#خاطرات شهدا...
❤️احترام به سادات ...❤️
سن من زیاد نبود. اولین بار بود که به جبهه می آمدم. تعریف گردان یا زهرارا زیاد شنیده بودم. رفتیم برای تقسیم.
چند نفر دیگر هم مثل من دوست داشتند به همین گردان بروند. اما مسئول تقسیم نیرو گفت: ظرفیت این گردان تکمیل
است.
از ساختمان آمدم بیرون. جوانی را دیدم که به طرف ساختمان آمد. چهره اش بسیار جذاب و دوست داشتنی بود.
چند نفر به استقبالش رفتند. او را صدا می کردند. فهمیدم خودش است! آن ها سوار تویوتا شدند و آماده حرکت. جلو رفتم و سلام کردم.
بی مقدمه گفتم: آقای تورجی زاده من دوست دارم به گردان یازهرابیایم.
گفت: شرمنده، جا نداریم. بعد گفتم: من می خواهم به گردان مادرم بروم برای چی جا ندارید؟
نگاهی به من کرد و پرسید: اسمت چیه؟ گفتم: سید احمد
یکدفعه پرید تو حرفم و با تعجب گفت: سید هستی! با تکان دادن سر حرفش را تایید کردم. آمد پایین و برگه من را گرفت. رفت داخل پرسنلی و اسم مرا در گردان ثبت کرد.
بعد هم با اصرار من را به جلو فرستاد و خودش در قسمت بار ماشین نشست!
من به گردان آن ها رفتم. تازه فهمیدم که نه تنها من بلکه بیشتر بچه های گردان از سادات هستند. با آن ها هم بسیار با محبت برخورد می کرد.
📚خاطرات شهید محمد تورجی زاده
🔊راوی: دکتر سید احمد نواب
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #شصت_وپنج با اینهمه #بیرحمی_سعد
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #شصت_وشش
شش ماه در آن خانه زندانی سعد🔥 بودم..
و تنها اخباری که از او میشنیدم در انقلاب گسترده مردم و #سرکوب_وحشیانه رژیم خلاصه میشد...
و حالا آن روی سکه را از زبان مصطفی🌸 میشنیدم که از وحشت اشکم بند آمده و خیره نگاهش میکردم...😳😰
روی صندلی کمی به سمتم خم شد تا فقط من صدایش را بشنوم و این حرفها روی سینه اش سنگینی میکرد که جراحت جانش را نشان چشمان خیسم داد
_بعضی شیعه های حمص رو فقط به خاطر اینکه تو خونه شون #تربت_کربلا پیدا کردن، کشتن! مساجد و حسینیه های شیعه رو با هرچی قرآن و کتاب دعا بوده، #آتیش_زدن! خونه شیعه ها رو آتیش میزنن تا از حمص آواره شون کنن! تا حالا 91 تا دختر شیعه رو...
و غبارغیرت گلویش را گرفت و خجالت کشیداز #جنایت_تکفیریها در حق #ناموس_شیعیان حرفی بزند و قلب کلماتش برای این دختر شیعه لرزید
_اگه دستشون بهتون برسه...
و باز هم نشد حرفش را تمام کند که دوباره به صندلی تکیه زد،.. نفس بلندی کشید که از حرارتش آتش گرفتم و حرف را به هوایی دیگر کشید
_دکتر گفت فعلاً تا دو سه ماه نباید تکون بخورید که شکستگی دنده تون جوش بخوره، خواهش میکنم این مدت به این برادر #سُنیتون اعتماد کنید تا بتونم ازتون مراقبت کنم!
و خودم نمیدانستم در دلم چه خبر شده که بی اختیار پرسیدم😰
_بعدش چی؟😱😰
هنوز در هوای نگرانی ام نفس میکشید و داغ بی کسی ام را حس نکرد..که پلکی زد و با مهربانی پاسخ داد
_هر وقت حالتون بهتر شد براتون بلیط میگیرم...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #شصت_وهفت
_هر وقت حالتون بهتر شد براتون بلیط میگیرم برگردید ایران پیش خونواده تون!
و نمیدید حالم چطور به هم ریخته..
که نگاهش در فضا چرخید و با سردی
جملاتش حسرت روزهای آرام سوریه را کشید
_ #ایران که باشید دیگه خیالم راحته! سوریه هم تا یک سال پیش هیچ خبری نبود، داشتیم زندگیمون رو میکردیم که همه چی
به هم ریخت، اونم به #بهانه آزادی! حالا به بهانه همون آزادی دارن جون و مال و ناموس مردم رو غارت میکنن!
از اینکه با کلماتش رهایم کرد، قلب نگاهم شکست و این قطره اشک نه از وحشت جسد سعد و نه از درد پهلو که از احساس غریب #دلتنگی😞 او بود و نشد پنهانش کنم که بی اراده اعتراف کردم
_من ایران جایی رو ندارم!😥😞
نفهمید دلم میخواهد پیشش بمانم که خیره نگاهم کرد و ناباورانه پرسید
_خونواده تون چی؟😟
#محرومیت از محبت پدر و مادر و برادر روی شیشه احساسم ناخن میکشید..
و #خجالت میکشیدم بگویم #به_هوای همین همسر از همه خانواده ام بریدم که پشت پرده اشک پنهان شدم..😢😞
و او نگفته حرفم را شنید و مردانه #پناهم داد
_تا هر وقت خواستید اینجا بمونید!
انگار از نگاهم
نغمه احساسم را شنیده بود،..
با چشمانش #روی_زمین دنبال جوابی میگشت و اینهمه احساسم در دلش جا نمیشد که قطرهای از لبهایش چکید
_فعلاً خودم مراقبتونم، بعدش هر طور شما بخواید.
و همین مدت فرصت فراخی به دلم داده بود تا هر آنچه از سعد زخم خورده بودم از محبت مصطفی و مادرش مرهم بگیرم
که در خنکای خانه آرام شان دردهای دلم کمتر میشد و قلبم به حمایت مصطفی🌸
گرمتر...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
سلام بر سيدالشهدا........😭 به ياد
🌹شهيد مدافع شهيد محمد زهره وند
(شهيدي با شهادتي حسيني)
شرایط سختی بود ، آتش دشمن سنگین بود، موقع عقب اومدن متوجه عدم حضور محمد شدم ،😭 باهاش تماس رادیویی گرفتم ،که پشت بیسیم می گفت :
من جفت پاهام تیرخورده ،شما برید کسی برنگرده دارن میان سمتم 😭😭 داشتم گریه می کردم از اینکه نمی تونستم کمکش کنم. (يا زهرا)
بعد چند دقیقه که باهاش تماس گرفتم صدایی غیر صدای محمد شنیدم. 😭😭 محمد هم مثل ارباب بی کفن ابا عبدالله عليه السلام 🌹
بدون سر به سوی معشوق پرکشید.😔😭
روحش شاد و یادش گرامیباد
#سالروز_شهادت:۱۳۹۴/۸/۹
تدفین: ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
محل دفن:گلزارشهدای اراک
🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
مصطفی سمیع عادل
رفتند..؛
شهـید شدند پیکرشون موند
توی سوریه.
بعد چـند سال اومدند...!
#ما هنوز درگیر اینیم که چجوری
کـمـتـر #گنـاه کنیم:)
#چقدعقبیم..!
شهدا فكري به حال دل ما زميني ها كنيد كه نه بال داريم و نه حال . . .
سلام بر شهدا
شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات
اللهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#عملیات_محرم
در ۱۰ آبان ۱۳۶۱ با رمز "یازینب (س)" با هدف تصرف سرپل در منطقه العماره و آزادسازی ارتفاعات مرزی در مناطق عین خوش و زبیدات با فرماندهی شهید حسن باقری آغاز شد و رزمندگان در سه مرحله در طول یڪ هفته موفق به دستیابی به همهٔ اهداف عملیات شدند.
🔺 تصویر :
نیروهـای گردان شهید ملاقلی از تیپ ۸۴ اصفهان در شامگاه عملیات محـرم محور عینخوش-زبیدات ۱۰ آبان ۱۳۶۱
🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#قبل از عملیات حاج حسین بصیر را دیدم که پای برهنه و سر تراشیده مشغول کار بود و می گفت:
عملیات مثل #حج می ماند...
او والفجر۸ را مقدمه ای برای زیارت #خدا می دانست...
#ما کجای عملیات ایستاده ایم؟؟
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
تو
نداشتہ منی...
وقتے
تو نباشے
بہ چہ ڪارم مے آید
این همہ آسمان...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
#صبحتون_شهدایی🌷
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🖼 #طرح_مهدوی
👤 شهید مهدی علیدوست
💚 ...مواظب اعمالتان باشید؛ چون شما باید لشکر امام زمان باشید و شروع کنید به ساختن خود تا شایستگی این را داشـته باشید که در رکاب امام زمان، برای برقرار کردن عدل جهانی و حاکمیت اسـلام در تمام نقاط جهان بجنگیم.
🌷 #مهدویت_و_شهدا
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
💢چشم #پدر دلگرم به لبخند #مادر و چشم مادر خیره به #اشک شوق پدر شد و بار دیگر جوانمردی پا به عرصه هستی گذاشت.
⚜پسرشاگرد خوبی بود وپدرهم معلم خوبی👌 که راه ورسم #مردانگی رابه اوآموخت. #محمدرضا شیفته ی مردانگی سیدالشهدا و غیرت #ابوالفضل شد. رد پای آموخته هایش، سبب شد تا سِیلی از جوانان را شیفته مرام و خوشرویی خود کند، ردپایی که عطر #ایمان در جای جای خاکش به مشام میرسد و مشام هارا نوازش می کند.
💢در گفت و گوهایش با مادر گفته بود.
«قول میدهم مادر که #شهید شوم آخر»
سر را فدای #حرم عمه سادات کرد و قول او برای همیشه ماندگار و یادگار شد.
غیرتش باعث شد جانش♥️ را #فدا کند تا مبادا نگاه چپ حرامی ها سوی حرم عقیله بنی هاشم باشد❌
⚜چه عاشقانه پر کشید🕊 و جام #شهادت را سر کشید. رفت اما تجربه و مردانگی خود را به یادگار گذاشت تا سرمشق شیر مردانی باشد که #عشق به وصالِ معشوق دارند💞 و آرزوی نوشیدن جام #شهادت در دل....
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
تو #یوسف نیستی ولی
در من #یعقوب غمگینی است!
که هر شب بوی پیراهن تو
پیغمبرش میکند....
پ.ن: پیراهنی که علی در عکس به تن دارد، همان پیراهنی است که مادر از او به یادگار نگهداشته است....
مادر در سفر #کربلا پیراهن علی را با خود می برد تا فرزندش را در این زیارت معنوی سهیم کند....
#شهید_علی_محمدی متولد ۱۳۴۹ ،شهادت ۱۳۶۷ در منطقه بانه به #شهادت رسید.🌷
📎همدان، بخش مرکزی، روستای رباط شورینی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ببینید | روایت زینب سلیمانی از نامه حاج قاسم به محمد ضیف
🔺دفاع از فلسطین مصداق دفاع از اسلام است.
🔺بخشی از برنامه به افق فلسطین
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
❣دلـم را عاشـــق پـرواز سازید
❣ســـرود رفتنم را ساز سازید
❣شهیدان چون نسیم؛ آرام آرام
❣درِ رحمت به رویـم باز سازید
#شهید #محمودرضا_بیضائی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
《شهید مدافع حرم محمد ڪیهانے 》••
در بیستمین روز از آذرماه سال ۱۳۵۷
در خانواده اے مذهبے در شهر اندیمشک به دنیا آمد او پنجمین فرزند خانواده بود.
از دوران نوجوانے وارد مسجد حضرت ابالفضل (علیه السلام) شد
و در بسیج نوجوانان ثبت نام ڪرد،
بعد از مدتے عضو ڪلاس قاریان قرآن در مسجد امام رضا (علیه السلام) شد. و فعالیت هاے فرهنگے را آغاز نمود.
فعالیت شهید محمد ڪیهانے در بسیج و مسجد و ڪلاس قاریان قرآن مقدمه اے شد تا علاقمند به ادامه تحصیل در حوزه علمیه شود
و چندین سال در حوزه علمیه اصفهان مشغول تحصیل گردد.
و بعد از طے مراحل مقدماتے وارد حوزه علمیه قم شد و در این زمان بود ڪه معمم شد و مرحله جدیدے از فعالیت هاے فرهنگے تبلیغے ایشان شروع گشت.
#شهيد_محمد_كيهانى
#شهيد_مدافع_حرم
🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
دل تنگ،گلو انبارِبُغض،چشمـ محتاج اشڪ و اشڪ منتظرشڪستڹ دل هاےنادمـ از گناه اسټـــ
امادرایڹ مسیرهستند انساڹ هایےڪہراه مبارزه با نفس را نشاڹ دادند وسرانجامـ شهدشیریڹ شهادټـــ نصیبشاڹ شد.🦋✨
مثل سیداحمدپلارڪ ڪہبہ گفتہمادرش نماز شب هایش ترڪ نمےشد و سجده هاےطولانےاش مونس نماز شب هایش بود.🌼☘
حالا اوبہشهیدِعطرےمعروف اسټـــ و زائراڹ زیادےداردڪہبا استشمامـ بوےِگلاب، مزارش را پیدا مےڪنند.🌺🌾
#شہیداحـمـدپـلارڪ•
🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
رفتید . . .
و امروز عطرتان را
در شلمچه و هویزه و فکه
جستجو می ڪنیم ...
ای شهید
دلمــــان تـنگ
زمــــین تــنگ
زمان پر حسـرت
تو دلـــت شـاد
چه آرام در آغوش خدایی
برادر شفاعتے براے دل ویران من کن
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #شصت_وهفت _هر وقت حالتون بهتر ش
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #شصت_وهشت
در هم صحبتی با مادرش لهجه عربی ام هر روز بهتر میشد..☺️
و او به رخم نمیکشید..
به هوای حضور من و به دستور مصطفی، چقدر اوضاع زندگی اش به هم ریخته.. 🙁😔
که دیگر هیچکدام از اقوامشان حق ورود به این خانه را نداشتند..و هر کدام را به بهانه ای رد میکرد.. 😔
مبادا کسی از حضور این دختر #شیعه_ایرانی باخبر شود...
مصطفی🌸 روزها در مغازه پارچه فروشی و شب ها به همراه 🌷سیدحسن🌷 و دیگر جوانان 🤝شیعه و سُنی🤝 در #محافظت_ازحرم حضرت سکینه(س) بود و معمولاً وقتی به خانه میرسید، ما خوابیده بودیم و فرصت دیدارمان تنها هنگام نماز صبح بود...
لحظاتی که من با چشمانی خواب از اتاق برای وضو بیرون میرفتم..
و چشمان مصطفی خمار از خستگی به رویم سلام میکرد..
و لحن گرم کلامش برایم عادی نمیشدکه هر سحر دست دلم میلرزید و خواب از سرم میپرید...
مادرش به هوای زانو درد معمولاً از خانه بیرون نمیرفت..
و هر هفته دست به کار میشد تا با پارچه جدیدی برایم پیراهنی چین دار و بلند بدوزد و هر بار با خنده 😁دست مصطفی را رو میکرد
_دیشب این پارچه رو از مغازه اورد که برات لباس بدوزم، میگه چون خودت از خونه بیرون نمیری، یه وقت احساس غریبی نکنی! ولی چون خجالت میکشید گفت بهت نگم اون اورده!😊
رنگهای انتخابی اش همه یاسی و سرخابی و صورتی با گلهای ریز سفید بود و هر سحری که میدید پارچه پیشکشی اش را پوشیده ام #کمتر نگاهم میکرد و از سرخی گوش و گونه هایش خجالت میچکید...
پس از حدود سه ماه..
دیگر درد پهلویم فروکش کرده و در آخرین عکسی که گرفتیم..
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #شصت_ونه
در آخرین عکسی که گرفتیم خبری از شکستگی نبود..
و میدانستم باید زحمتم را کم
کنم..😔
که یک روز پس از نماز صبح، کنج اتاق نشیمن به انتظار پایان نمازش چمباته زدم...
سحر زمستانی سردی بود..
و من بیشتر از حس سرد رفتن از این خانه یخ کرده بودم که روی پیراهن بلندم، ژاکتی سفید پوشیده و از پشت، قامت بلندش را میپاییدم تا نمازش تمام شد...
و ظاهراً حضورم را حس کرده بود که بلافاصله به سمتم چرخید و پرسید
_چیزی شده خواهرم؟
انقدر با گوشه شالم بازی کرده بودم که زیر انگشتانم فِر خورده و نمیدانستم از کجا بگویم که خودش پیشنهاد داد
_چیزی لازم دارید امروز براتون بگیرم؟
صدای ✨تلاوت قرآن مادرش✨ از اتاق کناری به جانم #آرامش میداد و نگاه او دوباره دلم را به هم ریخته بود که بغضم را فرو خوردم و یک جمله گفتم
_من پول ندارم بلیط تهران بگیرم.😔😞
سرم پایین بود و
ندیدم قلب چشمانش به تپش افتاده و کودکانه ادعا کردم
_البته برسم ایران، پس میدم!
که سکوت محضش سرم را بالا آورد و دیدم #سربه_زیر با سرانگشتانش بازی میکند.
هنوز خیسی آب وضو به ریشه موهایش روی پیشانی مانده و حرفی برای گفتن نمانده بود که از جا بلند شد...
دلم بی تاب پاسخش پَرپَر میزد..
و او در #سکوت، سجاده اش را پیچید و بی هیچ حرفی از اتاق بیرون رفت...
این همه اضطراب در قلبم جا نمیشد که پشت سرش دویدم و از پنجره دیدم دست به کمر دور حوض حیاط میچرخد و ترسیدم مرا ببیند که دستپاچه عقب کشیدم...
پشتم به دیوار اتاق مانده و آرزو میکردم برگردد و بگوید باید بمانم که در را به رویم گشود.
انگار دنبال چشمانم میگشت که درهمان پاشنه در،...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#فرازی_از_وصیت_نامہ :
بهراستی شهــدایمان . . .
آن انسانهای راستینی هستند ڪہ
سایه ستایش فرشتگانند و خداوند به شهیـد و رقص خونینش در جبهه هایِ نبرد فخر میفروشد و آیه تبارڪالله و احسن الخالقین نازل میڪند ...
شهیـــد پیرو حسینـی است ڪہ
خون خـدا و ثـارالله است.
#پاسدار_مدافـع_حــرم
#شهید_جلیل_خادمی🌷
#شهادت_سامرا_۹۴
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"شهید محمود کاوه"
هر آنچه از خدا می خواهید
با واسطه از شهدا، در نماز
اول وقت طلب کنید ..
شهید#محمود_کاوه🕊🌹
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🕊شهید جلیل خادمی صدای دلنشینی داشت. با صدای زیبایش قرآن تلاوت می کرد و فرزندان خود را به خواندن قرآن تشویق می نمود. علاقه زیادی به روضه حضرت رقیه داشت. به همین جهت در هیئتی که هر یکشنبه شب برگزار می شد مداحی می کرد و مدیریت هیئت را بر عهده می گرفت.
ایشان موذن مسجد محله ی خود بود برای اقامه نماز جماعت به مسجد محله می رفت واذان می گفت ، اهل نماز شب بود. گاهی در خانه و گاهی در مسجد نماز شبش را به جا می آورد.
جلیل اسوه صبر، ایمان، صداقت و پاکی وهمچنین نمونه والا از رفتار و اخلاق اسلامی بود.
شهید مدافع حرم🕊🌹
#جلیل_خادمی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
سردار جانباز شهید مدافع حرم محمدرضا ابراهیمی یزدآبادی شهیدی که نیمی از جسمش فدای وطن ونیم دیگر فدای حرم اهل بیت شد.دردفاع مقدس حضوری پیوسته داشت و به جانبازی نائل آمد. متولد 1344 است از فلاورجان اصفهان ودر24آبان 1394 بشهادت رسید همسرش می گوید زمان انقلاب خانواده اش خواستند او را بوسیله ازدواج بندکنندتاکمتر فعالیت انقلابی داشته باشد اما محمد رضا به خانوادهاش گفت اگر تصور میکنید من با ازدواج دست از فعالیتهای انقلابیام برمیدارم سخت در اشتباه هستید. به من هم گفت شما فکرهایتان را بکنید من در انقلاب و هرچیزی که تهدیدش بکند وسط میدان خواهم بود. آن زمان تنها 12 سال داشتم، با این وجود با صحبتهای همسرم موافقت کردم. در نهایت دو سال بعد در سال 1359 من و محمدرضا زندگی مشترکمان را با هم و در کنار هم آغاز کردیم. هرچند کمی بعد جنگ شروع شد و محمدرضا راهی میدان نبرد شد.جانباز 50 درصدجنگ بود میگفت انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم را باید در عمل نشان داد. تنها زیارت عاشورا خواندن که فایده ندارد
۲۴ آبان سالروز شهادت❣
شهید مدافع حرم🕊🌹
حاج#محمدرضا_ابراهیمی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
ای شهید
دلمــــان تـنگ
زمــــین تــنگ
زمان پر حسـرت
تو دلـــت شـاد
چه آرام در آغوش خدایی
برادر شفاعتے براے دل ویران من کن
🍁 گفتنــد
" شهیـد کہ دیگر غسل نمےخواهد"
نمےدانستنـد
این بهـانہ اے بود
برای آخرین نوازش های #مادرانه ...
#مادران_شهدا
🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa