eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.9هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
7.2هزار ویدیو
149 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حاج قاسم با این‌ها می‌جنگید... 🔹 روایت تکان دهنده سردارِ شهید از وقتی که داعشی‌ها گوشت فرزند را به خورد مادر می‌دادند! 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹خوشا آنان که با عزت زگیتی بساط خویش برچیدندو رفتند 🌹 ز کالاهای این آشفته بازار شهادت راپسندیدند و رفتند _حاج _قاسم _سلیمانی 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌹وارد سلف سرویس شدم. ساعت حدود 1 و 45 بود و به کلاس نمی‌رسیدم و صف غذا طولانی بود. دنبال آشنایی می‌گشتم در صف تا بتوانم سریعتر غذا بگیرم. شخصی را دیدم که چهره‌ای آشنا داشت و قیافه‌ای مذهبی. نزدیک شدم و ژتون را به او دادم و گفتم: برای من هم بگیر. چند لحظه بعد نوبت او شد و ژتون مرا داد و یک ظرف غذا گرفت. و برای من که پشت میز نشسته بودم، آورد و خودش به انتهای صف غذا برگشت و در صف ایستاد. بلند شدم و به کنارش رفتم و گفتم: چرا این کار را کردی و برای خودت غذا نگرفتی؟ گفت: من یک حق داشتم و از آن استفاده کردم و برای شما غذا گرفتم و حالا برمی‌گردم و برای خودم غذا می‌گیرم. این لحظه‌ای بود که به او سخت علاقه‌مند شدم و مسیر زندگی‌ام تغییر کرد. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ سر نوکر به فلک! 🔹 واکنش رهبر انقلاب به یکی از اشعار شهید محمدخانی (عمار) که توسط مادر بزرگوار وی در حضور رهبر انقلاب خوانده شد... 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 مصاحبه شنیدنی با رزمنده نوجوان، شهید حسن ذاکری، اعزامی از استان هرمزگان، جزیره قشم را ببینید که برای خودش یک کلاس ایثار و عرفان است. 🎙ما به ندای امام خمینی (ره) لبیک گفتیم و پاسدار خون شهدا هستیم... 👆مرد بودن به قد و هیکل گنده و زور و بازوی قوی نیست؛ به وجود و معرفت انسانهاست! 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
✌️ اینم به عشق فرمانده لشکر! می‌گفت: داشتم تو جاده می‌رفتم، دیدم یه بسیجی کنارِ جاده داره می‌ره، زدم کنار سوار شد، سلام و علیک و راه افتادیم، داشتم می‌رفتم با دنده ۳ و سرعت ۸۰تا، بهم گفت: اخوی شنیدی فرمانده لشکرت گفته ماشین‌ها حق ندارن از ۸۰تا بیشتر بِرن؟! یه نگاه بهش کردم و زدم دنده چهار و گفتم اینم به عشق فرمانده لشکر :)✌️😃 تو راه که می‌رفتیم دیدم خیلی تحویلش می‌گیرن!! می‌خواست پیاده بشه بهش گفتم: اخوی خیلی برات درِ نوشابه باز می‌کنن لااقل یه اسم و نشانی بهم بده شاید یه جایی به‌دردت خوردم؛ یه لبخندی زد و گفت: همون‌که به عشقش دنده چهار رفتی...🙂✌️ 🦋 لبخندهای خاکی 🌷 🌷 یاد شهدا با هدیه 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌹 🌹حاج قاسم سلیمانی: من معتقد هستم امام زمان (عج) که ظهور بکنند حکومتی که ایجاد می‌کنند و قله‌ی آن حکومت، آن دوره‌ای خواهد بود که در دفاع مقدس ما در بخش‌ها و حالاتش اتفاق افتاد... 🔹مهرماه ۱۳۹۵ 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌹تا از خود بُبریدم، من عشق تو بگزیدم خود را چو فنا دیدم، آهسته که سرمستم 🌹شهید والامقام محمودرضا عندالله 🌱ولادت: ۱۳۴۴/۳/۲۳ ، نظام آباد تهران، میدان تسلیحات 🕊شهادت: اول بهمن ۱۳۶۶، عملیات بیت المقدس دو، منطقه ماووت رزمنده گردان عمار از لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص)، مسئول تبلیغات گردان مسئول پایگاه های تابستانی مسجد جامع فاطمیه مسئول انجمن فرهنگی مسجد جامع فاطمیه مربی پرورشی مقاطع ابتدایی و راهنمایی کارمند اداره گزینش وزارت دفاع 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 پدر شهید آقازاده: هر کجا جبهه باشد هم خودم می‌روم هم فرزندانم 🔹پدر سردار شهید علی آقازاده که دو فرزند خود را در دفاع از حرم حضرت زینب(س) و یکی دیگر از فرزندان خود را در دفاع مقدس تقدیم انقلاب کرده می‌گوید: هر کجا جبهه باشد هم خودم و فرزندانم می‌رویم و رهبر را تنها نمی‌گذاریم. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
♨️رمان (بر اساس واقعیت) 📌زندگی در خیابان 🍃شب رفتم خونه ... یه سری از وسایلم رو برداشتم و زدم بیرون .. شب ها زیر پل یا گوشه خیابون می خوابیدم ... دیگه نمی تونستم سر کار پاره وقتم برم ... می ترسیدم فرارم رو از پرورشگاه به پلیس گزارش کرده باشن ... 🍃اوایل ترس و وحشت زیادی داشتم ... شب ها با هر تکانی از خواب می پریدم ... توی سطل های آشغال دنبال غذا و چیزهای دیگه می گشتم ... تا اینکه دیگه خسته شدم ... زندگی خیلی بهم سخت می گذشت ... . 🍃با چند تا بچه خیابون خواب دیگه مثل خودم آشنا شدم و رفتیم دزدی ... اوایل چیز دندون گیری نصیب مون نمی شد ... ترس و استرس وحشتناکی داشت ... 🍃دفعات اول، تمام بدنم به رعشه می افتاد و تکرر ادرار می گرفتم ... کم کم حرفه ای شدیم ... با نقشه دزدی می کردیم ... یه باند تشکیل دادیم و دست به دزدی های بزرگ تر و حساب شده تر می زدیم ... تا اینکه یه روز کین پیشنهاد خرید اسلحه داد و کار توی بالای شهر رو داد ... . 🍃من از دزدی مسلحانه خوشم نمی اومد ... کارهای بزرگ پای پلیس رو وسط می کشید ... توی محله های ما به ندرت پلیس می دیدی ... اگر سراغ قاچاقچی ها هم نمی رفتی امنیتش بیشتر بود ... اما اونجا با اولین صدایی پلیس می ریخت سرت و اصلا مهم نبود چند سالته ... . 🍃بین بچه ها دو دستگی شد ... یه عده طرف منو گرفتن ولی بیشتری رفتن سمت کین ... حرف حالی شون نبود ... در هر صورت از هم جدا شدیم ... قرار شد هر کس راه خودش رو بره ... 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
♨️رمان (بر اساس واقعیت) 📌این تازه اولش بود 🍃یه سال دیگه هم همین طور گذشت ... کم کم صدای بچه ها در اومد ... اونها هم می خواستن مثل کین برن سراغ دزدی مسلحانه، یه عده هم می خواستن برن سراغ پخش مواد ... از دزدی های پایین شهر چیز خاصی در نمی اومد ... . 🍃برادر جاستین توی یکی از باندهای مواد بود ... پول خوبی می دادن ... قرار شد واسطه دبیرستان ها بشیم ... پلیس کمتر به رفت و آمد یه نوجوون بین بچه های دبیرستانی شک می کرد ... . 🍃همون روز اول به همه مون چند دست لباس جدید و مرتب دادن ... و من بعد از چند سال، بالاخره جایی برای خوابیدن پیدا کرده بودم ... جایی که نه سرد بود نه گرم ... اما حداقل توی روزهای بارونی خیس نمی شدم ... . 🍃اوایل خیلی خوشم اومده بود اما فشار روانی روز به روز روم بیشتر می شد ... کم کم خودم هم کشیده شدم سر مواد ... . 🍃بیشترین فروش بین بچه ها مال من بود ... خیلی از کارم راضی بودن ... قرار شد برم قاطی بالاتری ها ... روز اول که پام رو گذاشتم اونجا وحشت همه وجودم رو پر کرد ... یه مشت آشغال هیکل درشت که همه بدن شون خالکوبی بود و تنها دمخورشون مواد، مشروب و فاحشه ها بودن ... اما تازه این اولش بود ... . 🍃رئیس باند تصمیم گرفت منطقه اش رو گسترش بده ... گروه ها با هم درگیر شدن ... بی خیال و توجه به مردم ... اوایل آروم تر بود ... ریختن توی یکی از خونه های ما و همه رو به گلوله بستن ... بچه های گروه ما هم باهاشون درگیر شدن ... درگیری به یه جنگ خیابونی تمام عیار تبدیل شده بود ... منم به خاطر دست فرمونم، راننده بودم ... 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
💌 «کاری کنید که وقتی کسی شما را ملاقات می‌ کند احساس کند که یک ‌شهید را ملاقات کرده است» 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌟ر 🌟۲۰ وقتی رسیدم خانه سفره شام پهن بود یکی دو لقمه خوردم رفتم نشستم سر درس های فردا. بعد از اتمام درس، بلوزروح الله رو تا کردم وسرجایش گذاشتم. بوی ادکلن هایش که به مشامم می‌رسد بیشتر دلتنگش میشدم . هربار پیش خودم میگفتم این بار که زنگ زد،بگم دلم براش تنگ شده .اما هربار کهزنگ میزد نمی‌دانم چرا نمیگفتم .. نگاهی به عکس هر دو مان میکردم که فکر کنم کنار اروند گرفته بودیم. من یکساله و روح الله پنج ساله بودیم. سحرباصدای مامان بیدار شدم .مامان گفت،رسول بیا اینجا... گفت نگاه کن داره برف میاد ،درست مثل روزی که تو به دنیا اومدی من که ۲۰اذر به دنیا اومدم ،بله اذان صبح روز ۲۰آذر .درست روز ولادت امام حسن عسکری علیه السلام آن زمان ما کیانشهر، درشهرک جمهوری زندگی میکردیم انقدر. خوش قدم بودی که اولین برف زمستانی با تو باریدن گرفت❄️🌧 آن سحر چشم هایم را به امید لطف خدا روی هم گذاشتم ،چشم که باز،کردم خاله ات صورتم را بوسید.گفت چشمت روشن پسرت به دنیا اومد..😍 دلم میخواست مثل روح الله یک اسم خاص و زیبا داشته باشی.خیلی اسم رسول را دوست داشتم،چون روز ولادت امام حسن عسگری به دنیا آمده بودی ،اسمت را در شناسنامه محمدحسن گذاشتیم،اما در خانه رسول صدایت می کردیم. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
″ در رکاب سروَرَت، آن سروِ خونین سَر جُدا ارباً اربا میشوی آن‌گاه گویند: ...″ ✍ فرازی از وصیت نامه حاج قاسم : 🔹 عزت دست خداست و بدانید اگر گمنام ترین هم باشید ولی نیت شما، یاری مردم باشد می‌بینید خداوند چقدر با عزت و عظمت شما را در آغوش میگیرد. 🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
مشک‌ رنج‌هایِ انقلاب‌ را به دندان‌ کشیده‌ایم‌ دست‌ و پا‌ داده‌ایم‌ ؛ اما آن‌ را رها‌ نکرده‌‌ایم..! "شهید آوینی‌" بهمن‌ماه ۱۳٦٦ ارتفاعات دلبشک منطقه عملیات بیت‌المقدس۲ حاج‌ محمد رستمی 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
پدرش براش بارانے خریده بود.اماعلے نمے پوشید. هرڪارے ڪردم نپوشید.... مے گفت: این پسر بیچاره نداره ، منم نمے پوشم... پسرهمسایه مون رو مے گفت. پدرش رفتگر بـود ونداشت بـراے بچه هـاش بارانے بخره. علے هم نمے پوشید..... 🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
❌مسؤلین با دقت بخوانند❌ : توی کوچه پیرمردی رو دیدم که روی زمین سرد خوابیده بود... سن و سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم؛😞 اون شب رخت و خواب آزارم می داد! و خوابم نمیبرد از فکرپیرمرد...💭 رخت و خوابم رو جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد شریک باشم اون شب، سرما توی بدنم نفوذ کرد و شدم ...‼️ اما روحم شفا پیدا کرد چه مریضی ...☺️ 🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ویدئویی منتشرنشده از شهید مدافع حرم سعید کریمی در مقام رأس الحسین دمشق 🔹شهید کریمی از شهدای اخیر حمله تروریستی صهیونیست‌ها به دمشق است. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 فیلمی کمیاب از خط مقدم جنگ ایران و عراق که با کیفیت بسبار بالا بازسازی شده است 🔹️ در طی این فیلم که از سنگر ایرانی‌ها گرفته شده، سربازان ایرانی با شلیک آرپی‌جی موفق می‌شوند تانک تی-۷۲ عراقی را زمین‌گیر کرده و خدمه آن را فراری دهند. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🦋 کلام‌ شهید: حواست بھ دوتا چیز باشه: نمازِ اول وقت..! جلوۍ چشم‌تو بگیری..! ان‌شاءاللھ بقیه‌‌اش هم درست می‌شه.. 🙂 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
مادر یعنی آغوش و بوسه حرف‌های در گوشی مواظب خودت باش و زود برگرد و دنیایی دلهره .... 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
💠بچه های واحد اطلاعات و عملیات لشکر 21 امام رضا علیه السلام یک شب در قرارگاه ایلام، دست به یکی کردند که هم زمان با شیرین کاری های مجید، عملیات ایذایی را اجرا نمایند تا گوشه چشمی به مجید نشان دهند. 💠عملیات شروع شد و برنامه ها طبق نقشه پیش می رفت، تا مجید یک لیوان آب روی یکی از بچه ها ریخت، بلافاصله چند تا از بچه ها، دست و پای مجید را گرفتند، در منبع آب را باز کردند و او را داخل منبع آب سرد انداختند و درب منبع را بستند. 💠مجید با زحمت درب منبع را باز کرد و از داخل منبع بیرون آمد، هوا خیلی سرد بود! مقداری دوید تا کمی گرم شود، بعد آتش و چایی درست کرد و همه ی بچه ها را صدا زد و گفت: 💠-بچه ها ! بیایید چایی بخوریم. 💠به تک تک بچه هایی که اذیتش کرده بودند چایی داد! با هر لیوان چایی که برای بچه ها می ریخت گل صورتش بیشتر باز می شد. 🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🔹هرگز راضى به بازگشت از منطقه نبود. مخصوصا با به شهادت رسیدن برادرش ـ رضا ـ كه همواره یار و همراه او بود، عزم و اراده‏ى اوبراى ادامه‏‌ى راه راسخ‏تر گردید. به پدرش گفته بود:«خون بهاى رضا 5000 بعثى است. تا 5000 بعثى را نكشم برنمیگردم.» 🔸به اصرار خواهرهایش راضى به ازدواج شد. دوست داشت كه همسرش زنى عفیف و با ایمان باشد.شرط دیگرى هم براى ازدواج داشت و آن این بود كه: «من به خاطر زن جبهه را ترك نمی‏كنم.» 🔹در روز خواستگارى هم خطاب به همسرش گفته بود: «من یا شهید مى‏شوم یا در شرایطى قرار خواهم گرفت كه دیگر قادر نباشم به جبهه بروم.» 🔸بعد از شركت در عملیّاتى پاى چپش را از دست داد و یك پاى چوبى جانشین پاى از دست رفته‌‏اش  شد. پس از آن طولى نكشید كه درعملیّاتى دیگر به دنبال هدف گرفته شدن ماشین حامل مهمّات توسط دشمن و پرتاب شدن او به داخل آب، پاى چوبى را آب برد. 🔹پس از مدّتى یك پاى مصنوعى به ایشان داده شد امّا او باوضعیّتى كه داشت، حاضر نبود منطقه را ترك كند. 🔸بسیار فروتن و متواضع بود.پدرش این ویژگى او را این‏گونه عنوان می‏كند:«بعد از گرفتن پاى مصنوعى به خانه كه آمده بود، گفتم: با یك پامیخواهى چه كار كنى؟ گفت: میتوانم در پشت جبهه خدمت كنم. آبى حمل كنم، مهمّات برسانم... امّا بعدها فهمیدیم كه فرماندهى گردان را عهده‌‏دار بوده است.» 🔹قبل از شروع عملیّات روبه نیروهایش گفت: «امشب میخواهیم برویم كه كار مهمّى انجام دهیم. خدا با ماست. امكانات باماست. خداباماست ، بهترین پشتیبانى پشت سرماست. فقط كافى است كه شما روحیّه داشته باشید. 🔸سپس غسل شهادت به جا آورد و رو به یكى از دوستانش و روحانى گردان كرد و گفت: «شما دو نفر هم غسل شهادت كنید. شما هم امشب شهید مى‏شوید.» 🔹عملیّات در شبى سرد و برفى به فرماندهى خود او آغاز شد و او با عصا پیشاپیش نیروهایش به راه افتاد. در حین عملیّات با شنیدن صداى صفیرخمپاره، معاونش را از بالاى خاكریز پایین كشید و در نتیجه خودش مورد اصابت تركش قرار گرفت. 🔸تركش به قلبش خورده بود امّا او مثل همیشه با آرامشى غیر قابل تصّور میگفت: «چیزى نیست. اگر حركت نكند طورى نمی‏شود.» وقتى او را سوار بر برانكارد میبردند، خنده‌‏كنان براى بچّه‌‏ها دست تكان میداد و در همان حال در حالى كه شهادتین را زیرلب زمزمه مى‏كرد، چشمانش را بست و به دیدار معبود شتافت. 📎 فرماندهٔ‌گردان والعادیات لشگر ۲۱ امام‌رضا(؏) 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۴/۱/۷ فریمان ، خراسان‌رضوی ●شهادت : ۱۳۶۶/۱۱/۳ عملیات بیت‌المقدس ۳ 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🕊سالروز شهادت شهیدمدافع حرم علی عسگری" تاریخ تولد ۱۳۶۲/۱۱/۱۰ تاریخ شهادت ۱۳۹۱/۱۱/۱۰ فرازی از وصیت‌نامه شهید: اکنون‌که این وصیت‌نامه را می‌خوانید نمی‌دانم که خداوند مرگم را چگونه رقم ‌زده است ولی تمام آرزویم و تلاش شبانه‌ روزی‌ام بر این بوده که شامل آیه «شهدا عند ربهم یرزقون» باشم اما خدا می‌داند که برای شامل شدن بر این آرزو با تمام توان تلاش کرده‌ام، امید است که خداوند قبولم کرده باشد. عزیزانم راه را غلط نروید زيرا راه همان است که رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله العظمی امام خامنه‌ای(مدظله) مارا بر آن هدایت می‌کند. هوشیار باشید که دشمن ریشه ما را هدف گرفته، چشم دشمن را هدف بگیرید. برای مادیات زیاد خود را به ‌زحمت نیندازید و قدری به فکر آخرت باشید. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
"شــهیدی که نشانی مزارش را برای مادرش نوشت" چند روز مانده بود که برود جبهه، گفتم: پسرم بیا ازدواج کن، خواهرات ازدواج کردند، برادرت ازدواج کرده، من می خواهم که نشانی خانه ات را داشته باشم، خندید و گفت: آدرس می خوای مادر؟ گفتم: بله که آدرس می خوام پسرگلم. یک برگه کاغذ گرفت، نوشت. گفت بخوان. خواندم: «اول خیابان لاهیجان، گلزار شهداء قطعه ۲۵۵» 📎فرمانده گردان زرهی لشکر ۲۵ کربلا 🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa