#آقـــــازاده
آقازاده نبود اما خیلی ها #آقازاده صدایش می کردند. از بس که به امام علاقه داشت.دلباخته امام خمینی(ره) بود. به طرز خاصی امام را آقا صدا می زد.
اصلا به خاطر عشق به امام و مبارزه با رژیم طاغوت بود که در آلمان درس ومشق را رها کرد و به سوریه و فلسطین رفت وشیوه مبارزه آموخت ودر ادامه برای دیدار با امام سر از پاریس درآورد. پس از آشنایی با امام عزمش برای مبارزه بیشتر شد. درس و مشق را برای همیشه رها کرد و شد فدایی امام.
#شهید_حمید_باکری
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
4_738080728134191352.pdf
857.9K
💔
📚ڪتاب نیمہ پنهان ماه
ﺯﻧﺪگینامه #شهید_حمید_باکری
بہ ﺭﻭﺍیت ﻫﻤﺴﺮ شھیــد
پیشنهاد دانلود
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
💔
#عاشقانه_شهدایی 💝
در زمانی ڪه چروڪ بودن لباسها و نامرتب بودن مـوها
نشـانه بیاعتنـایی به ظواهـر دنیا بود،
حمید خیلی خوشگــل و تمیـز بود.
پوتینهایش واڪس زده و
موهایش مرتب و شانه ڪرده بود.
به چشـمـم خـوشگـلترین
پاسـدار رو؎ زمین میآمد.
روح و جسمش تمیـز بود.✨
وقتی میخواست برود بیــرون، میایستــاد جلــو؎ آینـه و
با مــوهایش ور میرفت.
به شوخی میگفتم:
ول ڪن حمـیــد!
خودت را زحمت نده،
پسنــدیده ام رفته.😉
راوی: همسر #شهید_حمید_باکری
#میلاد_امام_حسین
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🔸همیشہ یک سفارش به ما میکرد.
می گفت: « اگه در معرض گناہ قرار گرفتید و خواستید دچار لغزش نشید و از اون گناہ فرار کنید
🔸خودتون رو با خواندن قرآن و نماز یا مطالعہ📕 و ورزش مشغول کنید تا حواستون از اون محل و از اون گناہ پرت بشه.
#شهید_حمید_باکری
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
آنها از دوران کودکی و نوجوانی تا دوران انقلاب و جنگ، تاریخچهای پر از شجاعت و خدمت به میهن اسلامی داشتند و به عنوان نمادهایی از ایمان و اراده ملت ایران در یادها میمانند.حمیدی که در خیبر سینه به سینه رژیم بعثی ایستاد و پیکرش در پل شیطان ماند و مهدی که در عملیات بدر عاشورایی فرماندهی کرد و در دجله جاودانه شد....
#شهید_مهدی_باکری
#شهید_حمید_باکری
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
با چندتا از خانواده های سپاه توی یه خونه ساڪن شده بودیم.یه روز که حمید از منطقه اومد
به شوخی گفتم:
" دلم میخواد یه بار بیای و ببینی
اینجا رو زدن ومن هم کشته شدم.
اونوقت برام بخونی
فاطمه جان شهادتت مبارک!"
بعدشروع کردم به راه رفتن و این جمله رو تڪرار ڪردم.
دیدم ازحمید صدایی در نمیاد.
نگاه کردم ، دیدم داره گریه میڪنه، جا خوردم.
گفتم:" تو خیلی بی انصافی هر روز میری توی آتش و منم چشم به راه تو، اونوقت طاقت اشک ریختن من رو نداری و نمیزاری من گریه کنم، حالا خودت نشستی و جلوی من گریه میکنی؟"
سرش رو بالا آورد و گفت: "فاطمه جان به خداقسم اگه تونباشی من اصلا از جبهه برنمیگردم"
#شهید_حمید_باکری
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa