#عاشقانه_شهدا💕
روز اول زندگی مشترک...
پاشدم غذا درست کنم ، از هر انگشتم یه اعتماد به نفس میبارید😌
به به...بوی غذا تو کل خونه پیچیده بود😋
علے از مسجد اومد😍
سلام خانم چه کردی؟چه بویی راه انداختی😋
منم یه ژست هنرمندانه گرفتم😌
گفتم الآن سفره رو میارم😎
سر دیگ و برداشتم یه قاشق تست کنم😥
وااای نفسم بند اومد😰 😱
خدایااااا اینکه نمکش اندازه بود😫 😲
داشت گریه م میگرفت😢
به خودم گفتم
خاااک تو سرت هانیه خاک😤
چه قدر مامان گفت آشپزی یاد بگیر😞
قیافم تابلو شده بود😵
علی گفت چیزی شده!!😕
منم که بغض تو گلوم گیر کرده بود گفتم نه😒 ☹️
علی گفت مطمئنی😕
منم با بغض گفتم آره😓
علی قاشق و برداشت یه تست کرد😐
منم یهو بغضم ترکید زدم زیر گریه😭
گفت به خاطر این گریه میکنی😂
بلند بلند خندید😂 😂 😂 😂 منم مست خنده هاش شدم😐
گفتم یعنی ناراحت نشدی😕 😒
گفت فدا سررررت😍
مامان میگفت املت هم بلد نیستی درست کنیا😜😂
بعدش غذا رو یه جوری خورد که دهنم آب افتاد😋
منم شروع کردم به خوردن اماااا...😫 😵 😣 گفتم داری از این میخوری به این شوووری😩
گفت خیییلیم خوشمزه ست😋
واسه بار اول عالیه دستتم درد نکنه😍
#خاطرات_همسرشهیدسیدعلیحسینی🌱
🌷یادش با ذکر #صلوات
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa