🌟#رفیق_مثل_رسول 🌟۲۶
رابطه بین ما خیلی عاطفی نیست،شاید این گاهی خیلی بد بوده و هست که احساسم را به برادرم نگفتم. اما این بزرگ تر بودن برای خود من خاص و دوست داشتنی بود.همیشه سعی میکردم به حرف ها و نصیحت ها گوش کنم،گاهی که از شیطنت های من سردر میآورد، باهمان لحن بزرگ تری به من تذکر میداد.داشتم بقیه عکس ها را نگاه میکردم که صدای زنگ درخانه آمد. سریع وسایلی که کف اتاق ریخته بودم را جمع کردم.برای استقبال از خانواده خاله حشمت به سمت حیاط رفتم.خاله حشمت مثل همیشه پراز انرژی بود.یک جعبه شیرینی دستم داد.
_رسول جون،نماز ،روزه ها قبول باشه.
بعدازناهار بزرگ ترها مشغول نقل و بحث شدند.من و صابر آمدیم داخل اتاق خودم.به قول خاله حشمت:من و صابر همیشه کلی حرف برای تعریف کردن داریم .همیشه صابر در کنار تعریف از فعالیتهای مدرسه و بسیج، از دوستان خوبی که داشت تعریف میکرد.میدانست که من برای رفاقت ارزش زیادی قائل هستم.
درسالهایی که آمدیم باغستان،من نیز دوستان خوبی پیدا کردم.من صبح ها قرآن سرصف را میخواندم.هرروز که تمام میشد،وقتی می آمدم داخل صف،سیامک کلی ذوق می کرد،میگفت:محمدحسن خیلی خوب خوندی.
گفتم تو خونه منو رسول صدا میکنند دوست داری رسول صدام کن.
یادم میآید یک بار سیامک از من دلخور شد،
گفت:محمدحسن من کلی تعریف تورا پیش مادرم کردم.خیلی تو خونه ازت حرف زدم.
_خب. _پس چرا تو خیابون دیدمت سریع سلام کردی و رفتی،حتی به مامانم سلام هم نکردی.خندیدم گفتم ببخشید.
دیدم هنوز ناراحت است گفتم سیامک بیا ی کاری کنیم.
قرار بذاریم مراقب دوتا چیز توی دوستی باشیم.
_مراقب چی؟؟
_یکی نماز، بخصوص نماز صبح،یکی هم نگاه به نامحرم.بعدش هم مجدد به خاطر سلام نکردن به مادرش ازش معذرت خواهی کردم.
من و سیامک بعدازاین قول و قرار بهترین دوست برای هم شدیم.باهم کلی سفر رفتیم
دل چسب ترینش سفرقم و راهیان نور بود.
دوستان من هم مثل دوستان صابر دریک چیز مشترک بودند،نقطه اشتراک همه ما شغل پدر یا برادرهایمان است و این وجه اشتراک باعث شده روحیات نزدیک به هم داشته باشیم.
ماه مبارک با تمام شیرینی هایش تمام شد.
بزرگترین آرزویم را از خدا خواسته بودم،جایی برای خودم این آرزو را نوشتم:
(ای کاش لباس تک سایزی که شهید آوینی بهش اشاره دارند،اندازه من بشه)
اما میدانستم برای رسیدن به این آرزو باید خیلی تلاش میکردم.
#ادامهدارد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 #کــلامشهـــید
جوری روی خودتون کار کنید
که اگه یه گناه کردید
گریتون بگیره
✍🏻شهید جهاد مغنیه
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پایبندی حاج قاسم به👇
لقمه حلال و بیت المال
خاطره دختر خانمش زینب سلیمانی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 #کــلامشهـــید
اگر به واسطه خونم، حقی بر گردن دیگران داشته باشم، به خدای کعبه قسم، از مردان بیغیرت و زنان بیحیا نمیگذرم
✍🏻شهید امیر حاج امینی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
⁉️شهر هزار سنگر یعنی چه؟
✊۶ بهمن ماه سالروز حماسه مردم آمل در مبارزه با گروهکهای ضدانقلاب (۱۳۶۰ ه.ش)
حماسه ششم بهمن آمل را باید نقطه عطفی در تاریخ انقلاب نامید که طرحهای کمونیستی پس از ناکام ماندن در تهران با مقاومت مردم آمل نیز ناکام ماند و به جرات میتوان گفت باعث تقویت نهال نوپای انقلاب اسلامی ایران شد.
در سحرگاه ششم بهمن سال ٦٠ عدهای منافق و مائوئیست از سمت جنگل در قسمت جنوب آمل قصد تصرف این شهر را داشتند که مردم آمل در کمتر از یک روز با مقاومت خود به این غائله پایان دادند.
در آن واقعه ۴۱ تن شهید و بیش از دهها نفر مجروح شدند و همه سالها مردم و مسئولان این شهرستان این حماسه مهم در تاریخ انقلاب اسلامی را که در تقویم رسمی کشور نیز ثبت شده با برگزاری برنامههای مختلفی گرامی میدارند.
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 ماجرای شهیدی معروف که سردار بی سر شد
🔹️ حاج حسین یکتا در روایتی می گوید: شهید معروفی که چشمان قشنگی دارد در شکم مادرش مرده بود و مادرش از ماجرای شهید می گوید...
#شهید_سر_جدا
#ما_ملت_امام_حسینیم
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
بین بچه های یگان معروف بود به محمد عشقی...
چون عاشق صلوات بود🍃
یه تسبیح هزارتایی داشت که خودش درست کرده بود و بعد نماز باهاش صلوات میفرستاد ، دائم ذکر میگفت
حتی تو ماموریت زمزمه میکرد...
قاری قرآن هم بود
روز آخرم که بچه ها رفتن بالاسرش میگن لباش تکون میخورد و آروم ذکر یازهرا میگفت...💔
راستی
یکی از ترکشهای خمپاره به پهلوی یوسف خورده بود... شک ندارم دم آخری خود مادرمون خانم فاطمهزهرا(سلاماللهعلیها)اومد برا بدرقه اش...😔
✨تکاور پاسدار
شهید #یوسف_فدایی_نژاد 🕊🌹
🌷یادش با ذکر #صلوات
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 #کــلامشهـــید
ما نه از رفتن آنها
بلکه از ماندن خود دلگیریم
✍🏻شهید سیدمرتضی آوینی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
📸 عکس نوشت | حداقل سعی کنید خونهای ما که به خاطر شما ریخته شده، پایمال نشود.
🔸خواهرانم! اولین توصیه من حجاب توست. برای اینکه خون من و امثال من باعث شده که شما آزادانه در خیابانها قدم بزنید
● شهید محمد سعید یزدانیان
#حجاب_در_وصایای_شهدا
#وصیت_شهدا
#جهاد_تبیین
#به_وقت_حجاب
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 #کــلامشهـــید
اکنون که جهان و جهانیان مرده اند
آیا وقت آن نرسیده است
که مسیحای موعود(مهدی عج) سر رسد؟
✍🏻شهید سیدمرتضی آوینی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️نوجوان 16 سالهای که امام جماعت حاج قاسم بود
حاج حسین کاجی - راوی دفاع مقدس:
🔹حسن یزدانی نوجوان 16 سالهای بود که 34 بار به اروند زده و عملیات شناسایی انجام داده بود؛ خبر شهادتش را که به حاج قاسم دادند گفت شب قبل، امام جماعت ما بود.
🔸میپرسیدند چه فرمولی به کار بردید که از اروند وحشی عبور میکنید؟ گفتم مثبت خدا شدن! بچههایی که چند سال میدیدند خرماها روی زمین میریزد و بر نمیداشتند چون مال مردم بود؛ عقیده داشتند اگر خرمای شبههناک بخورند نمیتوانند از اروند بگذرند.
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
💢 #خواب_شهادت
این خواب خیلی مرا خوشحال ڪرد
خواب دیدم که امـام سجـاد (؏)
نوید و خبر شهــادت من را
به مـادرم میگوید و من چهرهی
آن حضرت را دیده و فرمود :
« تو به مقام شهـادت میرسی »
و من در تمام طول عمرم
به این خــواب دل بستهام و
به امید شهـادت در این دنیا ماندهام
و هماکنون که این خواب را مینویسم
یقین دارم که شهـادت نصیبم میشود
و منتظـر آن هم خواهـم ماند ...
تا کی خداوند صلاح بداند که من هم
همچون شهیدان به مقام شهادت برسم
و به جمـع آنهـا بپیوندم ...
هم اڪنون و همیشه دعای قنوت نمازم
" اللهم الرزقنی توفیـق الشهادت فی سبیلالله " است که خداوند شهادت را
نصیبم ڪند و از خدا هیچ مرگـی جز شهــادت نمیخواهم »
📚 منبع : دفتر خاطرات شهید
وصیت ڪرده بود تا زنده است
کسی دفتر خاطراتش را نخواند !!
راستی چه رمزی است
بین بشارت شهادت
توسط امام سجاد (؏)
و اعزام به سوریه
از طریق تیپ امام سجاد (؏) ...
#طلبـه_مدافـع_حـرم
#شهید_محمد_مسرور
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
قامتِ دین
راست خواهد ماند
تا وقتی ڪہ سـروهـا ؛
روبرویِ یکهتازی تبر میایستند ...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میخواهم شهید شوم
تا خونم نهال کوچکی از
جنگل انبوه انقلاب را آبیاری کند
#شهید_سردار_حاج_یدالله_کلهر
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
انتظار یعنی
با « شهیدان »
راه وصال یار را پیدا کنیم ...
آماده عملیاتی در رأس البیشه بودیم
مصادف بود با تولد صدام؛
و عدنان خیرالله (وزیر جنگ صدام) گفته بود:
«به چادر زنان بغداد قسم! تا ۴۸ ساعت آینده
فاو را از ایرانی ها پس می گیریم».
آنشب علیآقا سخنرانی حماسی ایراد کرد
و در ضمن سخنرانی گفت:
« عدنان خیرالله میخواهد
برای صدام خوش رقصی کند اما شما
برای آبروی امام زمان (عج) میجنگید»
با آن سخنرانی شور و شوق عجیبی
بچهها را فرا گرفت و خط کارخانه نمک،
کُنج جاده فاو بصره شکسته شد.
اسم عملیات هم شد:
عملیات صاحب الزمان(عج)
راوی: علیرضا رضایی مفرد؛ هم رزم
کتاب دلیل؛ روایت نابغه اطلاعات عملیات
سردار شهید علی چیت سازیان،
نویسنده: حمید حسام، ناشر: سوره مهر
#شهید_سردار_علی_چیت_سازیان
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
این امتیاز اوست
ڪہ بی مرز عاشـق است
دور از وطن حوالی غربت شهید شد
اسارت : ۱۳۹۴/۱۰/۰۱
شهادت : ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
رجعت : ۱۳۹۶/۰۳/۱۲
#پاسـدار_مدافع_حــرم
#شهید_فریدون_احمدی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
♨️رمان #فرار_از_جهنم (بر اساس واقعیت)
#قسمت_هفدهم
📌وصیت
🍃داشتم موادها رو تقسیم می کردم که یکی از بچه ها اومد و با خنده عجیبی صدام کرد ... هی استنلی، یه خانم دم در باهات کار داره ...
🍃یه خانم؟ کی هست؟ ...
🍃هیچی مرد ... و با خنده های خاصی ادامه داد ... نمی دونستم سلیقه ات این مدلیه ... .
🍃پله ها رو دو تا یکی از زیر زمین اومدم بالا و رفتم دم در ... چشمم که بهش افتاد نفسم بند اومد ... زن حنیف بود ... یه گوشه ایستاده بود ... اولش باور نمی کردم ... .
🍃یه زن محجبه، اون نقطه شهر، برای همه جلب توجه کرده بود ... کم کم حواس ها داشت جمع می شد ... با عجله رفتم سمتش ... هنوز توی شوک بودم ...
🍃شما اینجا چه کار می کنید؟ ... .
🍃چشم هاش قرمز بود ... دست کرد توی کیفش و یه پاکت در آورد گرفت سمتم ... بغض سنگینی توی گلوش بود ... آخرین خواسته حنیفه ... خواسته بود اینها رو برسونم به شما ... خیلی گشتم تا پیداتون کردم ...
🍃نفسم به شماره افتاد ... زبونم بند اومده بود ... آخرین ... خواسته ... ؟ دو هفته قبل از اینکه ... .
🍃بغضش ترکید ... میگن رگش رو زده و خودکشی کرده ... حنیف، چنین آدمی نبود ... گریه نذاشت حرفش رو ادامه بده ...
🍃مغزم داشت می سوخت ... همه صورتم گر گرفته بود ... چند نفر با فاصله کمی ایستاده بودن و زیر چشمی به زن حنیف نگاه می کردن ... تعادلم رو از دست دادم و اسلحه رو از سر کمرم کشیدم ...
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
♨️رمان #فرار_از_جهنم (بر اساس واقعیت)
#قسمت_هجدهم
📌باور نمی کنم
🍃اسلحه به دست رفتم سمت شون ... داد زدم با اون چشم های کثیف تون به کی نگاه می کنید کثافت ها؟ ... و اسلحه رو آوردم بالا ... نمی فهمیدن چطور فرار می کنن ... .
🍃سوئیچ ماشین رو برداشتم و سرش داد زدم ... سوار شو ... شوکه شده بود ... با عصبانیت رفتم سمتش و مانتوش رو گرفتم و کشیدمش سمت ماشین ... در رو باز کردم و دوباره داد زدم: سوار شو ... .
🍃مغزم کار نمی کرد ... با سرعت توی خیابون ویراژ می دادم ... آخرین درخواست حنیف ... آخرین درخواست حنیف؟ ... چند بار اینو زیر لب تکرار کردم ... تمام بدنم می لرزید ... .
🍃با عصبانیت چند تا مشت روی فرمون کوبیدم و دوباره سرش داد زدم ... تو عقل داری؟ اصلا می فهمی چی کار می کنی؟ ... اصلا می فهمی کجا اومدی؟ ... فکر کردی همه جای شهر عین همه که سرت رو انداختی پایین؟ ... .
🍃پشت سر هم سرش داد می زدم ولی اون فقط با چشم های سرخ، آروم نگاهم می کرد ... دیگه نمی تونستم خودم رو کنترل کنم ... فکر مرگ حنیف راحتم نمیذاشت ... کشیدم کنار و زدم روی ترمز ... .
🍃چند دقیقه که گذشت خیلی آروم گفت ... من نمی دونستم اونجا کجاست ... اما شما واقعا دوست حنیفی؟ ... شما چرا اونجا زندگی می کنی؟ ...
🍃گریه ام گرفته بود ... نمی خواستم جلوی یه زن گریه کنم ... استارت زدم و راه افتادم ... توی همون حال گفتم از بدبختی، چون هیچ چاره دیگه ای نداشتم ... .
🍃رسوندمش در خونه ... وقتی پیاده می شد ازم تشکر کرد و گفت: اگر واقعا نمی خوای، برات دعا می کنم ... .
🍃دعا؟ ... اگر به دعا بود، الان حنیف زنده بود ... اینو تو دلم گفتم و راه افتادم ...
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa