eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.9هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
7.2هزار ویدیو
149 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌼 رو سینه و جیب پیراهنش نوشته بود: آنقدر غمت به جان پذیرم حسین تا عاقبت قبر تو را به بر بگیرم حسین...:) بهش گفتند...: محمد چرا این شعر رو روی سینه‌ات نوشتی!؟ گفت: میخوام اگه که قراره شھید بشم تیرِ دشمن درست بیاد بخوره وسط این شعر وسط سینه و قلبم...❤️ بعد از عملیات والفجر هشت بچه‌ها دنبال محمد می‌گشتند تا اینکه خبر اومد محمد به شهادت رسیده‌ودرست تیر خورده بود وسط این شعر 🥀 🕊 ↳⋮❥⸽‹ @𝓹𝓮𝓵𝓪𝓴_𝓼𝓱𝓸𝓱𝓪𝓭𝓪𝓪
ماجرای پیشنهاد عجیب امام خمینی (ره) به یکی از میهمانان در یک جمع دوستانه ماجرای یک پیشنهاد عجیب چند نفر از دوستان و آشنایان امام خمینی رحمه‌الله علیه در خانه‌ای دور هم جمع شده بودند. گوشه دیوار، تاقچه بزرگی بود. امام رحمه‌الله علیه رو به یکی از دوستانش کرده و با لبخند فرمودند: «اگر یک نفر در این جمع بالای این تاقچه برود، من با سه صلوات او را می‌آورم پایین!» همه تعجب کردند که چطور چنین کاری ممکن است. به همین دلیل یک نفر از میان جمع بالای تاقچه رفت و منتظر ماند تا امام رحمه‌الله علیه با سه صلوات او را پایین بیاورد. حالا نوبت امام بود. در حالی که لبخندی به لب داشتند، یک صلوات فرستادند و بعد از آن فرمودند: «صلوات دوم را فردا می‌فرستم!»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کربلا نرفتݧ سخت است…😔 کربلا رفتݧ سخت تر! تا نرفته اے شوق رفتݧ دارے… تا رفتے شوق مردݧ⁉️ کربلا رفتہ ها مے دانند، بعد از کربلا روضه ے حسیݧ حکم زَهر دارد برای دݪ اوراق شده ے زائر! آخر اینجا، دیگر عباس نیست تا آرام شوے در حریم امنش… کربلا دلتنگتم!💔 💚 ↳⋮❥⸽‹ @𝓹𝓮𝓵𝓪𝓴_𝓼𝓱𝓸𝓱𝓪𝓭𝓪𝓪
بسم‌ربِّ‌صاحب‌الزماݧ(عج)💚 هر روز سردتر می‌شوند لحظه ها... دقیقه‌ها... روزها... ✨ برگرد که جهان محتاج گرمی دستان توست...🌿 🌤اللهم‌عجـل‌لولیـك‌الفـرج 🍃ذڪرروزجمعه(اللهم‌صلی‌علی‌محمد‌وآله‌محمد)🍃 ↳⋮❥⸽‹ @𝓹𝓮𝓵𝓪𝓴_𝓼𝓱𝓸𝓱𝓪𝓭𝓪𝓪
°•🌱 ۰۰° "برای‌آمدنت‌کدام‌سند‌ِتاریخ‌را ؛ بایدواسطہ‌کرد ؟! ۰۰° "دستھاۍ‌بستہ‌ی‌حیـدر ... یاپھلوۍشکسـتهـ‌ۍِمـادر ... ۰۰° "نبض‌هاازرمق‌افتادھ‌حضرت‌عشق(:〕 #العجـل...♥️!" #امام_زمان ↳⋮❥⸽‹ @𝓹𝓮𝓵𝓪𝓴_𝓼𝓱𝓸𝓱𝓪𝓭𝓪𝓪
صبح‌جمعه،ظهرجمعه،غروب‌جمعه🌅 فرقی‌نداره!مهم‌اینه‌که⇓ چند‌دقیقه‌به‌مولا‌،اختصاص‌بدی...♥️ همونجور‌که‌میگی‌: فلان‌تایم‌،برا‌ی‌دانشگاهمه...🕘 فلان‌تایم‌،برا‌ی‌باشگاهمه‌...🕚 فلان‌تایم‌،برای‌رفیقمه‌و...🕜 میشه‌بگی‌پنج‌دقیقه‌هم‌سهم‌امام‌زمانمه؟! الان‌میگی‌خب‌چیکار‌کنم‌تو‌اون‌پنج‌دقیقه؟ ساده‌و‌دلی‌بشین‌حرف‌بزن🙂 ↳⋮❥⸽‹ @𝓹𝓮𝓵𝓪𝓴_𝓼𝓱𝓸𝓱𝓪𝓭𝓪𝓪
「♥️」 ☘️ ⃟¦🖇➺••#زندگی‌بھ‌سبڪ‌شھدآ برای‌شھـادت‌ورفتـن‌‌تلاش‌نکنیـد بـرای‌رضای‌خـداکارکنیـدوبگوییـد : خداوندا‌،نـه‌برای‌بھشـت، ونـه‌بـرای‌شھـادت... اگـرتومـارادرجھنمـت‌بینـدازی‌ ولـی‌ازمـاراضـی‌باشـی‌ بـرای‌ماکافیسـت :) ‌#شھیـدعلـی‌چیـت‌سازیـان #شهدا‌التماس‌دعا🤲 ↳⋮❥⸽‹ @𝓹𝓮𝓵𝓪𝓴_𝓼𝓱𝓸𝓱𝓪𝓭𝓪𝓪
@pelak_shohadaa.mp3
5.26M
|•🎙😓 🎧آنچه خواهید شنید؛ ✍غم نامه؛ حضورامام‌زمان‌باید‌باخواستِ مردم‌باشه‌اما‌مردم‌نمیخوان😔 پیشنهاد دانلود👆 ↳⋮❥⸽‹ @𝓹𝓮𝓵𝓪𝓴_𝓼𝓱𝓸𝓱𝓪𝓭𝓪𝓪
یہ‌خبرویژه‌واسه‌خواهران‌پاڪارجھادۍ 🤩 -اگه دوست داشته باشی تو هم می‌تونی یڪۍ از اهالۍ فعال مجموعه شھدایی بشی ...✌️🏻 •📲•'تبادل یا تولید محتوا' میپرسۍ چطورئ..؟ به ایدی زیرپیام بده تاوارداین‌مجموعه‌بشی🌿 همڪارۍشماباما درڪانالھاۍ‌شھدایی -لحظہ‌اۍباشہدا باعث‌افتخاره:) پس معطل نکنید و زودتر در این آیدی اعلام آمادگۍڪنید‌سربازهاۍجنگ‌نرم🖐🏼♥️ ↳⋮❥⸽‹ @𝓹𝓮𝓵𝓪𝓴_𝓼𝓱𝓸𝓱𝓪𝓭𝓪𝓪
زادروز مسعود پیامبر بزرگ الهی ؛ ♡ یاری گر آخرین منجی و موعود بشر حضرت عیسی مسیح علیه السلام بر موحدان پاکدامن ؛ مبارک باد 🎉🎊 #ولادت‌حضرت‌عیسی‌مسیح🍃   ↳⋮❥⸽‹ @𝓹𝓮𝓵𝓪𝓴_𝓼𝓱𝓸𝓱𝓪𝓭𝓪𝓪
چندساعت‌قبل‌ازاسارتش🥀 تلفنے‌باهم‌صحبت‌ڪردیم،بهم‌گفت: <الان‌همون‌جایی‌هستم‌كہ‌آرزوداشتم‌باشم فقط‌دعاڪن‌روسفیدشم🙃 وخدایی‌نڪرده‌شرمنده‌حضرت‌زهرا(س)برنگردم>💔 درخواستش‌ازمن‌این‌بودڪہ‌‌ازتہ‌دل‌راضےباشم تادرثوابش‌شریڪ‌بشم🌿 •به‌ࢪوایت‌همسرشهید🦋 ↳⋮❥⸽‹ @𝓹𝓮𝓵𝓪𝓴_𝓼𝓱𝓸𝓱𝓪𝓭𝓪𝓪
✨✨مژده مژده🤩🤩 🚩چله زیارت حضرت زهـــــــــ♡ــــــــراس۞ منتظران‌حضرت‌مھدی‌‌؏ـج‌انشالله‌به‌مدت 40روزنیت‌میکنیم‌زیارت‌حضرت‌زهرابخونیم 🖇سهم‌شمادعوت‌۵نفربه‌چله‌هست‌‌😉 ۞شروع‌چله۞ ⇦‌1400/10/6 ‌●لینڪ‌‌گࢪوه‌ذکࢪبیت‌الشھدا↯ https://eitaa.com/joinchat/2455502859Ce3a0724733 ●‌لینڪ‌گࢪوه‌ختم‌قࢪآن‌بیت‌الشھدا↯ https://eitaa.com/joinchat/3245735947C1e77479f6c زودباش‌دیگــــــــــ🚗ــــــــــھ🙃بزن‌رولینک👆
@pelak_shohadaa.mp3
14.59M
|•🎙🕊 ✦مسئله هسته ای بهانه است، برای دشمنان..🌪 ✦مشکل آن‌ها موجودیت جمهوری اسلامی، نفوذ و اقتدار آن است!✊ ✦آن‌ها از اقتدار انقلاب واهمه دارند! و این واهمه، به اوج خود، نزدیک می‌شود!☄ 💥چـــرا؟ ↳⋮❥⸽‹ @𝓹𝓮𝓵𝓪𝓴_𝓼𝓱𝓸𝓱𝓪𝓭𝓪𝓪
😭ماجراینبش‌قبرحضرت‌زهراسلام الله علیها شبی که جنازه فاطمه(علیها السلام) دفن شد، در قبرستان بقیع چهل قبر تازه احداث کردند. وقتی مسلمانان از وفات فاطمه(علیها السلام)آگاه شدند، به بقیع آمدند، ناگاه چهل قبر تازه دیدند؛ قبر فاطمه(علیها السلام)را پیدا نکردند، صدای ضجه و گریه بلند کردند، 🔻همدیگر را سرزنش می‏‌کردند و می‏‌گفتند: پیامبر شما جز یک دختر در میان شما نگذاشت، ولی او از دنیا رفت و به خاک سپرده شد و در مراسم نماز و دفن او حاضر نبودید وحتی قبرش را هم نمی‌‏دانید کجاست؟ 🔸سران قوم گفتند: بروید عده‌‏ای از زنان با ایمان را بیاورید تا این قبرها را بشکافند تا او را پیدا کنیم، بر او نماز بخوانیم و قبرش را زیارت کنیم. ♦️این خبر به امیرالمؤمنین(علیه السلام)رسید، خشمگین از خانه بیرون آمد به‏ طوری که چشمانش سرخ شده بود و رگ‌هایش برآمده بود و قبای زردی که هنگام جنگ و سختی‏‌ها می‏‌پوشید، به تن کرده بود و بر شمشیر ذوالفقارش تکیه زده بود، به قبرستان بقیع آمد و مردم را از نبش قبرها ترسانید! ▪️مردم گفتند: این علی بن ابیطالب(علیه السلام)است که آمده در حالی‏که به خدا قسم خورده اگر یک سنگ از این قبرها جابجا شود تمام شما را خواهد کشت. ❗️خلیفه دوم و همراهانش با حضرت روبرو شدند؛ به حضرت امیر(علیه السلام)گفت: ای ابوالحسن این چه کاری است که می‏‌کنی؟ قطعا قبر زهرا (علیها السلام)را می‌‏شکافیم و بر او نماز می‏‌خوانیم. 💠امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)گریبان خلیفه دوم را گرفته و او را بلند کرد، بر زمینش زد و به او فرمود: ▪️ای سیاه‏زاده، من از حقّم گذشتم، از ترس آن که مردم از دین برنگردند، اما نسبت به نبش قبر فاطمه(علیها السلام) قسم به خدائی که جانم در اختیار اوست اگر سنگی از آن را تغییر دهید، زمین را از خون شما سیراب می‏‌کنم، اگر جانت را می‌‏خواهی برگرد. 🔻خلیفه اول به حضور علی(علیه السلام) آمد و عرض کرد: ای ابوالحسن(علیه السلام) به حق رسول خدا و به حق کسی که بالای عرش است او را رها کن، ما کاری را که تو نخواهی انجام نمی‌‏دهیم. ▪️حضرت(علیه السلام)دست از او برداشت و مردم متفرق شدند و دیگر برنگشتند. 🌸امیرمؤمنان (علیه السلام) بدین سان قبر شریف همسر مظلومش فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را از نبش قبر رهانید و به وصیت خود فاطمه زهرا كه فرموده بود كسی در غسل، كفن و نماز و دفنش حاضر نشود، عمل نمود. 🏴 تا اعتراضی باشد برای همیشه بر آنانی كه حقشان را غصب و حرمتشان را شكسته و آنان را مظلومانه به شهادت رسانیدند. 🏴السلام علیكِ یا سیدة نساء العالمین.. 📚بحار الانوار، ج43، ص 172. ↳⋮❥⸽‹ @𝓹𝓮𝓵𝓪𝓴_𝓼𝓱𝓸𝓱𝓪𝓭𝓪𝓪
فاطـمه قدر طُ را تنھا علــی فهمید و بس💔🥀 السلام‌علیڪ‌یا‌علــے‌ابݧ‌ابے‌طاݪب♡ السلام‌علیڪ‌یا‌فاطمته‌الزهـــرا♡ #فاطمیہ #امام_علی #یکشنبه‌های‌علوی♥ ↳⋮❥⸽‹ @𝓹𝓮𝓵𝓪𝓴_𝓼𝓱𝓸𝓱𝓪𝓭𝓪𝓪
@pelak_shohadaa.mp3
9.45M
{شادی‌از‌جنس‌شهدا}🦋 من°یقینی°میخوام که منو سست نکنه؛ 🌟مثل شهـــدا... که مشکلات و گرفتاری ها منُ از دویدن برای امام زمان باز نداره! 🌟مثل شهـــدا... که تردید نتونه منُ زمین بزنه! 🌟مثل شهـــدا... درست مثل شهدا...♡🙂 چیکار‌کنیم‌تابه‌این°یقین°برسیم؟👆 ↳⋮❥⸽‹ @𝓹𝓮𝓵𝓪𝓴_𝓼𝓱𝓸𝓱𝓪𝓭𝓪𝓪
شجاعت‌ر‌امے‌توانے‌معنا‌کنے⁉️ بہ‌نظر‌شھامت‌چگونہ‌معنا‌مے‌شود؟ آیا‌معنایشاݧ‌رامے‌خواهےدراینترنت‌جستجوکنے؟ اما‌شجاعت‌وشھامت‌تنھا‌درݘندڪلمه‌توضیح داده‌نمے‌شود؛توبایدآݧ‌هارا‌باچشم‌ببینے تا‌درڪشاݧ‌ڪنے،آیا‌نمے‌توانے‌آنھارابہ‌صورت ڪامل‌مشاھده‌ڪنے...؟پس‌یادے‌کنیم‌از...↯ شھیدمحسݧ‌حججی💔🥀 اونمونہ‌اے‌بارزشجاعت‌وشھامت‌بود اوباآنکہ‌در‌اسارت‌دشمݧ‌بود،امالب‌از‌لب‌نگشود وسرنھاداما‌زیر‌بار‌ذلت‌نرفت... 🕊 ↳⋮❥⸽‹ @𝓹𝓮𝓵𝓪𝓴_𝓼𝓱𝓸𝓱𝓪𝓭𝓪𝓪
💌چہ‌حسے‌دارے‌وقتے‌تو‌مهمونے‌خصوصے‌ خدا‌دعـــوت‌میشے؟🙂 خیلے‌حس‌خوبیہ‌نہ...؟ میدونستے‌نمازشب‌یعنے‌دعــــوت‌شدݧ بہ‌مهمونے‌‌خصوصےخــُـــدا...⁉️دقت‌کردے؟ خدابہ‌هربهونہ‌اے‌بیدارت‌میڪنہ‌تا‌نماز‌شب‌بخونے یکے‌باپریدݧ‌ازخواب...↯ یکے‌هم‌بایہ‌صدایی‌کہ‌میگہ‌پاشو‌اے‌بنده‌خوب‌مݧ پاشو‌عزیزم؛میخوام‌بیاے‌باهم‌حرف‌بزنیم😍 ⇦اگہ‌خـــــدا‌تومهمونے‌دعــــوتت‌ڪرد موقع‌قنوتِ‌نما‌ز،وِترنیازے‌نیست‌... هے‌تسبیح‌رانگاه‌ڪنےتاببینے‌۳۰۰‌تاشده‌یانہ خواهش‌میڪنم‌ایݧ‌عشق‌بازے‌رو‌باصرفا‌ یه‌نماز‌خوندݧ‌اشتباه‌نگیر...❌ ارتباط‌دلے‌مهمہ‌یکے‌بگو‌العفو‌ولے‌دلے‌بگو دوست‌خوبم نمازشب‌نباید‌تبدیݪ‌بہ‌مسئولیت‌بشہ‌واست❌ نماز‌شب‌باید‌برات‌حاݪت‌عشق‌بازے‌باشه💓 اصلا‌بجاے‌العفو‌خوندݧ‌دعاے‌فرج‌بخوݧ تازه‼️ میتونے‌بہ‌هر؛زبونے‌‌ڪہ‌دلت‌میخواد‌تو‌قنوت‌ حرف‌بزنے‌یعنے‌هم‌ترڪی‌،هم‌شماݪی‌،هم‌لرے‌ هم‌فارسے‌...باخدا‌راحت‌باش😇 ↳⋮❥⸽‹ @𝓹𝓮𝓵𝓪𝓴_𝓼𝓱𝓸𝓱𝓪𝓭𝓪𝓪
ماجرای همسر شهیدی که سر حاج قاسم داد کشید😭😭😱😱😱همسرشهید علی سعد دیدار با پیکر علی بعد از ۴ سال در معراج *این پیکر همسر من نیست وقتی مسئولین معراج جعبه چوبی پوشیده شده در پرچم ایران را جلویم گذاشتند، شروع کردند به باز کردن در تابوت. دو نفر از دوستانم که آنها هم همسرانشان همچنان مفقود الاثر هستند، همراهم آمده بودند. داخل تابوت کفنی بود که طولش به یک متر هم نمی‌رسید. چند جایش نوشته بودند: علی سعد. به یکی از دوستانم نگاه کردم و گفتم: معصومه اینکه پیکر علی نیست! چرا به من دروغ می‌گویند؟ علی قدبلند و چهار شانه است. فکر می‌کنم این پیکر یک رزمنده دیگر باشد. مسئول معراج در حال باز کردن بندهای کفن بود. با صدای لرزان گفتم: لطفاً باز نکنید، آن پیکر همسر من نیست. او که مردی مسن بود، فهمید حال من بد است. گفت: دخترم می‌شود بنشینی و صلوات بفرستی؟ آرام باش. همین کار را کردم و کمی به خودم آمدم. تصور می‌کردم لااقل الان که بندها باز شود، صورت علی را می‌بینم، اما وقتی پارچه باز شد تنها با چند استخوان مواجه شدم. (علی سال ۱۳۹۴ در خان طومان سوریه به شهادت رسیده بود، اما بدنش در منطقه ماند و پیکرش چهار سال بعد در فروردین سال ۹۸ توسط گروه تفحص کشف شد.)*هدیه‌ای از طرف علی آن آقا گفت: این علی شماست. دوست دیگرم که متوجه حال من شده بود، گفت: «بعد از چهار سال مفقودی توقع داشتی پیکر علی چطور بیاید؟ آرام باش و با او صحبت کن.» روی پیشانی جمجمه علی، سربند یا زهرا(س) بسته شده بود. آن مرد برای اینکه مرا آرام‌تر کند، گفت: چون خانم خوبی بودی و شلوغ کاری نکردی این سربند را باز می‌کنم و به تو می‌دهم. از طرف شهید یادگاری نگهدار. جمجمه علی را در آغوش گرفتم و تنها یادم می‌آید آن لحظه با فریاد خدا را صدا کردم و دیگر چیزی یادم نمی‌آید. *علی را به خاک سپردیم فردا ظهرش پیکر که چه عرض کنم، استخوان‌های علی را آوردند خانه و بعد از تشییع حرکت کردیم به سمت فرودگاه. علی وصیت کرده بود در زادگاهش، شهرکی نزدیکی دزفول به خاک سپرده شود. به فرودگاه اهواز که رسیدیم تعدادی سرباز آمدند و سلام نظامی دادند و احترام گذاشتند و روز بعد در کنار مزار «اسحاق نبی» جایی که خود علی وصیت کرده بود، به خاک سپرده شد. *من حسین پورجعفری هستم چند ماه گذشت تا اینکه حاج قاسم خودش گفته بود می‌خواهد یک دیدار خصوصی با خانوده شهید سعد داشته باشم. اواخر مهر سال ۹۸ بود. من معاون مدرسه بودم. یک روز که مدرسه تعطیل شد، خواستم به خانه بیایم که گوشی‌ام زنگ خورد. آقایی که بعدا شناختم و فهمیدم شهید پورجعفری بود، گفت: «سلام خانم سعد!» گفتم: «امرتان را بفرمایید.» گفت: «من حسین پورجعفری هستم، از دفتر حاج قاسم تماس می‌گیرم.» اول فکر کردم شاید کسی دارد مزاحمت ایجاد می‌کند. آقای پورجعفری گفت: «حاج قاسم می‌خواهد با شما صحبت کند.» بلافاصله حاج قاسم گوشی را گرفت شروع کرد به حال و احوال کردن. تا صدایش را شنیدم، با ناراحتی زیاد گفتم: «سلام حاجی! دستت درد نکنه!» حاج قاسم گفت: «می‌دانم دلت پر است، اما صبر کن می‌خواهم چیزی به تو بگویم.» گفتم: «مگر چیزی هم باقی مانده؟» گفت: «آره، پنجشنبه می‌خواهم بیایم خانه شما، هستین؟» گفتم: «بله.» گفت: «پنجشنبه ساعت ۹ صبح می‌آیم.»* گفتم: حاجی این چه کاری بود؟ پنجشنبه ۲ آبان ۹۸ از ساعت ۹ منتظر بودم. حدود ساعت یازده و نیم حاجی همراه شهید پورجعفری آمدند خانه ما. فکر کردم ناهار می‌مانند. برای همین کمی قورمه سبزی درست کرده بودم، میوه، شیرینی، چای، دمنوش و همه چیز آماده کرده بودم. تا چشمم به حاج قاسم افتاد، شروع کردم گریه کردن. و با عصبانیت و داد گفتم: «حاجی این چه کاری بود؟ شما ۴ سال به من گفتی علی اسیر است، برمی‌گردد. این دیگر چه اسارتی بود؟» گفت: «دخترم! مگر علی اسیر نبود؟» گفتم: «اما شما به من گفتی او زنده است.» گفت: «مگر غیر از این است که شهدا زنده هستند؟ این آیه قرآن است، من از خودم نمی‌گویم.»
روزے‌گلستان‌مےشود آباد‌مےگردد‌بقیع...🕊 به‌امید‌اون‌روزِزیبا، با‌هم‌و‌از‌صمیم‌قلب‌زمزمه‌کنیم:🙃 {اللهم عجل لولیک الفرج}♡ ان‌شاءللّٰه ↳⋮❥⸽‹ @𝓹𝓮𝓵𝓪𝓴_𝓼𝓱𝓸𝓱𝓪𝓭𝓪𝓪
🕊 (س) شهید ڪه شد جنازه اش موند تو منطقہ حاج حسین خرازے منو فرستاد تا دنبالش بگردم،رفتم منطقه ،همه جا روآب گرفتہ بود ،هرچےگشتم اثرےاز علےنبود!!💔 خبرش روڪہ به حاجےدادم باورش نشد، خودش اومد بازهم گشتیم،فایده نداشت، جنازه اش موند ڪه موند......علے دوسال قبل توی بقیع متوسل شده بود به بانوے مدینه حضرت زهرا (س)خواسته بود شهید ڪہ شد بےمزار بمونہ شبیہ بی بی ،حاجتش‌را‌گرفت ،همون طور ڪه میخواست گمنـــام‌باقےموندوبدون مزار.......ـ 💔 شھید سردار جاوید الاثر شھیدعلے قوچانے فرمانده تیپ ـ یکم لشڪر ۱۴امام حسین(ع) تاریخ ولادت :1342 تاریخ شھادت:1364 محل شھادت :سه راه ام القصر عملیات والفجرهشت 🍀 ↳⋮❥⸽‹ @𝓹𝓮𝓵𝓪𝓴_𝓼𝓱𝓸𝓱𝓪𝓭𝓪𝓪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند :هيچ بي شرمي و وقاحتي چون بهتان زدن نيست. 🎙حجت‌الاسلام‌دانشمند 🍀 ↳⋮❥⸽‹ @𝓹𝓮𝓵𝓪𝓴_𝓼𝓱𝓸𝓱𝓪𝓭𝓪𝓪
•﷽‌• سلام بر ابراهیم؛ نقش ابراهیم هادی در شفا گرفتن یک پسر ۹ ساله آن شب کتاب را شروع کردم، با خاطرات این شهید خیلی گریه کردم. آخر شب بود که کتابم را بستم و زیر بالش گذاشتم، همین‌طور با این شهید درددل کردم تا خوابم برد پهلوان بسیجی «ابراهیم هادی» از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب است. خبرگزاری میزان بُرش‌هایی از زندگی این قهرمان غریب کشورمان را که در کتاب «سلام بر ابراهیم ۲» گردآوری شده است، منتشر می‌کند. ماجرای ما از پانزده سال قبل آغاز شد. زمانی که باردار بودم. ماه‌های آخر بارداری حال و شر ایط من بد شد. ماه هشتم بارداری بودم که دکتر گفت: بچه در شکم شما مرده! شوکه شدم، خیلی گریه کردم. سراغ چند پزشک دیگر و .. گفتند: یک درصد احتمال دارد بچه زنده باشد. در همین شرایط نیز باید سریع سزارین کنیم و بچه را درآوریم. آن شب متوسل به امام رضا (ع) شدم. گفتم: فرزندم را از شما می‌خواهم. اگر پسر و زنده بود نامش را رضا می‌گذارم. عمل جراحی انجام شد. ناباورانه فرزندم سالم به دنیا آمد. ولی وزن او نهصد گرم بود. با نذر و نیاز این بچه بزرگ شد، اما با مشکلات. دیر زبان باز کرد. سه سالگی راه افتاد. پسرم مراحل رشد را طی کرد. اما ضعف جسمی همواره با او بود. تا پایان دوره راهنمایی این وضع ادامه داشت. برای ورود به دبیرستان به دلیل دور بودن، همسرم مخالفت کرد و گفت: فرزند ما مشکل داره و نمی‌تونه این مسیر طولانی رو بره. سال تحصیلی شروع شد و رضای ما خانه‌نشین شد. خیلی برایش ناراحت بودم. خودش هم خیلی اذیت می‌شد. نمی‌دانستم چه کنم. آن ایام به کلاس‌های جامعه القرآن کهنوج می‌رفتم. مسئول آنجا یک روز برای ما در مورد شهدا صحبت کرد و کتاب یک شهید را به ما داد و گفت: حتما این کتاب را بخوانید. برای دهه فجر مسابقه کتابخوانی داریم. نام کتاب سلام بر ابراهیم بود. آن شب کتاب را شروع کردم، با خاطرات این شهید خیلی گریه کردم. آخر شب بود که کتابم را بستم و زیر بالش گذاشتم، همین‌طور با این شهید درددل کردم تا خوابم برد... به محض اینکه خوابم برد احساس کردم درب اتاق باز شد! شهید ابراهیم هادی وارد شد، درحالیکه یک کاسه در دست داشت. من با تعجب نگاه می‌کردم. شهید جلو آمد و کاسه را در مقابل من گرفت. داخل کاسه چند برگه بود. مثل حالت قرعه‌کشی. یکی از این برگه‌ها را برداشتم. روی آن نوشته بود: «دخیلش کن» با تعجب گفتم: دخیلش کنم. به کی؟ به کجا؟ ابراهیم هادی گفت: به همان کسی که فرزند نهصد گرمی شما را به اینجا رساند. به امام رضا (ع). از خواب پریدم. با خودم گفتم: چطور پسرم را دخیل کنم. چطور رضا را به مشهد ببرم. اصلا شرایط مالی خانواده ما خوب نبود. گفتم: خدایا با کدام پول پسرم را مشهد ببرم. اما با خودم گفتم: خدا وسیله‌ساز است. حتما خودش کمک می‌کند. صبح فردا به جامعه القرآن آمدم. خوابم را برای مسئول موسسه تعریف کردم. گفت: انشاالله خیر است. حتما برو مشهد. گفتم: آخه شرایط مالی نداریم. از طرفی چند بار تا حالا این بچه را بردم مشهد اما تغییری نکرده. مسئول موسسه گفت: اگر خدا بخواهد شرایط سفر جور می‌شود. این بار که مشهد رفتی به امام رضا (ع) بگو من را ابراهیم هادی فرستاده. هرچه شما امام رئوف (ع) بخواهید ما قبول می‌کنیم. روز بعد خبر دادند که از طرف سازمان تبلیغات،‌ چند نفر از اعضای هیئت را به مشهد می‌برند. ما هم اسم نوشتیم. چند روز بعد،‌به طرز عجیبی نام ما هم در قرعه‌کشی برای مشهد انتخاب شد! هفته بعد ناباورانه در حرم امام رضا (ع) بودم. همراه با پسرم رضا که مشکل حرکتی داشت. رو به حرم آقا گفتم: من رضا را خدمت شما آوردم. من حواله شده از طرف شهید ابراهیم هادی هستم. هرطور صلاح می‌دانید ... به لطف خدا و عنایان امام رضا (ع) بعد از سفر مشهد، روز به‌روز حال پسرم بهتر شد. او به دبیرستان رفت و درسش را ادامه داد و اکنون در کارهایش موفق است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ↳⋮❥⸽‹ @𝓹𝓮𝓵𝓪𝓴_𝓼𝓱𝓸𝓱𝓪𝓭𝓪𝓪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زمانم♥️ اے وارث ذولفقار مولا برگرد اے نور دو ݘشم آݪ طاها، برگرد ماشعلہ به شعلہ سوختیم از غم یاس اے منتقم حـضرت زهࢪا، برگرد...🍃 مادر جاݧ! یاریماݧ نما ڪہ ما نیز مدافع حریم امام زمانماݧ باشیم 🌱 ↳⋮❥⸽‹ @𝓹𝓮𝓵𝓪𝓴_𝓼𝓱𝓸𝓱𝓪𝓭𝓪𝓪