🌹شیرودی در کنار هیلکوپتر جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال می‌کردند. ♦️خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم ما برای اسلام می جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت #نماز است. 🌷#شهید_علی_اکبر_شیرودی 🌷8 اردیبهشت سالروز شهادت 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa

خاطره زمان تبعید رهبر معظم انقلاب و رئیس پاسگاه محله مدتی پیش رهبر از روستایی که درزمان شاه تبعید بودن دیدار میکنن در این دیدار رهبر دستور میدن رییس پاسگاهی که قبلا اینجا بوده و مسئول شکنجه رهبر بوده را به دیدارشون ببرن. پیرمرد از ترس شروع به گریه میکنه و التماس میکنه اونا به دیدار رهبر نبرن همراهان آقا به زور پیرمرد رو پیش رهبر بردن. پیرمرد از ترس میلرزید و نزدیک بود جان از تن بدر کنه خودش و به شیر وسط حیاط چسباند و به همراهان رهبر گفت اگه رهبر اونا ببینه حتما پیرمرد رو میکشه همراهان تعجب کردن و نزد رهبر رفتن و گفتن پیرمرد را به زور آوردن رهبر از اتاق بیرون امد و تا چشم پیرمرد به رهبر افتاد از شدت ترس میلرزید رهبر نزدیک امد همه باتعجب بهش نگاه میکردن که چی میشه که ناگهان رهبر ........ ادامه این ماجرای جالب👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2471428100C37c31cf7b3

در حال عبور از خیابان سعدی بودم که چشمم افتاد به عباس که پارچه نازکی رو‌ کشیده بود روی سرش و پیرمردی را کول کرده.  جلو رفتم،سلام کردم و پرسیدم:چه اتفاقی افتاده عباس؟این بنده خدا کیه؟ انگار با دیدن من غافل‌گیر شده باشد، متعجب نگاهم کرد.  سر جایش پا به پا شد و گفت: «دارم این بنده خدا را می‌برم حمام. کسی را ندارد و مدتی هست که حمام نکرده. خدا را خوش نمی‌آد که همین‌طور رهایش کنیم» سر جام میخکوب شدم و با نگاه تحسین‌آمیزم بدرقه‌اش کردم.  #شهید_عباس_بابایی 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa

ما از مرگ نمی ترسیم که مرگ ما شهادت است وشهادت حیات عند رب 💚 🎙#شهید_سید_مرتضی_آوینی 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa

💠✨داستان قضاوت حضرت علی(ع) درباره دو طفل به هم چسبیده ✍🏻روزی نزد عمر دو طفل را آوردند ڪه به هم جزیی چسبیده بودند. یڪی از آن دو مرده بود. از عمر پرسیدند، عمر گفت: با آهنی مرده را از زنده جدا کنید. ✍🏻قضاوت را نزد امیرالمومنین(ع) آوردند. امام فرمودند: اگر چنین کنید توان کنترل خونریزی نداشته باشید و احتمال مرگ طفل زنده نیز هست. ✍🏻امام در چاره امر فرمودند: .... ⁉️ ادامه ماجرا در لینک زیر 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/711917615C57c733ee60

ازش پرسیدم : این همه به فقیران کمک میکنی چیزی برای خودت باقی می ماند؟! خیلی آرام گفت : من کاره ای نیستم . من فقط وسیله هستم . روزی دهنده خداست #شهید_ابراهیم_هادی 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa

💌 کلام‌ شهـــید: طوری تلاش کنید که اگر روزی #امام_زمان (عج) فرمودند یک سرباز متخصص میخواهم بفرمایند، فلانی👤 بیاید سربازی که هیچ کارایی نداشته باشد بدرد آقا نمی خورد ❌ #شهید_حسین_معزغلامی ‌🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa

خداوند میفرماید : هرکس مرا طلب کرد مرا می یابد وهرکس مرا یابد مرا می شناسد وهرکس مرا بشناسد........... 🎙#شهید_جواد_مغنیه 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa

دنبال فرغون بود! گفتم: علی جان فرغون رو برای چی می‌خوای؟! نکنه زدی تو کار ساخت و ساز. _نه بابا ... لازمش دارم ... ساعتی بعد علی آقا را دیدم که یک پیرزن فرتوتی را توی فرغون نشانده و نفس‌زنان دارد می‌رود! گفتم: کجا؟! گفت: حمام، مادربزرگمه، چند ساله که زمین‌گیر شده نمی‌تونه خودش بره حمام. من تا در حمام می‌برمش تا مادرم بیاد اونجا شست‌و‌شوش بده. چشم‌هایم از تعجب گرد شد!! یک جوان رعنا چقدر راحت غرورش را می‌شکند و این کار بزرگ را انجام می‌دهد. بعدها از مادرش شنیدم که حتی برای دستشویی رفتن مادربزرگش کمک می‌کرد، ناخن‌هایش را می‌گرفت، پسته و بادام می‌خرید و می‌کوبید می‌داد می‌خورد. #شهید #علی_محمد_صباغ_زاده 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa

کفشداری شهید مدافع حرم نوید صفری در حرم خانم حضرت رقیه سلام الله علیها #شهید_مدافع_حرم #نوید_صفری 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa