی تامین کرده است؟
دشمن همین را فهمیده؛
و اگر بتواند در دل مردم ما بی اعتمادی نسبت به پاسداران و حافظان امنیت ایجاد کند
بزرگ ترین گام را برای ناامن کردن ایران بر داشته است.
زلزله،سیل،مرز... سپاه
حفاظت،امنیت،فرامرز...سپاه
سازندگی،سپاه
بی خود نیست آمریکا و بدبخت های جیره خور داخلی در فضای مجازی این طور سپاه را می کشند...
عزت، اما نزد خدا است...
#علمدار_مقاومت ✌️
♥️🇮🇷♥️
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#قسمت_هشتم
#کتاب_حاج_قاسم 📚
🔸راه هشتم...
بندرعباس یک جلسه مهم بود برای ثبت نام و اعزام نیرو به جبهه های مقاومت!
جلسه دیر وقت تمام شد و قرار شد که حاج قاسم سلیمانی شب را بمانند!
خانه ما شد پر از نور حاج قاسم.
چون دیر وقت بود، من یک پذیرایی مختصری کردم و بعد هم رخت خواب آوردم تا سردار بخوابد.
حاج قاسم نگاهی به تشک و پتو کرد.
سری تکان داده و گفتند:
اینا چیه! یعنی من روی تشک و پتوی گرم و نرم بخوابم؟ شما اینا رو جمع کنید. من روی زمین می خوابم. همین بالش کافیه!
♥️♥️♥️
اتاقی پر از وسایل راحتی؟
خانه ای پر از امکانات رفاهی؟
حاج قاسم اگر دل ها را تسخیر کرد چون خودش، راحتی اش، امکاناتش و لذتش، اولویتش نبود!
جانش برای خدا!
توانش برای خدا!
دارایی اش در راه خدا....
#علمدار_مقاومت ✌️
♥️🇮🇷♥️
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#قسمت_نهم
#کتاب_حاج_قاسم 📚
🔸راه نهم...
حاج قاسم تعریف می کرد:
حاج احمد کاظمی همیشه می گفت، ما هیچ وقت از لطف و عنایت اهل بیت، خصوصا آقا امام رضا (ع) بی نیاز نیستیم...
حاج احمد می خواست هواپیمای سوخو را رونمایی کند. کجا؟تهران. نه، مشهد امام رضا (ع) اول به ذهنم همه ی سختی های مشهد آمد، اما وقتی خلبان بر فراز آسمان، هواپیما را چند دور، بلاگردان امام رضا (ع) دور حرم چرخاند، تازه لبخند واقعی بر صورت ها نشست!
♥️♥️♥️
بابی انت و امی و نفسی و اهلی و مالی...؛ یعنی دارایی هایم فدای آن هایی که تمام دارایی شان را خرج ما کردند.
ساکن عرش بودند و در فرش هدایت ما را بر عهده گرفتند
در حقشان کوتاهی کردیم، ندیده گرفتند و باز محبت کردند.
دستورات خدا را برایمان فرمودند، ما به فرمان ابلیس زندگی گذراندیم و باز از دعایشان محروممان نکردند.
ادب امر امام را هرکس نگه داشت شد: حاج قاسم.
ادب و امر امام، اطاعت از کلامشان است نه تنها به دل و گفتار، که عمل هم باید باشد.
نمازمان، حجابمان، حلال و حراممان، کلاممان... خدا ببخشدمان!
#علمدار_مقاومت ✌️
╔══❖•°♥ °•❖══╗
@paykah
╚══❖•°♥ °•❖══╝
♥️🇮🇷♥️
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#قسمت_دهم
#کتاب_حاج_قاسم 📚
🔸راه دهم...
خیلی دوست داشت یک زمانی، یک جایی، یک حالی نصیبش شود.
می دانست که چه کار کند!
خود حاج قاسم می گوید:
همیشه دلم می خواست کف پای مادرم را ببوسم، ولی نمی دانم چرا این توفیق نصیبم نمی شد.
آخرین بار قبل از مرگ مادرم که دیدنش آمدم، بلاخره سعادت پیدا کردم و کف پای مادرم را بوسیدم. با خودم فکر کردم که حتما رفتنی ام که خدا توفیق داد و این حاجتم بر آورده شد.
قطره قطره اشک از چشم حاجی می چکید روی صورتش.
آرام دستش را بالا آورد و اشک ها را پاک کرد و لب زد:
نمی دانستم دیگر این پاهای خسته را نخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم.
♥️♥️♥️
خیلی از جوان ها، قد و بالا که پیدا می کنند، مدرک و قدرت و زیبایی که نصیبشان می شود،
دیگر ادب و احترام را کنار می گذارند.
اولین گام انسانیت، فهم رموز عالم است؛
و والدین رمز بزرگ سعادت فرزندان است.
#علمدار_مقاومت ✌️
╔══❖•°♥ °•❖══╗
@paykah
╚══❖•°♥ °•❖══╝
♥️🇮🇷♥️
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#قسمت_یازدهم
#کتاب_حاج_قاسم 📚
🔸راه یازدهم...
سال1384؛ منزل شهید محمد رضا عظیم پور
داماد بزرگ خانواده، جواد روح اللهی، از رهبر انقلاب در خواست می کند:
آقا ان شاءالله فردای قیامت همه ما را که اینجا هستیم شفاعت کنید.
امام خامنه ای می گویند:
ما چه کاره ایم که شما را شفاعت کنیم؟ پدر و مادر شهید باید من و شما را شفاعت کنند... ما سعادتمان و آرزویمان به این است مشمول شفاعت خوبانی از قبیل این شهدا و امثال اینها باشیم.
بعد آقا خم شدند و با نگاهی به حاج قاسم سلیمانی گفتند:
این آقای سلیمانی هم از آن هایی است که شفاعت می کند ان شاءالله....
حاج قاسم سلیمانی سر پایین انداخت و با دو دست صورتش را پوشاند. آقا فرمودند:
بله از ایشان قول بگیرید، به شرطی که زیر قولشان نزنند!
همه خندیدند، همه به جز سردار سلیمانی که خجالت زده سر به زیر انداخته بود.
آقا ادامه دادند:
چون امکانات ایشان، امکانات قول دادن و شفاعت کردنشان، الان خیلی خوب است. (یعنی حالت مجاهدت او در جهاد اصغر و اکبر) اگر همین را بتوانند نگه بدارند، مثل همین چهل، پنجاه سالی که نگه داشته اند؛ خیلی خوب است. این هم یک هنری ست که ایشان دارند...
بعضی ها خیال می کنند که در دوره پیشرفت و سازندگی و توسعه و نمی دانم فلان و فلان، دیگر باید آن قید و بند هایی که اول کار داشتند را رها کنند. نفهمینده که هر دوره ای که عوض می شود؛ اما روحیه مجاهدتی که آن روز بوده، آن نباید عوض بشود. روحیه مجاهدت اگر عوض شد، آدم می شود مثل آدم هایی که وقتی جنگ بود، در خانه هایشان پای تلوزیون نشسته بودند فیلم خارجی تماشا می کردند.
لحظاتی سکوت شد و جمعیت حاضر به فکر رفت.
جواد روح اللهی گفت:
چند ماه بعد، ماه رمضان، در مراسم افطاری هرساله حاج قاسم به بچه های جبهه و جنگ، همان جلوی در از ایشان قول شفاعت خواستم. حاجی می خواست دست به سرم کند، که گفتم: حاجی! والله اگر قول ندهی، داد می زنم و به همه مهمان ها می گویم آقا درباره تو آن روز چه گفتند؟ حاج قاسم که دید اوضاع ناجور می شود؛ گفت: باشد فول می دهم؛ فقط صدایش را در نیاور!
ثبات قدم: یعنی ایمانت محکم تر، روحیه جهادیت مستدام تر، اخلاصت بیشتر، رشد فکری و بصیرتت افزون تر می شود. یعنی متکبر نشوی، متواضع بشوی.
یعنی دچار شک و شبهه نشوی، خسته و دلزده نشوی، غر نزنی و ادامه راه را پشت سر ئلی فقیه بروی. نه جلوتر و نه عقب تر!
#علمدار_مقاومت ✌️
╔══❖•°♥ °•❖══╗
@paykah
╚══❖•°♥ °•❖══╝
♥️🇮🇷♥️
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#قسمت_دوازدهم
#کتاب_حاج_قاسم 📚
🔹راه دوازدهم...
دانشگاه شهید بهشتی تهران درس می خواند.
به کسی نگفته بود دختر حاج قاسم سلیمانی است.
استادی در روند تحصیلش مشکل درست کرد.
حاج قاسم وقتی مطلع شد، پدری را تمام و کمال اجرا کرد:
دخترم برای حل مشکلت، نگویی که دختر من هستی.
♥️♥️♥️
خیلی ها تلاش می کنند برای رسیدن به شهرت!
شهرت هم پول می آورد، هم مقام و جایگاه، هم قدرت!
شهرت یک جور شهوت است... شهوت مقام و پول و قدرت! این آدم ها ذلیل اند. کوتولو اند. قابل این نیستند که حتی به عنوان دوست انتخاب شوند.
اما یک کسانی را خدا عزت می دهد!
آن وقت، شهرتشان عالم گیر می شود!
پناه می شود برای بی پناهان!
چون بندگی کرده اند در پناه خدای عالمیان!
#علمدار_مقاومت ✌️
╔══❖•°♥ °•❖══╗
@paykah
╚══❖•°♥ °•❖══╝
♥️🇮🇷♥️
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#قسمت_سیزدهم
#کتاب_حاج_قاسم 📚
💠راه سیزدهم...
23/9/93؛ شبکه الفرات
آقای ابو الحسن، رئیس یکی از قبایل عراق و فرمانده نیروی مردمی می گوید:
مطلع شدیم که 370 نفر از نیرو های داعش آرایش نظامی گرفته اند. برنامه عملیاتشان گروگان گرفتن زائران ایرانی بود.
نزدیک اربعین بود و حفاظت از زوار را حاج قاسم سلیمانی فرماندهی می کرد.
موضوع را به حاج قاسم اطلاع دادیم... نگرانی در میان برادران عراقی موج می زد و منتظر دستور و تصمیم سردار بودیم.
اما حاجی تنها با 20نفر از نیروهایش راهی شد. مسیر نیروهای داعش مشخص بود.
لشکر اندک سردار کمین کرد. درگیری بین دو جبهه فقط 30دقیقه طول کشید و تمام!
فقط یک نفر از داعشی ها زنده مانده بود که اسیر شد. حاج قاسم با همان کت و شلواری که تنش بود مقابل اسیر عراقی ایستاد، کت و شلوارش را نشان داد و گفت: می بینی، لباس من برای جنگ نیست!
وای بر شما... اگر رهبرم سید علی دستور بدهد که لباس نظامی بپوشم!
♥️♥️♥️
خیلی ها می گویند حاج قاسم را قبول داریم،
سردار سلیمانی، سردار دل ها بود.
دلمان آتش گرفت از کار آمریکا
اما... اما ما کاری با نظام و رهبر نداریم.
جمله آخر داستان را بخوانید.
او سردار سید علی حسینی الخامنه ای بود.
سرداری که عمرش را در جنگ های برون مرزی، دور از خانه و خانواده گذراند!
سرداری که با اشاره رهبرش امنیت کشور را تامین کرد...
امنیت من و شما را!
#علمدار_مقاومت ✌️
♥️🇮🇷♥️
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#قسمت_چهاردهم
#کتاب_حاج_قاسم 📚
💠راه چهاردهم...
بدنش پر از ترکش بود، بدنش همیشه دردمند بود.
گاهی درد بر حال او غلبه می کرد؛ اما نمی توانست در بستر بماند و استراحت کند.
باید همراه درد می رفت خط مقدم. دوستی به او یک قرص مسکن داده بود، لحظات سخت درد می خورد.
به یکی دو چند نفر هم که از درد شکایت می کردند هم داده بود. دردشان تسکین پیدا می کرد!
معروف شده بود به قرص حاج قاسم
♥️♥️♥️
درد جسم مسکن ش یک قرص است، موقت است. دوز بالا و پایین دارد تمام!
درد جان را چه باید کرد؟
راه حلی، اندیشه ای، فکری برای جوانانی که با وجود اینترنت و شبکه های کثیف دارند پرپر می شوند.
یک لحظه کاش در چشمان حاج قاسم نگاه می کردند، خودشان را حتما پیدا می کردند.
خودی که به خدا وصل است و خالی از خائنین و منافقین است!
سردار! دل های ما محتاج مسکن دعای توست، التفاتی!
#علمدار_مقاومت
♥️🇮🇷♥️
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#قسمت_پانزدهم
#کتاب_حاج_قاسم 📚
💠راه پانزدهم...
وقتی رسیدیم نقطه صفر مرزی، سردار خم شد و نماز شکر خواند.
می دانید قصدش چه بود؟
ما معمولا برای سرکشی به مناطق درگیری، با هلی کوپتر رفت و آمد می کردیم. یکی از روز هایی که منطقه "حنف" در مرز عراق و سوریه از دست داعش آزاد شده بود، با حاج قاسم راهی آن منطقه شدیم برای بررسی اوضاع.
قبلش آمریکا اعلام کرده بود:«کسی حق ندارد به مدار55 درجه منطقه نزدیک بشود.»
هلی کوپتر که بلند شد، سردار مشغول نوشتن مطلبی در دفترش شد. به چند دقیقه نکشیده، جنگنده های آمریکایی هم بلند شدند و تلاششان برای انحراف مسیر ما شروع شد.
من مظطرب شدم و چند بار به سردار گفتم: حاجی جنگنده ها دارند به ما نزدیک می شوند.
جوابی به من نداد، حتی سربلند نکرد تا جنگنده ها را نگاه کند. به نوشتن ادامه داد. جنگنده ها خودشان مغبونانه برگشتند و ما با افتخار در نقطه صفر مرزی نشستیم.
نماز شکر را آنجا خواندند.
♥️♥️♥️
سرم را می اندازم پایین و می نویسم.
_آمریکا تهدید به تحریم می کند،
نه هسته ای را می بخشم و نه از موشکی کوتاه می آیم!
_آمریکا التیماتوم می دهد،
نه پشت میز مذاکره می نشینم، نه نگاهش می کنم!
_قطعنامه در سازمان ملل تصویب می کنند.
به همسایگان فشار...
به...
من مثل قاسم سیمانی ام!
نه از آمریکا می ترسم، نه از مبارزه ام کوتاه می آیم!
نمی ترسم و راه را ادامه می دهم... رسیدم به ظهور، نماز شکر خواهم خواند.
#علمدار_مقاومت ✌️
♥️🇮🇷♥️
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#قسمت_شانزدهم
#کتاب_حاج_قاسم 📚
💠راه شانزدهم...
21ساله شده بود فرمانده گردان. اسمش ناصر بود و حاج قاسم فرمانده لشکرش بود.
جانباز شد. خیلی ها سراغش نرفتند چون گرفتار زندگی کردند خودشان را.
اما؛ حاج قاسم دم دم های عید که می شد، وقتی می خواست سری به کرمان و اقوام بزند، حتما یک زنگ می زد به خانه ناصر و می گفت:
من دو روزی می آیم خانه شما!
خرید هم می کرد. لباس نو و وسایل تهیه می کرد و می رفت خانه ناصر.
همسر ناصر را هم به قول خودشان، می فرستاد مرخصی.
می شدند دو رفیق شفیق!
کار آشپزخانه می کرد و غذا آماده می کرد. با ناصر بگو، بخند و یاد ایام و...
حمام را گرم می کرد و ناصر را نونوار تحویل تخت همیشه ساکتش می داد و... می رفت سراغ ماموریت بعدیش.
راستی، ناصر دی ماه 1392 شهید شد.
♥️♥️♥️
عید که می خواهد بیاید؛
اول به فکر خانه خودمانیم، لباس خودمان، خرید خودمان...
بعدا هم به فکر تفریحات خودمان!!!
تازه زمان که برسد به فکر نقد فضای سیاسی و نظام و انقلاب در مهمانی ها!
همین است که حاج قاسم یکدانه می شود در این دوران غفلت ها!
به قول شهید سید مرتضی آوینی:
برای خدا کار می کرده، نه کارهایش را،برای خدا!
#علمدار_مقاومت ✌️
♥️🇮🇷♥️
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#قسمت_هفدهم
#کتاب_حاج_قاسم 📚
💠راه هفدهم...
حاج قاسم می گوید:
یک بار برای جلسه خدمت حضرت آقا بودیم. جلسه هنوز شروع نشده بود چون منتظر بقیه دوستان بودیم.
آقا من را صدا کردند. خدمتشان رسیدم؛
آقا کتابی دستشان بود، نشانم دادند همراه چند عکس از شهدا.
وقتی دیدم، آقا فرمودند:
اگر شما هم رفته بودید (شهید شده بودید) این ماموریت های سخت را نمی توانستید انجام دهید!
من آن موقع بود که (از بودن و ماندن) بسیار خوشحال شدم!
♥️♥️♥️
وجود ها متفاوت است!
اثر وجود و حضور هم متفاوت است!
بعضی ها وجود دارند اما آن قدر بی برکت است که عین بی وجودی است!
بود و نبودشان حتی برای خانواده هم فرقی ندارد چه برسد به اجتماع و کشور!
اما بعضی ها؛
وجودشان، حضور در عالم هستی است. بیدار کننده دل هاست، روشن کننده تاریکی هاست!
این وجود های پر برکت تنها در یک صورت به وجود می آیند:
در سایه اهل بیت!
حاج قاسم به نیت امام زمان (ارواحناله الفداه) این گونه برکت می دهد
#علمدار_مقاومت ✌️
♥️🇮🇷♥️
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#قسمت_هجدهم
#کتاب_حاج_قاسم 📚
💠راه هجدهم...
♥️♥️♥️
وَلَقَد أََرسَلنا موسی بِآیاتِنا أَن أََخرِج قَومَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النّورِ وَ ذَکِّرهُم بِأَیّامِ اللهِ؛
خدای متعال توصیه می کند، دستور می دهد موسی را که «ذَکِّرهُم بِأَیّامِ الله»
ایّام الله را به یاد آن ها بیاور؛
موسی، پیامبر عظیم الشأن الهی مأمور است که ایّام الله را به یاد مردم بیاورد.
إنَّ فی ذلِکَ لآیات لِکُلِّ صَبّار شَکور.
ایّام الله آیه اند، نشانه اند، دلیل راهند، برای چه کسانی؟ برای کسانی که این دو صفت را دارند: صبارند و شکورند.
صبار یعنی کسی که سر تا پا استقامت و صبر است، یک سره اهل صبر و استقامت.
شکور یعنی آن کسی که نعمت را می شناسد و شکر گزاری می کند و حضرت موسی این دستور را عمل کرد.
وَ إِِذ قالَ مُوسی لِقَومِهِ اذکُرُوا نِعمَةَ اللهِ عَلَیکُم اللهِ عَلَیکُم إِذ أُنجاکُم مِن آلِ فِرعَونَ؛
به یاد آن ها آور نجاتشان از دست فرعون و فرعونیان را، از دست قدرت فائقه و غالب ستمگر را که چطور شما را نجات داد؛
این از ایّام الله است!
إِذ أَنجاکُم مِن آلِ فِرعَونَ.
آنَ وقتی که جوامع و انسان ها و اقوام از دست قدرت های ستمگر نجات پیدا می کنند.
این ندای عمومی پروردگار است، صدای بلند خدا است: وَ إِذ تأَذَّنَ رَبُّکُم، (تأذّن) یعنی با صدای بلند خدای متعال به همه اعلان می کند که؛
لَئِن شَکَرتُم لَاَزیدَنَکُم؛ اگر شکرگزاری کردید، ما آن نعمتی را که به شما دادیم این را روز به روز افزایش خواهیم داد، زیاد می کنیم؛
وَ لَئِن کَفَرتُم إنَّ عَذابی لَشَدید؛
اما اگر کفران نعمت کردید، وظایف شکر را به جا نیاوردید، آن وقت آنجا عذاب الهی است،مشکلات فراوانی برای شما پیش خواهد آمد.
بعد هم نتیجه کلی از این مطالب را می فرماید که: وَ قالَ مُوسی إِن تَکفُرُوا أَنتُم وَ مَن فِی الأرضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللهَ لغَنِیٌّ حَمید.
این که ما می گوییم شکرگزار باشید، این که می گوییم مراقب نعمت خدا باشید، نعمت خدا را از یاد نبرید، این برای خود شما است وَاِلا خدای متعال بی نیاز است.
🔸خطبه نمازجمعه امام خامنه ای1398/10/27🔸
امنیت کشور ما، مرزهای ما، همسایه های ما
مدیون حضور حاج قاسم ها و نیروهایش است که خستگی نمی فهمیدند؛ چون نیت سربازی ولایت داشتند!
شکرگزاری از نعمت امنیت ایران که امنیت اول کشور های دنیا را دارد، وظیفه من و شماست!
و الا که امیرالمومنین می فرمایند:
مومن، توانش را از نیتی که دارد می گیرد!
#علمدار_مقاومت ✌️
♥️🇮🇷♥️
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#قسمت_نوزدهم
#کتاب_حاج_قاسم 📚
💠راه نوزدهم...
اسمش آرشیدا بود.
دختر دایی زینب بود. زینب دختر شهید محرابی بود که در دیدار خانواده شهدای مدافع حرم از حاج قاسم دعوت کرده تا یک وقتی بیاید خانه شان!
حاج قاسم قول داد و در برنامه زیارت مشهد، به خانه شهید محرابی سری زد.
دل دو دختر یتیم را پدرانه شاد کرد و کنارشان حرف ها را شنید و با جملاتی لبخند بر لبانشان نشاند.
حالا حاج قاسم، عمو قاسم آنها بود و برایشان یادگاری می نوشت و می خواست برای شهادتش دعا کنند!
قبل از آنکه از خانه بیرون بیاید، والدین آرشیدا هم یک خواسته ای داشتند؛ اسمی پرمعنا و لنشین...
حاج قاسم نگاهی کرد و گفت: زینب!
♥️♥️♥️
اسم ها را رقم می زنند اگر صاحب اسم بخواهد.
خوش به حال حاج قاسم که رسم های زیادی را در دنیا پایه گذاری کرد؛ رسم های نیکو.
قطع کرد ریشه های غلط را!
رسم سرکشی به خانواده شهدا، رسم یتیم نوازی، رسم محبت پدرانه و رسم نامگذاری شیعه وار...
و رسم قطع ریشه داعش وارها!
#علمدار_مقاومت ✌️