یک بار به او گفتم: محمد! چرا موقع قنوت، این قدر دست هاتو بالا می بری؟!
گفت: آدم وقتی داره گدایی میکنه، اون هم در خونه ی خدا، هر چقدر دستهاشو بالاتر ببره خدا هم بیشتر بهش توجه می کنه. گدا باید گدایی کنه باید طوری گدایی کنه که وقتی صاحب خانه او را دید دلش براش بسوزه. هرچه بیشتر گدایی کنی، خدا بیشتر به پات می ریزه. لطفشو دریغ نمی کنه
گفتم: این قدر دست هاتو بالا نبر، شاید مردم مسخره ات کنند!
خندید و گفت: مگه من برای رضایت مردم #نماز می خونم که فکر این چیزها باشم؟! من در محضر پروردگارم هستم، دست به دامن خدام، بگذار هر کی هر چی می خواد بگه!
به روایت همسر #شهید_محمد_شالیکار🕊🌹
🆔Eitaa.com/pelak_shohadaa
زندگی و درآمد خوبی داشت، اما اعتقادش او را به دفاع از حرم کشاند
🔹شهید محمد شالیکار به دلیل جانبازیاش خیلی زود به صورت حالت اشتغال درآمد و بعد شغل آزاد داشت. اتفاقاً درآمد خوبی هم داشت، منتها مادیات او را از اهداف و دغدغههای اعتقادی و عمیقی که در وجودش ریشه دوانده بودند نه تنها دور نکرد بلکه سعی میکرد آن قدر که در توانش است مشکلات دیگران را هم حل کند. وی با چنین روحیهای وقتی اخبار سوریه به گوشش رسید یک روز به خانه آمد و به همسرش گفت دارند سوریه اسم مینویسند و من هم میخواهم ثبتنام کنم.
🔹همسر شهید درباره شهادت محمد شالیکار میگوید: " همرزمان همسرم که دایی و پسر عموی حاج محمد بودند اینطور به ما گفتند که منطقه عملیاتی که حاج محمد آنجا زخمی شد، چند سالی بود که در دست داعش بود و میگفتند این منطقه محل عبور کاروان اسرا و حضرت زینب (ع) در شهر حلب بوده است. هنگامی که حاج محمد زخمی شد، داییاش سر ایشان را در دامن خودش میگیرد. ایشان به ما گفت هوای آن منطقه خیلی سرد بود. حاج محمد داشت میلرزید و ذکرش نام بردن اسامی ائمه بود و شهادتین را بر لب جاری میکرد. از آنجا حاج محمد را به بیمارستان صحرایی میبرند تا اینکه بعد به بیمارستانی در دمشق منتقل میشود. همسرم در همان بیمارستان به شهادت میرسد".
#شهید_محمد_شالیکار
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa