eitaa logo
دل باخته
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1 فایل
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و پیشبرد اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی و پاسداری از حریم ولایت و رهبری فعالیت می کند. بسیجی دل باخته حق و اهل ولایت است . از وبلاگ دل باخته دیدن فرمائید 🅱 Pcdr.parsiblog.com
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 📽 فیلمی دیدنی و خاطره انگیز از خط مقدم نبرد با مزدوران بعثی عراق و کانال های غیرت و مردانگی که مملو از عشق و حماسه بودند. 🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد 🔹باز مرغ روحم در هوای جنگ شد  دل برای خاک جبهه‌ها دلتنگ شد  باز جانم شوق در پرواز شد مشق جبهه بر لبم آواز شد مردمان جبهه حالی دیگرند ساکنان خاکریز و سنگرند سنگر و سجاده و سوز و گداز در دل شب حفره ها بود و نماز جبهه جای اوج و هم معراج بود سینه ها بر تیغ کین آماج بود تیر بود و ترکش و باروت و دود گه ظفر ، گاهی فراز و گه فرود یاد باد هنگامه ی جنگ و گریز یاد بادا حمله و رزم و ستیز قصه ی پر غصه ی جنگ و نبرد زنده ماند در دل مردان مرد... ⭕️ یادمان باشد اگر این کانال های شرف و عزت به فراموشی سپرده شوند. مردم سراغ کانال های دیگری خواهند رفت...! ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
26.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 فیلمی زیبا و خاطره برانگیز از جبهه های حق علیه باطل و حال و هوای رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس با نوحه ای شنیده نشده و بسیار زیبا از مداح باصفای جبهه ها 🎙 این پیام انصار حسین است تا شهادت در جهادیم... 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد 👌 بسیار دیدنی و شنیدنی ، تماشای این فیلم زیبا را از دست ندهید. ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
💢 ✍ خاطراتی مستند و میدانی از رزمندگان زنجانی در عملیات عاشورایی 📌 💠 / روز سوم _ پاتک دوم 🖌... با مجروحیت سردار رسول وزیری فرمانده غیور گردان غمی جانخراش و دل آزار سرتاسر خط را فرا گرفته و همه رزمندگان در شوکی عظیم فرو رفتند. در عرض چند ساعت هم معاون دلاور گردان سردار رضا زلفخانی و هم فرمانده دلیر گردان را از دست داده بودیم. از نفرات گردان هم دیگر چیزی باقی نمانده و اکثر سنگرها خالی و بدون مدافع بودند. در میان دیدگان اشکبار یاران و هم‌رزمان ، پیکر پاره پاره و غرقه در خون سردار رسول وزیری توسط امدادگران به عقبه منتقل و فرماندهی گردان را سردار عباس تاران (خدا‌دوست) معاون دوم گردان بر عهده گرفته و دوباره به نبرد ادامه دادیم. آرام آرام به وقت اذان ظهر نزديک می شدیم و هنوز حملات زمینی و هوایی دشمن با قدرت و شدت تمام ادامه داشت. تانک‌ها دست بردار نبودند و کماکان با یورش های پی در پی، مجال کوچکترين استراحت و آرامشی را به بچه ها نمی دادند. خستگی و بيخوابی از يک سو و تشنگی و گرمای داغ و سوزان جنوب از سوی ديگر رمقی برایمان باقی نگذاشته بود و همه رزمندگان از نفس افتاده و دیگر توان جابجایی در کانال و نبرد با قشون دشمن را نداشتند و هر کدام در سنگری پناه گرفته و به سمت تانکها تیراندازی میکردند و همین امر هم باعث شناسایی سریع محل استقرار شأن می شد و سیلی از گلوله توپ و مسلسل و موشک و راکت به سرشان ریخته می شد. کم کم داشت مهمات سنگرها به اتمام می رسید ‌و نیروهای تدارکات هم به دلیل آتش شدید قادر به رفت و آمد در داخل کانال و جابجایی مهمات نبودند. اوضاع اصلأ خوب نبود و اگر يورش دشمن به همان منوال ادامه می یافت سقوط خط و تصرف کانال توسط نیروهای عراقی صد در صد بود. موشک های سنگرم به اتمام رسیده و از شدت گلوله باران و سیل ترکش ها جرات خارج شدن از سنگر را نداشتم. داخل سنگر پناه گرفته و در دل مدام خدایا ، خدایا میکردم که طوری شود تا عراقیها دوباره مجبور به عقب نشينی شده و حملات پی در پی تانکها متوقف شود. از حوالی ساعت هشت صبح بصورت یکسره و بی وقفه مشغول درگیری با قشون تانکها و نفرات پیاده دشمن بودیم و لحظه ای هم فرصت استراحت نداشتیم. الان دقیقا شش شب و پنج روز بود که رزمندگان دلاور گردان پوتین از پای در نیاورده و فقط پیاده روی و جنگ و مقاومت کرده بودند. به راستی اگر ایمان و اعتقاد و غيرت و جوانمردی بچه های بسيجی و پاسدار نبود استقامت و پايداری در آن دقايق نفس گير و دشوار ، زیر آن همه آتش گسترده و پرحجم و در مقابل آن همه تانک و نیروی پیاده عراقی واقعأ محال و غير ممکن بود. هجوم قشون دشمن ادامه یافته و رفته رفته مهمات سنگرها پایان یافته و حجم تیراندازی‌ها از سمت کانال بسیار کاهش یافت. عراقی ها به خیال اینکه مهمات مان تمام شده ، شروع به حمله مستقیم با تانکها کرده و برای شکستن خط با سرعت از چند جهت به کانال نزدیک شدند. بیست یا بیست و پنج نفر خسته و تشنه بدون ذره ای مهمات در مقابل صدها دستگاه تانک پیشرفته و مجهز مانده بودیم و تمام امیدمان هم به امدادهای الهی بود. تانک ها غرش کنان داشتند به خاکریز می رسیدند که ناگهان موشک یکی از بچه‌ها به شنی یکی از تانک های تی ۷۲ اصابت و ضمن پاره کردن زنجیر آن ، موجب توقف تانک گردید. خدمه بزدل تانک هم بلافاصله از داخل کابین تانک بيرون پريده و شتابان پا به فرار گذاشتند. اما هنوز خیلی دور نشده بودند که بسیجی دلاور ( شهید ) یوسف قربانی به پاخاسته و با رگبار کلاش تک به تک شأن را روانه جهنم کرد. قشون تانکها و نیروهای پیاده بعثی که فقط چندمتری با شکستن خط و تصرف کانال فاصله داشتند با ديدن اين صحنه چنان ترسیده و هراسان شدند که دوباره شالوده قشون از هم پاشیده و تانکها و نیروهای پیاده و کماندو عراقی گروه گروه شروع به فرار از ميدان نبرد کردند و ناباورانه یک بار دیگر عنایات رب کریم به امداد سالکان کوی پیرجماران آمده و با اتفاقی بسیار ناچیز و کوچک لشگری با آن همه هیبت و عظمت را مجبور به فرار و عقب نشینی کرد. فرماندهان زبون دشمن هم با دیدن اوضاع آشفته قشون عظیم خود اجباراً تن به شکست داده و با ذلت و خواری مجبور به توقف تک و عقب کشيدن کامل قوای زرهی و پياده خود شدند. با فرار تانکها و نیروهای پیاده عراقی ، دوباره شادی و سرور سرتاسر کانال را فرا گرفته و صدای فريادهای الله اکبر و صلوات رزمندگان فضای منطقه را در برگرفت. صدای خنده های بلند و پرشور بعضی از بچه ها باعث آنچنان هيجانی در داخل کانال گرديد که همه همرزمان خستگی و بيخوابی را فراموش کرده و جانی تازه گرفته و در هر گوشه‌ای از خط غلغله ای عظیم برپا نمودند... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
🌸 نامشان جاوید و یادشان گرامی ... لحظه ای در گذر از خاطره ها ناخود آگاه دلم یاد تو کرد خنده آمد به لبم شاد شدم گویی از قید غم آزاد شدم هر کجا هستی دوست ، دوستت دارم... ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست درد تو به جان خسته داریم ای دوست
22.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 فیلمی بسیار دیدنی و تماشایی از خط مقدم جبهه و نبرد رزمندگان اسلام با متجاوزین بعثی عراق و تانک های بیشمار آنان ( منطقه عملیاتی قلاویزان ) 🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 📽 در آستانه اعیاد شعبانیه و سالروز میلاد خجسته سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و علمدار باوفایش حضرت ابوالفضل العباس (س) یادی کنیم از علمدار باوفای انقلاب و رهبری ، سردار قطعه قطعه شده راه حسین (ع) که تمام عمر و زندگی اش را وقف پاسداری از راه و مرام سالار شهیدان نمود. 🎙... علمدار ، علمدار ، چی شد دست علمگیر بلندت برادر ، برادر ، چی اومد سر ابروی کمندت پاشو پشت و پناه حرم من پاشـو تنها سپاه حرم من پاشو دشمنا هستن توی راه حرم من... 🌺 روحت شاد و یادت گرامی مرد بزرگ ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
25.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 فیلمی زیبا و خاطره برانگیز از جبهه های حق علیه باطل و حال و هوای رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس با نوحه ای شنیده نشده و بسیار حماسی و شورآفرین از مداح باصفای جبهه ها 🎙 دلیران آزاده ، خبردار و آماده که رهبر مرحبا گفت به این عزم و اراده... 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد 👏 هنوز هم صدای گرم و دلنشین بلبل خمینی (ره) روح و جسم انسان را به شور و هیجان می آورد و اشتیاق نبرد و جهاد در راه خدای تعالی را در دل زنده می کند. 👌 بسیار دیدنی و شنیدنی ، تماشای این فیلم زیبا را از دست ندهید. ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
💢 ✍ خاطراتی مستند و میدانی از رزمندگان زنجانی در عملیات عاشورایی 📌 💠 / ظهر روز سوم 🖌... شکست تک همه جانبه و چندین ساعته دشمن ، جانی تازه به کالبد خسته و بی رمق رزمندگان دمیده و همه جای کانال را پر از خنده و شادی کرد و در اين ميان تماشایی تر سرهای در سجود يارانی بود که بر خاک داغ و سوزان پيشانی گزارده و با زمزمه های جانسوز خود مشغول تشکر و سپاس از نصرت خدای تعالی بودند. هنوز هلهله شادی در کانال نخوابیده بود که صدای آرامش بخش اذان ظهر همه را به نماز فرا خوانده و هر کدام تیمم کرده و در سنگری رو به درگاه باری تعالی آورده و با جانی عاشق و لبانی ذاکر و شاکر مشغول راز و نياز با معشوق ازلی شدیم . چقدر زيبا و باشکوه بود آن دقايق و لحظات عرفانی و چه خاطره انگيز و بيادماندنی بود نبرد و استقامت و ایثار و از خودگذشتگی شيرمردان بسيجی . بعد از نماز برای آوردن موشک روانه بالای کانال شده و ضمن گپ و گفت و شوخی و خنده با هم‌رزمان در مسیر ، چند گونی موشک از کنار جاده خاکی برداشته و به سمت سنگر برگشتم . کانال بطور باورنکردنی خلوت و دیگر آنچنان نیرویی در خط باقی نمانده بود. اکثر سنگرها منهدم و خالی از رزمنده بود. در مسیر یک قبضه تیربار و یک قبضه بی بی کلاش بی صاحب هم در سنگرهای منهدم شده یافته و با خود به انتهای کانال آوردم. هنوز عراقی ها ساکت و آروم بودند و در کنار کانال بدبو مشغول سازماندهی نیروها و گرفتن آرایش جنگی بودند. اصلأ باورنکردنی نبود ! تعداد تانک‌های دشمن بازم افزایش یافته و چندین برابر تک قبلی شده بود. هر طرفی که نگاه می کردی فقط تانک و نفربر زرهی بود که غرش کنان در حال جابجایی و تشکیل ستون های موازی و پشت سر هم بودند. شواهد و قرائن نشان می داد که دشمن آماده حمله ای گسترده با انبوه تانکها و نفرات پیاده و کماندو به سمت کانال می باشد و بر عکس آنطرف ، اینطرف در داخل کانالی کم عمق تعداد ۲۰ یا ۲۲ نفر رزمنده خسته و بی‌خواب و از نفس افتاده با جسمی بی رمق و کوفته باقی مانده بودیم که سنگین ترین سلاح مان هم آر پی جی هفت و تیربار بود. از آرامش خط استفاده کرده و هر چقدر که می توانستم موشک و نوار تیربار و گلوله کلاش از گوشه و کنار کانال جمع کرده و اطراف سنگرم چیدیم. ساکت و آرام مشغول آماده کردن و بستن خرج موشک ها بودم که یکدفعه یک رزمنده بلند قامت و خوش هیکل کنار سنگرم ایستاده و بعد از سلام و خسته نباشید با لهجه غلیظ اصفهانی گفت : دلاور ! کمی آب داری ؟ بادگير يکدست خاکی رنگ تنش بود و يک قبضه آر پی جی هم با موشک آماده بر دوش انداخته بود. پیکرش یکپارچه خاک و خاکستر بود و از شدت تشنگی لبهاش خشکيده و از چند نقطه ترک خورده بود. چهره ای سیاه و تیره از دود باروت داشت و فقط چشمان درشت و سفیدش می درخشید. قطره ای آب در کانال پیدا نمی شد و از دیشب همه تشنه و عطشان بودیم. سريع يک کمپوت گيلاس سوراخ کرده و با لبخند و شوخی گفتم : شرمنده ! برادر ! آب ندارم . اما آب این کمپوت مثل شهد شهادت شیرین ، شیرینه !  با تبسمی شیرین ، ضمن تشکر ، قوطی کمپوت را از دستم گرفت و کمی از آبشو سرکشید و سلامی به امام حسین (ع) داد و بعد با لحنی پر از حسرت و افسوس گفت : یعنی ميشه ! شهادت نصب اين بنده روسياه هم بشه !؟ خیلی وقته دنبالش هستم ، اما افسوس که همواره یاران و دوستان رفته اند و ما هنوز هم حیران و سرگردانیم ! آهنگ و لطافت صداش آرامشی دلپذير در وجودم ايجاد کرد و صدق گفتارش از قطرات اشکی که بر گونه های خاک گرفته اش می غلطید کاملأ معلوم و هويدا بود. همرزم اصفهانی آب کمپوت را تا آخرين قطره سر کشيد و با صمیمیت خاصی روبوسی کرد و با خداحافظی راهی سمت پل بتنی شد و طولی هم نکشید که صدای سوت خمپاره‌ایی آمد و یکدفعه زمین و زمان تیره و تار شد و بارانی از ترکش و گوشت و خون به داخل سنگرم باریدن گرفت. با خوابیدن گرد و خاک برخاسته و ناگهان با چنان صحنه دلخراش و باورنکردنی مواجه شدم که واقعاً شوکه شده و سرجام خشکم زد و مات و مبهود به محل انفجار خيره مانده و بی اختیار اشک مثال باران از چشمانم باریدن گرفت. نمی دانم خمپاره ۸۱ یا ۱۲۰ دشمن به سر رزمنده اصفهانی خورده یا به زیر پایش اصابت کرده بود. اما هر کجایی که افتاده بود از هیکل بلند و خوش قواره آن دلاور مرد عاشق پیشه چیزی بجز تکه های کوچک گوشت و لباس باقی نمانده بود. اوضاعی بسیار دردناک و وحشتناکی بود. قطره های خون و تکه تکه های پوست و گوشت و لباس آن شیرمرد به دیواره های کانال پاشيده بود و بوی آزاردهنده گوشت سوخته مشام را آزار می داد..... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
🌸 نامشان جاوید و یادشان گرامی لیلای همه دل شدگانی مجنون یک دلبر و چند دل ستانی مجنون گفتند جزیره ای و دور از همه ای نزدیکی و دور از همگانی مجنون آرامش بعد گردبادی بی رحم آرام و مهیب توأمانی مجنون از سرخی مغرب و طلوعت پیداست من مات من العشق نشانی مجنون از همت و باکری و خیبر…حالا لیلای همه دل شدگانی مجنون... #دفاع_مقدس #عملیات_خیبر #رزمندگان_زنجان #شهیدان_زنجان
25.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 ( قسمت اول ) 📽 فیلمی بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از عملیات غرورآفرین / صحنه های ناب از لحظه اعزام رزمندگان اسلام به جزایر مجنون عراق و لحظات سخت نبرد و درگیری با مزدوران بعثی و تصاویر دیدنی از خطوط پدافندی رزمندگان اسلام 🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد ای بهشتی تن تان جام جنون نامتان سلسله‌جنبان جنون سرتان سوره سرخ ایثار دلتان آیه سرسبز بهار رودها جاری فریاد شما کوهها جلوای از یاد شما دشتها سوخته گام شما میدرخشد همه جا نام شما... ⭕️ در سوم اسفند ماه ۱۳۶۲ با رمز مبارک یا رسول‌الله (ص) در منطقة شرق رودخانه دجله و داخل هورالهویزه آغاز گرديد که به انهدام گسترده نیروهای سپاه سوم عراق و تصرف جزایر مجنون شمالی و جنوبی عراق منجر گردید. ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
💢 ✍ خاطره ای زیبا و شنیدنی از حماسه آفرینی رزمندگان ، در عملیات غرورآفرین 💠 🖌... بچه های غیرتمند و از جان گذشته گردان حضرت ولیعصر (عج) لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب (ع) که همگی از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز هستند ، در محور پل طلاییه جزیره مجنون با دشمن بعثی درگیر هستند و نبردی شدید و نزدیکی با نیروهای عراقی دارند ، حملات دشمن سنگین و همه جانبه است و هرازگاهی بچه ها جسورانه با نبرد تن به تن از پیشروی تانک ها و نیروهای دشمن جلوگیری می کنند ، از آسمان جزیره  یکسره و بدون وقفه آتش می بارد و زمین زیر پای رزمندگان عاشق پیشه اسلام می لرزد ، صدای انفجارهای متوالی لحظه ای قطع نمی شود و ترکش های ریز و درشت به مانند نقل و نبات به روی سنگرها فرو می ریزند ، دود و خاکستر ، بوی باروت فضا را پر کرده و آسمان بالای سر بچه ها کاملأ تیره و تاریک شده است . فرمانده غیور و پاکباز گردان حضرت ولیعصر (عج) ، به همراه ۱۶۰ نفر از همرزمان از جان گذشته خود ، در روز چهارم عملیات خیبر ، در محاصره نیروهای عراقی قرار گرفته و مردانه با غیرتی مثال زدنی نبردی سنگین و نابرابر را با قشون تا بن دندان مسلح دشمن آغاز نموده اند . حلقة محاصره دشمن دقیقه به دقیقه تنگ و تنگ تر می شود و نیروهای پیاده و کماندوهای گارد ریاست جمهوری عراق در پناه تانک های پیشرفته خود لحظه به لحظه به خطوط دفاعی گردان نزدیک و نزدیکتر می شوند.حجم آتش تهیه دشمن چندین برابر شده و آنچنان خط گردان را می کوبند که همه رزمندگان مجبور به پناه گرفتن شده اند ، آتشباری  بعثی ها آنقدر شدید و بی امان است که به کسی اجازه بلند کردن سر و نگاه کردن به جلو را هم نمی دهد. همه رزمندگان در داخل کانال کوچکی که خود با دست خود بر روی جاده خاکی جزیره حفر کرده اند پناه گرفته اند ، گلوله مستقیم تانک ها بطور یکسره به اطراف سنگرها اصابت کرده و با صدای مهیبی منفجر می شوند ، گلوله های توپ و خمپاره و کاتیوشا به مانند سیل بر سر بچه ها ریخته میشود و ترکش های داغ و سوزان همه جا را فرا گرفته اند ، دهها فروند هواپیمای عراقی بصورت متوالی خط گردان را زیر بمب باران دارند و با موشک ها و راکت های خود سنگرها را هدف قرار می دهند ، بمب های خوشه ای یکی پس دیگری در بالای سر بچه ها باز شده و صدها بمب کوچک و خطرناک مثل باران بر روی سنگرها فرو می ریزد ، بالگردهای عراقی هم وارد صحنه درگیری شده و با موشک سنگرها را هدف قرار میدهند ، رگبار بی امان تیربار سنگین بالگردها از آسمان نفر به نفر نیروهای گردان را هدف قرار داده و گلوله های دوزمانه آنها بصورت متوالی با زمین برخورد کرده و زمین را سوراخ و سوراخ می کنند .  وضعیت خط دفاعی گردان بسیار بحرانی و خطرناک است و با گذشت هر دقیقه بر احتمال سقوط خط افزوده می گردد ، از یک طرف ثانیه به ثانیه بر حجم آتش تهیه ، بی امان و سنگین دشمن افزوده می گردد و از طرف دیگر دقیقه به دقیقه از توان رزمی گردان کاسته میشود ، به هر طرف که نگاه می‌کنی صدها دستگاه تانک و نفربر زرهی و هزاران نیروی کماندو و پیاده دشمن در حال نزدیک شدن به خطوط دفاعی بچه ها هستند ، دلاورمردان رزمنده گردان بدلیل حجم شدید آتش تهیه دشمن ، نه تنها  که نمی توانند گلوله ای به سمت قشون عظیم دشمن شلیک کنند حتی اجازه و فرصت تکان خوردن و جابجائی نیز به آنان داده نمی شود ، هرازگاهی با هدف قرار گرفتن سنگری ، همرزمی عاشق با پیکری خونین و زخم دار از جمع یاران جدا شده و خونین بال به کاروان سینه سرخان مهاجر پیوسته و خشنود تا بارگاه معشوق ازلی به پرواز درآمده و با نثار جان و هستی خود به نفر به نفر همسنگران درس عاشقی و ایثار و مقاومت می دهد . تنها کسی که در کانال مشغول جنب و جوش است و لحظه ای آرامش و سکون ندارد ، سردار دلاور حسن باقری می باشد که از این سو به آن سوی کانال رفته و به نیروهای گردان روحیه می دهد . او بخوبی میدانست و آگاه بود که هیچ امیدی برای خروج از این میدان آتش و خون برای نفرات گردانش وجود ندارد و تنها راه باقی مانده برای جان برکفان رزمنده ، شهادت است یا اسارت ، ولی با این وجود باز با چهره خندان به بچه ها امید می داد و پشت سرهم فریاد می زد : آهای بچه های دلیر و غیرت مند زنجانی ، نباید بگذاریم این خط شکسته شود ، با توکل به خدای متعال ، جانانه استقامت کنید تا نیروهای کمکی برسند، گردان ما به این راحتی تسلیم نمی شود. ما بچه های زنجان تا آخرین قطره خون مقاومت و بعثی ها را به زانو در خواهیم آورد... 🌀 ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 📽 روایت عجیب و شنیدنی سردار شهید فرمانده دلاور لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب (ع) از و یاری و امدادهای غیبی خداوند متعال در لحظات سخت و طاقت فرسای حملات سنگین عراقیها با تصاویری دیدنی و خاطره برانگیز از جزایر خونرنگ مجنون و عملیات غرورآفرین 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد لیلای همه دل شدگانی مجنون یک دلبر و چند دل ستانی مجنون گفتند جزیره ای و دور از همه ای نزدیکی و دور از همگانی مجنون در پیچش گیسوان هورت اینجا سرهای بریده را مکانی مجنون از داغ کدام لیلی سیمین رخ اینطور خمیده و کمانی مجنون آرامش بعد گردبادی بی رحم آرام و مهیب توأمانی مجنون از سرخی مغرب و طلوعت پیداست من مات من العشق نشانی مجنون از همت و باکری و خیبر… حالا لیلای همه دل شدگانی مجنون... ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab