🍃ڪجا گل هاے پرپر مے فروشند ؟
شـــــهادت را مڪرر مے فروشند ؟
دلم در حسرت پـــــرواز پوسید ! . .
ڪجا بال ڪـــــبوتر مے فروشند ؟🍃💕
#شهید_عباس_دانشگر
شهید عباس دانشگر متولد 72
تاریخ شهادت :95/3/20
شنیده ام تڪفیرے نامرد ماشینتان را باموشک زده اند!
بین درو دیوار سوخته ای،😔
شنیدم نارنجک روے فانسقه ات هم منفجر شده و از بدن مطهرت چیزے نمانده!😔
گفته اند از روے انگشترت
شناسایے ات ڪرده اند ....😔
#شهید_عباس_دانشگر
زندانی در عالم مکاشفه
حضرت استاد میفرمایند: در سحر شب یکشنبه ۵ مردادماه ۱۳۴۸ بعد از ادای نافله شب و نافله و فریضه صبح در اربعینی که ذکر جلاله «الله» را هر روز بعد از نماز صبح به عددی خاص داشتم، بعد از این ذکر به توجه نشستم که ناگهان جذبه و حالتی دست داد و بدن طوری به صدا در آمد و میلرزید، آن چنان صدایی که مثلاً تراکتور روی سنگهای درشت و جاده ناهموار میرود، دیدم که جانم از بدنم مفارقت کرد و متصاعد شد، ولی در بدنی مثل بدن عالم خواب قرار دارد، تا قدری بالا رفت.
روزی در منزل حضرت استاد (دام عزه) مشرف بودم، سخن از قرآن به میان آوردند که قرآن عهد الله است حضرت استاد در ادامه فرمودند: روزی درب منزل را زدند، در را باز کردم، دیدم جوانی است، گفت: حاج آقا دستورالعملی بفرماییدسه توصیه همیشگی آیت الله محمد تقی آملی/ ماجرای گاز گرفتن دست شیطان در خواب از زبان آیتالله جوادیآملی
آیت الله جوادی آملی از استادشان نقل کردند که «در خواب دیدم دشمن به من حمله کرد و من با آن دشمن درگیر و گلاویز شدم. من برای اینکه از شرّ او نجات پیدا کنم ...
4_5839260454139988561.mp3
1.78M
📝خاطرهای از استاد رائفی پور و شهید عباس دانشگر و توصیه استاد به جوانان و نوجوانان
#شهید_عباس_دانشگر
آدم با یہ شب دو شب بہ جایی نمیرسہ
باید ایمانت دائم باشہ و عملت مداوم.
اینکہ یہ شب بری هیئت و کلی گریہ کنی
بعدش انتظار داشتہ باشی
نفس مسیحایی پیدا کنی اینجوری
نیست..
دو روز بعد میبینی تو منجلاب دنیا
گرفتار شدی !
#شهید_روح_االله_قربانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هـࢪچێ میخوایین
از امـام حسـین بخوایین
#شهید_روح_الله_قربانی
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
•-🕊⃝⃡♡-•
🌿با خـداحـرفبزن
اونتنهاڪسیهڪه
همیـشهبࢪاتوقٺدارھ 😍
#شهید_روح_الله_قربانی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
•-🕊⃝⃡♡-•
منهماݩکبـوټࢪمڪهدوشݩبهها
میـانصحݩبینالحسنیـنگرفتارمیشود!
دسٺـیسوێبقیعوچشمێسویڪربلا!
سـلام برآقایانجوانانبهشت!
#دوشنبه_امام_حسنی
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
#شهید_همت
دل گیر نباش❢
دلت که گیر باشد رها نمیشوی
یادت باشد..!↯
❞خدا بندگانش را با انچه
بدان دل بسته اند میآزماید❞ :)🕊
#شهید_همت
•●🌲🥀●•
●|شـھـــ♡ــادتــ زیـــباترین،بـالــــــندهترین،
ونـغزتـرین ڪلامــ دࢪتـاریخبشریـتاسـت ●|
شـھـــ♡ــادتـــــــ بــھترینوࢪوشــنتـࢪین
مـعنےحـقـیقۍتـوحـیداسـت ☆
و تـاریـخ تـشیـ؏ خـونینتـࢪینو گـویا تـرین تـابلو نـمایانـگر شـڪوه و عظــــمت شــھید اسـت
#شهید_همت
•-🕊⃝⃡♡-•
شهیـدهمـت همیشهمیگفت:
ڪارخاصێ نیاز نیست بڪنیم،
ڪافیهڪارهایروزمرهمونروبخاطرخداانجامبدیم اگهٺواینڪارزرنگباشی،شڪنڪن شهیـد بعدێتویے.
#شهید_همت
⚘یادم مے آید یڪ روز که از دانشگاه آمده بودم، داخݪ اتاقش نشسته بود، صدایم کرد و یک عکس نشانم داد.
گفٺ: ببین چقدر قشنگھ!!! عڪس صفحه اوݪ شناسنامه شہید خلیلۍ بود.
⚘بهش گفٺم چه چیزے اش قشنگ است؟
شناسنامھ است دیگࢪ!
گفت دقت نڪردی!
ببین چه مهرے روۍ صفحه خورده.
دقت که کردم دیدم با رنگ قرمز خورده:
به فیض شهادت نائل آمد....
لبخند زدمツ
⚘گفت عاقبت قشنگۍاست
به قول آقا رسوݪ: همه رفتنۍ اند،
چہ خوب است که آدم زیبا بࢪود !
✍🏻به روایت خواهر
#شهیدمحمدرضا_دهقان_امیری
دستور به ابرها برای کنار رفتن
فرزند ایشان نقل میکنند: «شب اول ماه شوال بود و ما در مزرعه نخودک در خارج از شهر مشهد ساکن بودیم. پدرم فرمودند من به بالای بام بروم و استهلال کنم. چون ابر، دامن افق مغرب را پوشانده بود، چیزی ندیدم و فرود آمدم و گفتم: رؤیت هلال با این ابرها هرگز ممکن نیست.
با عتاب فرمودند: «چرا فرمان ندادی که ابرها کنار روند؟»
گفتم: پدرجان من کی هستم که به ابر دستور دهم؟
فرمودند: «بازگرد و با انگشت سبابه اشاره کن که ابرها از افق کنار روند.»
ناچار به بام شدم، با انگشت اشاره کردم و چنانکه دستور داده بودند گفتم: «ابرها متفرق شوید»
لحظههایی نگذشته بود که افق را بدون ابر یافتم و هلال ماه شوال را آشکارا دیدم و پدرم را از رؤیت ماه آگاه کردم.»
ادامه در پست بعدی👇👇