🌹🍃🌹🍃🌹
💔سلامامامزمانم✋
پیڪ صبا ڪجایے؟! بشنو ڪلام ما را
سویش ببر دمادم عرض سلام ما را
گو جان دگر نمانده در سینہ ے مریدان
او پادشاه عشق است داند مرام ما را
#صبحتون_مہدوے🌸
🌹🍃🌹🍃🌹
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
5.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری🍃
خیلےدلمتنگہ!🥀
خیلےدوستدارم
آقانویدمزارشماهمسیاهپوششد🖤
آمادهبراےعزادارے#سیدالشہدا(ع)😭
#محرم💔
#شہیدنویدصفرے🕊
هرکہمجنونِحسیناستخوشابرحالش
چونڪہلیلاےدلشلیلےلیلاےخداست❤🌿
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
°•{🖤🥀🖤}•° 🕊روزے همہ ے ما خواهیم رفت و تنہا آنچہ از خود باقے گذاشتہ ایم مے ماند...💔 🌹بزرگوارانے ڪہ
▪︎تعداد نماز هایی که دیروز شما بزرگواران به پدر شهید هدیه کردید ♡
|°~۳۶ نفر~°|
🖤🕊اجرکم عندالله🕊🖤
•°•❣🍃•°•
🌹یادِ #شہیدخلیلے بخیرڪہمیگفت:
دوستِ من لحظہے #نماز ڪارت را تعطیل ڪن!🚫
تا برڪتش را در زندگیت ببینے...💗🌿
یادت باشہ ڪارے ڪہ موقعِ "#نمازاولوقت" انجام بشہ ابتر مےمونہ...! :)
+نمازاولوقتسفارشرفیقآسمانے📿❤
#شہیدرسولخلیلے🕊
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
VID_20200817_165026_923_a01.mp3
زمان:
حجم:
938.6K
|🌸🌿|
#استادپناهیان🎤
•
°○.براے خوبےها بِجُنب!°○.
•
+هر علاقهاے ڪہ بیشتر مشغول آن باشیم بیشتر تقویت میشود👌🏻🍃
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
🍂🍁🍂🍁 🍁🍂🍁 ﴾﷽﴿ 🍂🍁 🍁 #رمان #طعم_سیب #قسمت_30 بعد از مدتی که استاد داشت درس میداد نیل
🍂🍁🍂🍁
🍁🍂🍁 ﴾﷽﴿
🍂🍁
🍁
#رمان
#طعم_سیب
#قسمت_31
گوشیم زنگ خورد...پشت خط نیلوفر...
من_بله؟؟؟
-سلام عزیزم خوبی؟؟؟
-خوبم تو خوبی؟
-دیشب هر چی زنگ زدم جواب ندادی خواستم ببینم حالت بهتره؟؟
-خداروشکر.توخوبی؟
-منم خوبم.زهرا؟
-بله؟؟
-بهم نمیگی هانیه چی گفت؟؟داری نگرانم میکنی...
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
-حرف های همیشگی...
-بیخیال ولش کن.مزاحمت نمیشم میخواستم حالتو بپرسم.
-قربونت برم.
-خدانکنه میبینمت.فعلا
-فعلا.
تلفن رو قطع کردم رفتم آبی به سرو صورتم زدم باید خودمو مشغول آماده کردن پروژه میکردم...
اسمم از پروژه ی هانیه خط خورده +وای خدای من چه موقعیم رابطه ها خراب شد!!بهتره زودتر کارمو شروع کنم!
لپ تاپ و کتابامو برداشتم و رفتم حیاط مشغول شدم...
گوشیم زنگ خورد پشت خط علی...
من_سلام.
علی_سلام خانمی.
-خوبی؟
-خوبم شما خوبی؟؟؟
-ممنون چه خبر؟
-سلامتی چیکار میکنی؟؟
-مشغول پروژه ام...هعی!باید از اول شروع کنم فردا وقت تحویلشه!
-پس برو مزاحمت نمیشم.
-مراحمی.
-برو بعدا زنگ میزنم.
-باشه عزیزم.
-فعلا.
تلفن رو قطع کردم ولی نمیتونستم تمرکز کنم...
اینکه تهدید شدم و توی این شک موندم که آیا بلایی سرم میاد یا نه منو میکشه...حرفای هانیه مغزمو میخوره...میترسم...توکل میکنم خدا ولی میترسم...
+زندگی باید بین منو تو یکی رو انتخاب کنه...
+من روتو خط میکشم...
حالا تقریبا یک هفته میشه که منو علی نامزدیم...
اما اصلا دلم طاقت یه ضربه ی دوباره رو نداره...
لپ تاپمو زدم زیر بغلم کتابامو گذاشتم توی کیفم...چادرمو سرم کردم وسایلامو برداشتم و از خونه زدم بیرون...
به ساعتم نگاه کردم هنوز وقت دارم پس نیاز به عجله ی زیادی نیست!
راه افتادم به طرف ایستگاه اتوبوس...
زیاد معطل نشدم که اتوبوس رسید...
سوار شدم و مدتی بعد رسیدم دانشگاه...پله هارو تند تند پشت سرهم گذاشتم و رسیدم به سالن سرعتم رو بیشتر کردم...
تا رسیدم به کلاس از سرعتم کم کردم سرکی کشیدم خوشبختانه هنوز استاد نرسیده بود...
سریع داخل شدم بچه ها با تعجب نگاهم میکردن...
من_سلام.
سپیده_سلام چرا انقدر قرمز شدی!؟
-از بس که دوویدم گفتم الان استاد سرکلاسه!
-نیلو_پروژت آمادست؟
-آره دیروز تا صبح بیدار بودم!!
-خب خداروشکر آماده شده!
به دورو برم نگاه کردم هانیه سرکلاس نبود!!!
من_بچه ها!!!!؟
با تعجب خیره شده بودم یه گوشه!
سپیده_بله!
نیلو_چی شده؟!
من_پس هانیه کوش؟!
نیلو_اوووو چمیدونم توام تا میای دنبال اونی!
برگشتم طرف نیلو و گفتم:
-نیلو این به نظرت عجیب نیست که روز تحویل پروژه هانیه ای که هر روز اولین نفر می رسید دانشگاه الان نباشه!!!
استاد اومد سرکلاس!
نیلو_بیخیال زهرا فکرای عجیب میکنیا!حساس نباش انقدر...
ده دقیقه از کلاس گذشت که یه نفر وارد کلاس شد!!!
+این کیه!
+وای خدای من هانیه!
+چطور ممکنه امروز انقدر دیر بیاد اونم بعد از استاد!!!!
هانیه_استاد اجازه هست!
استاد_تا این موقع کجا بودی خانم نعمتی!؟
-شرمنده استاد کار واجبی برام پیش اومده بود!
-کار واجب تر از روز تحویل پروژه؟؟
هانیه سرشو انداخت پایین دلم براش سوخت!
استاد_بفرمایین داخل!
با حالت عجیبی وارد کلاس شد...!
مثل همیشه نبود...
انگار میخواست کار بزرگی انجام بده و همش توی فکر بود...!
نگران شدم...
به علی پیام دادم...
+سلام عزیزم ساعت دو بیا دنبالم جلوی دانشگاع منتظرتم.
بعد از ده دقیقه علی جواب داد...
+سلام خانم چشم.
#ادامہ_دارد...
نویسنده این متن👆🏻:
#مریم_ســرخہای👉🏻
💠 #فدایی_خانم_زینب
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
🌱🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌱🌹
با عرض سلام و خداقوت خدمت شما همراهان گرامی🌿🦋
#کار_خیر☺️❤️
قرار هست سنگ مزاریاد بود شهید محمد هادی ذوالفقاری تعویض بشه که هزینه ۴میلیون و ۵۰۰ هزار تومان هست عزیزانی که تمایل به شرکت در این امر خیر و یا قصد بانی شدن دارند هدایای در نظر گرفته ی خودشون رو به شماره کارت زیر واریز نمایند
منیژه کریمی منش 💳 6037997291276690 💌
فیش های واریزی خود را به ایدی زیر ارسال نمایید
🆔@shahidhadi_delha
🍃🌸گزارش تصویری برای شمابزرگواران ارسال
خواهدشد🍃🌸
سپاس از همراهی شما خیرین عزیز💚🙏
1_404854932.mp3
زمان:
حجم:
2.25M
🌸ڪسے روبانگاه ڪم نبینید.👀
پینہدوزو#امامزمان❤🌿
#صـبحـتون _مہدوے⛅️
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
{°~°🍃🌸°~°}
#طنـز_جبهہ❤🌿
خیلے باحالہ حتـما بخـونید😂😂
طلبـہ هاے جـوان👳 آمـده بودنـد بـراے #بازدیـد 👀 از جبـهہ.
0⃣3⃣ نفرے بودنـد.
#شـب کہ خوابیـده بودیـم😴، دو سـہ نفـر بیـدارم کردنـد 😧و شـروع کردنـد بہ پرسیــدن سـوالهاے مسخـره و الـکے!😜
مثـلاً مـیگفتنـد:
#آبے چہ رنگیـہ بـرادر؟!🤔
#عصبـی 😤 شـده بودم.
گفتنـد:
بابا بے خیـال!😏
تو کہ بیـدار شدے، #حـرص نخـور بیـا بریـم یکے دیگہ رو #بیـدار کنیـم!😎
دیـدم بـد هم نمےگویند!🤔🤗😂
خلاصـہ همیـنطورے سے نفـر را بیـدار کردیـم!😉
👨👨👦👦بیدار شدهایـم و همہ مـان دنبـال شلوغ کارے هستیـم!
قرار شـد یک نفـر خـودش را بہ مـردن بزنـد و بقیـہ در محـوطہ قـرارگاه تشییـعش کنـند!
فـورے پارچہ سفیدے انداختیـم روے محمـدرضـا و قـول گرفتیـم کہ تحـت ⬇️ هـر شـرایطے خـودش را نـگہ دارد!
گذاشتیـمش روے دوش 🚿بچـہ هـا و راه افتـادیم🚶.
گریـه و زارے!😭
یکے مےگفـت:
ممـد رضا!
نـامـرد! 😩
چـرا تنـها رفتـی؟ 😱
یکے مےگفـت:
تو قرار نبـود شهیـد شے!
دیـگرےداد مےزد:
شهیـده دیگہ چـی میـگی؟
مـگہ تو جبـهہ نمـرده؟
یـکے عربـده مےکشیـد! 😫
یـکے غـش مےکـرد! 😑
در مسیـر، بقیـہ بـچہ ها هم اضـافہ➕ مےشـدند و چـون از قضـیہ با خبـر نبـودند، واقعاً گریـہ 😭و شیـون راه مےانداختنـد!
گفتیـم برویـم سمـت اتـاق طلـبہها!
جنـازه را بردیـم داخـل اتـاق.
این بنـدگان خـدا📿 که فکر مےکردنـد قضیہ جـدیہ،
رفتنـد وضـو گرفتنـد و نشستنـد بہ قـرآن 📖خوانـدن بالاے سـر میـت!
در همیـن بیـن من بہ یـکے از بچـہ ها گفتـم:
برو خـودت را روے محمدرضا بینـداز و یـک نیشـگون محکـم بگـیر!😜😂
رفـت گریہ کنـان پریـد 🕊 روے محمـدرضا و گفـت:
محمـدرضا!
این قرارمـون نبـود!😭
منم مےخوام باهـات بیـام!😖
بعـد نیشـگونے👌 گرفـت که محمـدرضا از جـا پریـد و چنـان جیـغے کشیـد 😱کـہ هفـت هشـت نفـر از ایـن بچہ هـا از حـال رفتنـد!
ما هـم قـاه قـاه مےخندیـدیم.😂😂😂
خلاصـہ آن شـب #تنبـیہ 👊 سختـے شـدیم.
🍃🌸🍃🌸🍃
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
🌹دلنوشتہ #شہیداسماعیلخانزاده بہ امام حسین(ع):👇
❤#حسین جان، مگر مےشود از ڪنار داغ سنگین تو و برادران و فرزندان و یارانت بے تفاوت گذشت.😔
مگر مےشود ناموست بہ اسارت برود و من بے تفاوت باشم.😭
حسین جان،مولاےمن، اگر آن روز مردم پست و بےوفاے ڪوفہ بہ #هلمنناصرینصرنے تو لبیڪ نگفتند من امروز با تمام وجودم لبیڪ مےگویم.🌿💗
#لبیڪیاحسین(ع) یعنے وسط میدان بودن سخت است.
لبیڪیاحسین(ع) یعنے اینڪہ از جان گذشتن است نہ اینڪہ از دور بہ آتش نگاه ڪردن و بعد از خاموشے خود را ناجے معرفے ڪردن است.🥀 حسین جان، روزے نبود ڪہ من زیارت عاشورا نخوانم و هر روز من این زیارت نامہ را مےخوانم بہ امید آنڪہ اے آموزگار شہادت مرا در مڪتب خود بپذیرے🕊 و در زمره شہیدانت قرار دهے و شب اول قبر هم یڪ نگاهے بہ من داشتہ باشے.❣
#شہدا🕊
#محرم🖤
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
🌹دلنوشتہ #شہیداسماعیلخانزاده بہ امام حسین(ع):👇 ❤#حسین جان، مگر مےشود از ڪنار داغ سنگین تو و برادرا
نذرڪردمڪہاگرشدبہمحرمبرسم
قدریڪعمربرایتهمہدمگریهڪنم..💔🥀
#فقط۳روزتامحرم🖤
دارهمیادبویمحرمش💔😭
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆