🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #شصت
دلم میخواست دوباره بخوابم..😴
اما #دردپهلو امانم را بریده.. و دیگر خوابم نمیبرد که میان بستر از درد دست و پا میزدم...😣😣😖😖😖😣
آفتاب بالا آمده.. ☀️
و توان تکان خوردن نداشتم، از درد روی پهلویم کز کرده و بی اختیار گریه میکردم..
که دوباره در حیاط به هم خورد..
و پس از چند لحظه صدای مصطفی🌸 دلم را سمت خودش کشید
_مامان صداش کنید، باید باهاش حرف بزنم!
دستم به پهلو مانده و قلبم دوباره به تپش افتاده بود، چند ضربه به در اتاق خورد..
و صدای مادر مصطفی را شنیدم
_بیداری دخترم؟
شالم را با یک دست مرتب کردم و تا
خواستم بلند شوم،..
در اتاق باز شد...
خطوط صورتم همه از درد در هم رفته😖😖😭😭😖 و از نگاهم ناله میبارید..
که زن بیچاره مات چشمان خیسم ماند😟 و مصطفی صبرش تمام شده بود
که جلو نیامد و دستپاچه صدا رساند
_میتونم بیام تو؟
پتو را روی پاهایم کشیدم و با صدای ضعیفم پاسخ دادم
_بفرمایید!😣
و او بلافاصله داخل اتاق شد...
دل زن🌺 پیش من مانده..
و از اضطرار نگاه مصطفی میفهمید خبری شده.. که چند لحظه مکث کرد و سپس بی هیچ حرفی از اتاق بیرون رفت...
مصطفی #مقابل_در روی زمین نشست، انگشتانش را به هم فشار میداد.. 😠😤
و دل من در قفس سینه بال بال میزد.. که مستقیم نگاهم کرد و بی مقدمه پرسید
_شما شوهرتون رو دوست دارید؟
طوری نفس نفس میزد که قفسه سینه اش میلرزید.. و سوالش دلم را خالی کرده بود که به لکنت افتادم
_ازش خبری دارید؟😨😥
از خشکی چشمان و تلخی کلامش حس میکردم به گریه هایم شک کرده..
و او حواسش به حالم نبود که دوباره پاپیچم شد
_دوسش دارید؟😠
دیگر درد پهلو...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #شصت_ویک
دیگر درد پهلو فراموشم شده..
و طوری با تندی سوال میکرد که خودم برای آواره شدن پیشدستی کردم...
_من امروز از اینجا میرم!😥😞
چشمانش درهم شکست..
و من دیگر نمیخواستم اسیر سعد🔥😭شوم که با بغضی #مظلومانه قسمش دادم
_تورو خدا دیگه منو برنگردونید پیش سعد! من همین الان از اینجا میرم!
یک دستم را کف زمین قرار دادم تا بتوانم برخیزم..
و فریاد مصطفی دلم را به زمین کوبید
_کجا میخواید برید؟😡🗣
شیشه محبتی که از او در دلم ساخته بودم شکست..
و او از حرفم تمام وجودش در هم شکسته بود که دلم را به محکمه کشید
_من کی از رفتن حرف زدم؟😠😠از دیشب یه لحظه نتونستم بخوابم، فقط میخوام ازتون مراقبت کنم، حالا بذارم برید؟
دلم لرزید و پای رفتنم دل او را بیشتر لرزانده بود که نفسش در سینه ماند
و صدایش به سختی شنیده شد..
_من فقط میخواستم بدونم چه احساسی به همسرتون دارید...همین!
پیشانی ام از شرم نم زد و او بی توجه به رنجش چشمانم نجوا کرد
_میترسیدم هنوز دوسش داشته باشید!
انگار دیگر در این خانه هم امنیتی نبود.. و باید فرار میکردم که با خبرش خانه خیالم را به هم ریخت..😥
_صبح موقع نماز 🌷سیدحسن🌷 باهام تماس گرفت...گفت دیشب بچه ها خروجی داریا به سمت حمص یه #جنازه پیداکردن.
با هر کلمه...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ این فیلم جانسوز و تأثیرگذار به سمع و نظر برخی ازمسئولین که خود را بخواب زده اند و همچنین زنان بی حجاب خیابانی رسانده شود شاید بخودشان بیایند و ازاعمال غیر اسلامی و انسانی خود پشیمان شده تا قبل از اینکه به نفرین شهدا گرفتارشوند . 🌷
🔺 مدیونِ هر کس این فیلم را منتشر نکند
و در سطح وسیع نشر دهید
😭😭😭😭😭😭😭😭😭
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
❤️مادرشهید: از مدرسه، بیرون یا سر کار به خانه می آمد با انگشت اشاره به پیشانی می زد. من خنده ام می گرفت می گفتم: علی اصغر! چرا این طوری میکنی؟ می گفت:« این جا تیر می خورد و از پشت در می آید» من عصبانی می شدم می گفتم: من که اجازه نمی دهم تو بروی می گفت: «جواب حضرت زهرا را چه می خواهی بدهی؟ تو امضاء دادی مگر می شود امضایت را پس بگیری؟»
یک شب دیر کرده بود و بارانی هم بود، حاجی رفت نان گرفت و آمد. گفتم: امشب می دانم با تو چه کنم! شام ات را بخور بعد شام به حسابت می رسم. شام را خورد بعد شام به او گفتم: بازی بیرونت واجب بود که این پیرد مرد مریض باید می رفت نان می خرید؟ همین طور که داشت نان می خورد سرش را انداخت پایین و شروع کرد آرام آرام گریه کردن. بعد بلند شد و رفت سمت پدرش او را بغل کرد گفت: پدر جان! از بزرگی ات مرا بگذر دیگر اگر برف هم بارید خودم می روم نان می خرم نمی گذارم بروی نان بخری.
لحظات اولیه عروج ملکوتی شهید علی اصغر مقری از شهدای عملیات محرم
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸فیلمی از پیکر پاک و سالم شهید علی جوزدانی که پس از ۲۲ سال از ( منطقه شلمچه ) بیرون کشیده شد...
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست .
🌹"مقام معظم رهبری
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌷#شهید_برونسی میگفت:
👈 اگر میدانستم با مرگ من یک دختر در دامان حجاب میرود حاضر بودم هزاران بار بمیرم تا هزاران دختر در دامان حجاب بروند.
♥️ شادی ارواح مطهره شهدا صلوات ♥️
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم واهلک عدوهم
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#مادران_شهدا
🌿از مادر شهید بهشتی در یک مصاحبه شنیدم که میگفت:
من در طول مدت بارداری فرزندم سید محمد ٩ بار قرآن رو ختم کردم.
ایشون میگفت موقع شیر دادن به فرزندم نیز قرآن میخواندم و تا قرآن خوندنم قطع میشد، پسرم دیگه شیر نمیخورد...
📚منبع: کتاب سیره شهید دکتر بهشتی، صفحه۴٣
#مادرشهید_بهشتی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
❣ #چشم_انتظار
🌱مادرم مرا
یکبار به دنیا آورد
اما برادرم را ۳۶ سال است
هر صبح به دنیا میآورد
بزرگ میکند ...
به جنگ میفرستد
و او هر بار بر نمیگردد ...
#مادران_شهدا
#جاویدالاثر_حمیدرضا_شفیعی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ زیبای همخوانی شهدا...
حرم شده فکر هر روزم
ز داغ هجر تو میسوزم
جواز نوکریمونو باطل نکن...😔
حالا که دستمو گرفتی ول نکن
حرم ندیده ما رو زیر گل نکن-ثارالله
از این جمع همه شهید شده اند..!🥀
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شهیدمحمدحسین حدادیان اول اسفندماه سال ۱۳۹۶ در خیابان پاسداران تهران به دست دروایش آشوب گر به #شهادت رسیدند😔🥀💔
#راهشان_پر_رهرو ✨❤🌹
#نام_یادش_گرامی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
💠مشخصات #شهیدمحمدحسین_حدادیان🌷🌷
#نام_و_نام_خانوادگی: محمّد حسین حدادیان
#نام_پدر : فرهاد حدادیان
#محل_تولد: تهران
#تاریخ_ولادت: ۱۳۷۴/۱۰/۲۳
#تاریخ_شهادت : ۱۳۹۶/۱۲/۱
#محل_شهادت: قتلگاه گلستان هفتم - تهران
#مدت_عمر: ۲۲ سال
#محل_مزار: امامزاده علی اکبر چیذر
📚کتاب مربوط به این شهید: #آرام_جانم
💠زندگی نامه شهید محمد حسین حدادیان💠
🌷شهید محمّد حسین حدادیان در تاریخ ۲۳ دی ماه ۱۳۷۴ در تهران به دنیا آمد.🌷
#شهیدمحمدحسین_حدادیان دانشجوی علوم سیاسی بود، او از ۷سالگی عضو بسیج بود و در مسجد فعالیّت میکرد.
شهید محمّد حسین حدادیان، دنیایی نبود و به دنیا تعلّق نداشت. محمّد حسین پیرو خطّ ولی فقیه بود و تمام مستحبّات و واجبات شرعی و دینی را انجام میداد.
در بسیج هم، بسیار فعّال بود و خالصانه به انقلاب و مردم خدمت میکرد و در بسیج، بسیار خوب رشد کرد. او در خطّ رهبری بود و غیر از خطّ رهبری هیچ خطّی را قبول نداشت و خدا را شکر که تا لحظهی مرگش نیز با ولی فقیه بود.
💠خصوصیات اخلاقی شهید محمد حسین حدادیان💠
مادر شهید محمّد حسین حدادیان ویژگی اخلاقی پسرش را اینگونه نقل میکند:
شهید محمّد حسین حدادیان اهل #نمازاول_وقت ، #زیارت_عاشورا و هیئت بود. سینهزن امام حسین (علیه السّلام) بود.🌹
او خیلی اخلاص داشت. بیادّعابود و هیچ وقت از کارهای خیری که میکرد نمیگفت. به نظرم مزد این اخلاص و بی ادّعا بودنهایش را با #شهادت گرفت.
محمّد دنبال اجرایی کردن فرامین رهبری بود. دغدغهی حفظ دستاوردهای نظام را داشت .
محمّدحسین با سنّ کمش، #بصیرت داشت. جریانهای باطل را خوب میشناخت و آگاه به امور بود. او مانند کسی که از ناموسش غیورانه دفاع میکند، از انقلاب با غیرت دفاع میکرد.🌹
شهید محمّد حسین حدادیان همهی عمر بسیجی بود و بسیجی زندگی کرد. میگفت: مامان بصیرتی که آقا میگویند: انشاءاللّه خدا نصیبمان کند و اگر بصیرت داشته باشیم انشاءالله این انقلاب به انقلاب صاحبالزمان (عج اللّه تعالی فرجه الشریف) وصل خواهد شد.
🥀نحوهی شهادت شهید محمد حسین حدادیان🥀😔💔
پدر شهید محمّد حسین حدادیان #شهادت پسرش را این گونه نقل میکند: از یک ماه قبل از شهادت فرزندم، توحشگَرانی، موسوم به دراویش، در خیابان پاسداران حضور داشتند و مزاحماتی را برای مردم ایجاد میکردند و ما نیز ساکن و بسیجی همان محلّه هستیم.
در روز حادثه، آشوبگران قصد تخریب کلانتری پاسداران را داشتند و خوشبختانه آشوبگران با هشدارهای ناجا عقبنشینی کردند و پس از مدّتی آن حادثهی هولناک رخ داد که منجر به #شهادت ۳ نفر از نیروهای نیروی انتظامی شد.🥀😔💔🌷🌷
پس از آن آشوبگران با چوب و سنگ و سلاح شکاری به سمت نیروی انتظامی و مردم هجوم آوردند و قصد آسیب زدن به اموال مردم را داشتند، این در حالی بود که نیروی انتظامی قصد داشت، بدون خشونت به این غائله، پایان دهد و چندین بار، ناجا به آنها اخطار و تذکّر داده بود، امّا آنها اقدامات شوم خود را انجام دادند.
در شب حادثه، ما در مراسم عزاداری حضرت فاطمه (سلام اللّه علیها) حضور داشتیم که متوجّه شدیم این آشوبها آغاز شده است. محمّد حسین با شنیدن این موضوع، به صورت داوطلبانه برای مقابله با اشرار رفت. من نیز همراه او، تا ساعت ۳ بامداد، در محلّ حادثه، حضور داشتم.
در همان لحظات بامداد، محمّدحسین در ابتدا با اسلحهی شکاری مجروح شد و سپس توسط یک اتومبیل سمند، زیر گرفته شد. این خودرو دوبار از روی پسرم رد شد و او را به#شهادت رساند.😔🥀😭
🥀#وصیت_نامه_محمدحسین_حدادیان پیش از رفتن به سوریه🥀😔
✨بسم رب الشهدا و الصدیقین✨
خوش به سعادت #شهدا
خوشا آنانکه #شهادت قسمتشان میشود. خدا میداند که بر خود واجب دانسته که به پیروی از علیاکبر امام حسین (علیه السّلام) در جبهههای حق، علیه باطل حضور پیدا کنم و از حرم عمهی سادات در حدّ توان خود، دفاع کنم که در روز قیامت شرمندهی مادر سادات، حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) و ارباب بیکفنم نباشم. جان ناقابلی دارم که پیشکش حضرت صاحبالزمان (عج اللّه تعالی فرجه الشریف) و نایب بر حقّش میکنم.
#طلب_حلالیت
پدر و مادر عزیزم! دست شما رامیبوسم و از شما میخواهم بابت تمام اذیّتهایی که شما را کردهام، مرا حلال کنید و از حرف آنهایی که میگویند: ما برای پول و مادّیات، از دنیا رفتیم، ناراحت نشوید.🌷
پیرو خطّ رهبری باشید که قطعاً راه درست و راه امام زمان(عج اللّه تعالی فرجه الشریف) میباشد.
اگر #شهید نشویم، میمیریم.
#روحشان_شاد🕊#راهشان_پر_رهرو✨❤🌹
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥جمع خوبان؛ به پاسداشت خون شهید روح الله عجمیان
🔹بغل کردن همچون شهیدان رنج ایران را
ندارد هیچ جایی وسعت آغوش خوبان را
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#رفیـق_شهیدم 💞
باوࢪم بود که ادم بشم اما نشدم....💔
کاش یه بے سیم بود میشد با خود شهید ذوالفقاࢪے حࢪف زد و گفت :
زمین زمین بهشت ، زمین زمین بهشت 📞
هادے جان بگوشے ⁉️
اینجا بچه ها پشت معبࢪ زمین گیࢪگناه شدن
زانو هاشون دیگه توان نداࢪه
تو ࢪو جان اࢪباب ، یه نگاهت بࢪا ما بسه😭😭😭
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
آرش افسانه نیست
آرش تویی!
مرز ایران آنجاست
که موشکهای تو تعیین میکنند
کاش فردوسی بود و تو را میدید
سرودن حماسهی تو کار ما نیست...
📎دوازدهمین سالگرد شهادتش مبارك
کابوس تا ابد زنده آمریکا و اسرائیل
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#پدر_موشکی_ایران
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
عنایت امام رضا (علیه السلام) به شهید تهرانی مقدم
حسن میگفت رفته بودیم روسیه یک موشک فوق پیشرفتهای را از روسها تحویل بگیریم. به افسر روسی گفتم فناوری ساخت این موشک را هم در اختیارمان بگذارید. به من خندید و گفت این امکان ندارد، این تکنولوژی فقط در اختیار روسیه است. ولی بهش گفتم ما بالاخره این را میسازیم. باز هم خندید.
وقتی برگشتیم ایران، هر چه در توان داشتیم گذاشتیم؛ اما به در بسته خوردیم. دست به دامن امام رضا (علیهالسلام) شدم. سه روز در حرم برای پیدا کردن راهی متوسل حضرتش شدم تا اینکه روز سوم در حرم طرحی در ذهنم جرقه زد. سریع آن را در دفتر نقاشی دخترم کشیدم. وقتی برگشتم عملیاتیاش کردیم. شد موشکی بهتر از موشکهای روسی.
📙کبوتران حرم. اثر گروه شهید هادی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🔴 رهبر انقلاب، دنیای آینده دنیای فلسطین است، دنیای رژیم غاصب صهیونیستی نیست، و آینده متعلّق به اینها است.
#فلسطین
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ ۲۱ آبان سالروز شهادت پدر موشکی ایران، سرلشکر پاسدار شهید حسن طهرانیمقدم
آمده بود دفتر انتشارات شهید هادی، از دوستان نزدیک شهید تهرانی مقدم بود.
می گفت: یکبار ایشان را در خواب دیدم. می دانستم شهید شده، پرسیدم: حاج حسن چه خبر؟ چه می کنی؟
گفت: دائم مشغول هستیم، از غزه تا یمن در حال آماده سازی موشکی جبهه مقاومت هستیم.
بعد ادامه داد: از وقتی حاج قاسم به این طرف آمده تمام شهدا را فعال کرده و همه مشغول فعالیت هستند تا دنیا را برای ظهور آماده کنند.
ایشان ادامه داد: من در همان عالم رویا، در اطراف حاج حسن، شهید ابراهیم هادی را دیدم.
باخوشحالی پرسیدم: شهید هادی اینجاست؟
حاج حسن تهرانی مقدم لبخندی زد و گفت: ابراهیم هادی در اینجا مسئول دفتر حاج قاسم است.
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
🌷شهید حسن طهرانی مقدم
دائم الوضو بود! موقع اذان خیلیها میرفتند وضو بگیرند ولی حسن اذان و اقامه را میگفت و نمازش را شروع میکرد...
میگفت:«زمین جای جمع کردن ثوابه... حیف زمین خدا نیست که آدم بدون وضو روش راه بره؟»
📚کتاب یادگاران ۲۵
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #شصت_ویک دیگر درد پهلو فراموشم
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #شصت_ودو
با هر کلمه نفسش بیشتر در سینه فرو میرفت.. و من سخت تر صدایش را میشنیدم..
که دیگر زبانش به سختی تکان میخورد
_من رفتم دیدمش، اما مطمئن نیستم!
گیج نگاهش مانده و نمیفهمیدم چه میگوید که موبایلش📱 را از جیب پیراهن سفیدش بیرون کشید،..
رنگ از صورتش پرید..
و مقابل چشمانم به نفس نفس افتاد
_باید هویتش تأیید بشه. اگه حس میکردم هنوز دوسش دارید، دیگه #نمیتونستم این عکس رو نشونتون بدم!
همچنان مردد بود..
و حریف دلش نمیشد که پس از چند لحظه موبایل را مقابلم گرفت و لحنش هم مثل دستانش لرزید
_خودشه؟
چشمانم سیاهی میرفت..😣😣
و در همین سیاهی جسدی را دیدم که روی زمین رها شده بود،..
قسمتی از گلویش پاره و خون از زیرچانه تا روی لباسش را پوشانده بود...
سعد بود،..
با همان موهای مشکی ژل زده و چشمان روشنش که خیره به نقطهای ناپیدا مانده بود..
و قلبم را از تپش انداخت...
تمام بدنم رعشه گرفته و از سفیدی صورتم پیدا بود😖😖😖 جریان خون در رگهایم بند آمده..
که مصطفی دلواپس حالم مادرش🌺 را صدا زد تا به فریادم برسد.
عشق قدیمی و زندانبان وحشی ام را #سربریده و برای همیشه از شرّش خلاص شده بودم..
که لبهایم میخندید😄 و از چشمان وحشتزده ام اشک میپاشید.😭
مادرش برایم آب آورده..
و از لبهای لرزانم قطرهای آب رد نمیشد
که خاطرات تلخ و شیرین سعد به جانم افتاده..
و بین برزخی از عشق و بیزاری پَرپَر میزدم.
در آغوش مادرش تمام تنم از ترس میلرزید.. و 🔥تهدید بسمه🔥 یادم آمده بود که با بیتابی ضجه زدم😭😭😭
_دیشب تو حرم بهم گفت...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #شصت_وسه
_دیشب تو حرم بهم گفت همین امشب شوهرت رو #سرمیبره و #عقدت میکنه!
و نه به هوای سعد که از 🔥وحشت ابوجعده🔥 دندانهایم از ترس به هم میخورد..
و مصطفی مضطرب پرسید
_کی بهتون اینو گفت؟😠
سرشانه پیراهن آبی مادرش از اشکهایم خیس شده😭😭 و میان گریه معصومانه شهادت دادم
_دیشب من نمیخواستم بیام حرم، بسمه #تهدیدم کرد اگه نرم ابوجعده سعد رو میکشه و میاد سراغم!
هنوز کلامم به آخر نرسیده،..
خون غیرت در صورتش پاشید😡 و از این #تهدیدبیشرمانه از چشمانم #شرم کرد که نگاهش #به_زمین افتاد..
و میدیدم با داغیِ نگاهش زمین را آتش میزند...
مادرش سر و صورتم را نوازش میکرد🌺😊 تا کمتر بلرزم..
و مصطفی آیه را خوانده بود که خیره ماند و خبر داد
_بچه ها دیشب ساعت ۱۱ پیداش کردن، همون ساعتی که شما هنوز تو حرم بودید! یعنی اون کار خودش رو #کرده_بود، چه شما حرم میرفتید چه نمیرفتید دستور کشتن
همسرتون رو داده بود و ...
و دیگر نتوانست حرفش را ادامه دهد که سفیدی چشمانش از عصبانیت سرخ شد😡😡
و گونه هایش از خجالت گل انداخت. ازتصور بلایی که دیشب میشد به سرم بیاید.. و #به_حرمت_حرم حضرت سکینه(س) خدا نجاتم داده بود،..😰😭
قلبم به قفسه سینه میکوبید..
و دل مصطفی هم برای #محافظت از این #امانت به لرزه افتاده بود.. که با لحن گرمش التماسم میکرد
_خواهرم! قسمتون میدم از این خونه بیرون نرید! الان اون حرومزاده زخمیه، #تازهرش_رونپاشه آروم نمیگیره!
شدت گریه نفسم را بریده بود..😭😭😭
و مادرش میخواست کمکم کند تا دراز بکشم..
که پهلویم در هم رفت...😩😩
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
وَجاهِدوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ
هُوَ اجتَباكُم وَ ماجَعَلَ عَلَيكُم فِيالدّين
آبان ۱۳۶۱ ، قبل از عملیات محرم
تعدادی از رزمندگان زرهی لشکر۸ نجف
در کنار رودخانه دویریج در حال قرائت
کلامالله مجید هستند...
#انس_با_قرآن
#دفاع_مقدس
#طوفان_الأقصى
#پایان_اسرائیل
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#دلتنگی_شهدایی 💔
هـرڪہبہمنمےرسد
بوۍقفسمےدهد⛓
جـز تـــ♡ـــو
ڪہپـر مےدهے
تابپـرانےمــرا ... !!🕊
#شهید_مصطفی_صدرزاده 💚
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa