ارسالی اعضا 🍃🍃🍃
😊سلام
منم یه خاطره دارم البته خاطره که نمیشه گفت یه جور افتخار و حقیقت یا فهمیدن ارزش حریم خودم توی اجتماع بود.
برای هر کس هم که بهم میگه چرا چادر میپوشی اینو تعریف میکنم.
زمان امتحانات پایان ترم دبیرستانم بود بعد من با چادر میرفتم مدرسه و سر ایستگاهی که برای سرویس مدرسم می ایستادم با خونمون یکم فاصله داشت و منم مجبور بودم یه مسافتی رو پیاده برم.
خیابون روبروی خونمون هم یه دبیرستان دخترونه دولتی بود و یک خیابون قبل از ما هم یک دبیرستان پسرونه.
خلاصه دیگه میدان معرکه شده بود تقریبا ده-یازده تا پسر هرکدوم یک طرف کوچه رو گرفته بودن و کوچه پر از پسر بود طوری که اصلا نمیشد رد شد. منم دیرم شده بود و هم میترسیدم مشکلی پیش بیاد.
ولی آخرش تصمیمم رو گرفتم،چادرم رو مرتب تر کردمو خیلی جدی شروع به راه رفتن کردم و آمادگی هر گونه برخورد رو داشتم و خودم رو قانع میکردم که نگاه هیچکس نکنم و هیچ واکنشی نسبت به برخوردشون نداشته باشم.
اما در کمال تعجب فراوان همه ی اون پسرایی که جلوی راهم بودن سرشونو انداختن پایینو با ببخشید گفتن یواش از سر راه کنار رفتن.
خودمم اینقدر تعجب کرده بودم که یه چند دقیقه فقط خیره به یه جایی به این کارشون فکر میکردم...
و از اونجا واقعا واقعا واقعا صد درصد صد در صد معنی واقعی آرامش،امنیت،ارزش و حرمت چادر رو فهمیدم و عاشقانه تر سرش کردم.
چادر تو اون جو به من حرمت داد جوری که کسی جرئت نکرد سرشو بالا بگیره و نگاهی به من بکنه در حالی که همونا سر کوچه جمع شده بودن که دخترا رو اذیت کنن.
وقتیم کسی بهم میگه چرا چادر سرت میکنی این خاطره رو براش میگم که بهترین دلیل قانع کننده ی من برای اثبات درستیه چادرمه و کسی که این رو میشنوه دیگه حرفی برای گفتن نداره.😌🙂
باتشکر🌺
#از_لاک_جیغ_تا_خدا
@banomahtab
به مابپیوندین👆(درایتا)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌رواج فحشا و روابط نامشروع در جامعه توسط #سید_حسن_آقامیری در لباس روحانیت
🔴پاسخ زیبا و منطقی #استاد_پورآقایی
🔰لطفا در حد توان منتشر کنید.
#از_لاک_جیغ_تا_خدا
@banomahtab
به مابپیوندین👆(درایتا)
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
حالا علت حرفای آقامیری رو متوجه شدید؟؟ وقتی میگفت کدوم خدا بخاطر یه تار مو جهنم میبره منظورش اینا
این همون بااصطلاح آخوندی هست که مطالبش وقبلا گذاشتم👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانم خونه 🌺🍃
درک کن شوهرتو😊🌺🍃
#از_لاک_جیغ_تا_خدا
@banomahtab
به مابپیوندین👆(درایتا)
❤️بانو!!!❤️ هر کجااز این دنیای خاکی
از زرق وبرق دنیا خسته شدے!!
هر کجا احساس غربت کردے چشمانت راببند❤️ دستت را به سمت رگ گردنت ببر وحس کن این کلام❤️ الهی 🙏✨راکه:
🍃نحن اقرب الیکم من حبل الورید🍃
آرام که شدے زمزمه کن حجاب میگذارم ❤️ قربة الے الله ❤️❤️
#ریحانه_بانو
#از_لاک_جیغ_تا_خدا
@banomahtab
به مابپیوندین👆(درایتا)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ
🔻عوارض دیدن تصاویر مستهجن
#از_لاک_جیغ_تا_خدا
@banomahtab
به مابپیوندین👆(درایتا)
ارسالی اعضا🍃🌺🍃
سلام علیکم
چند سال پیش اردوی صالحین رفتیم استانهای کرمانشاه وکردستان وقتی وارد فضای اردوگاه شدیم بعد از نماز وشام قرار شد که یکی از فرماندهان سپاه برامون تو حیاط اردوگاه سخنرانی کننواز طریق پروژکتور تصاویر شهدای دفاع مقدس رو نشون میداد وایشون هم توضیحات لازم رو میدادند و بعد از اتمام سخنرانی دیدم خانمها یه چن تا صف طولانی بستن منم گفتم چه خبره گفتن اینجا فال میگیرن اونم از نوع شهدایی منم ایستادم تو صف انتظار وبالأخره نوبت من شد خانمهایی که مسؤل گرفتن فال بودن از خادمین شهدا بودن که بهم گفتن نیت کن وسال تولدت رو بگو منم نیت کردم که خودم وخانوادم عاقبت بخیر بشیم(نیت تو دلم کردم) وسال تولدم رو هم گفت وباتوجه به مشخصاتم اسم شهید جوادیتیمی بیدگلی آمد و نتیجه فال هم شد راهم را که راه حسین است ادامه دهید.
#از_لاک_جیغ_تا_خدا
@banomahtab
به مابپیوندین👆(درایتا)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا همه چی مملکت درست شده مونده #حجاب ما⁉️
#از_لاک_جیغ_تا_خدا
@banomahtab
به مابپیوندین👆(درایتا)
♨️تاثیر #ماهواره بر اعضای خانواده 👆
📛متاسفانه امروز، عامل.تباهی خانواده و فساد را با دست خودمان به خانه هایمان آورده ایم...
📝طبق حکم خدا در آیه ۱۴۰ سوره نساء ، همنشینی با منافقین و کُفار که
دیدن ماهواره و کانال های ضد انقلاب ،ضد اسلام ، غیر اخلاقی و مبتذل مصداق آن هستند، گناه کبیره است و باعث میشود انسان در جهنم با آن منافقین و کفار محشور شود.
⚠️ #خطر_جدی_برای_خانواده_ها
⚠️ #تهاجم_فرهنگی‼️‼️‼️
#از_لاک_جیغ_تا_خدا
@banomahtab
به مابپیوندین👆(درایتا)
مژده مژده✨‼️✨
👇👇👇
از امروز باکسب اجازه از نویسنده رمان
جانم میرود خانم فاطمه امیری زاده
پارت های این رمان در کانال گذاشته خواهد شد
باماهمراه باشید😊❤️🍃
فراخوان همکاری🍃🍃🍃
دوستانی که توانایی همکاری دارند برای پیشبرد اهداف کانال
ورشد کانال
لطفا به آی دی زیر پیام بدن
@rahane20
اگه دستی به قلم دارید
یا طرح های جذاب دارید ممنون میشم همکاری کنید
#رمان_جانم_میرود
به قلم فاطمه امیری زاده
#قسمت_اول
رژ لب قرمز را بر لبانش کشید و نگاه دوباره ای به تصویر خود در آیینه انداخت با
احساس زیبایی چند برابر خود لبخندی زد شال مشکی را سرش کرد و چتری هایش را مرتب کرد با
شنیدن صدای در اتاق خودش را برای یک جروبحث دوباره با مادرش آماده کرد زود کیفش را برداشت
و به طرف در خروجی خانه رفت
مهلا خانم نگاهی به دخترکش کرد
ــــ کجا میری مهیا
ـــ بیرون
ـــ گفتم کجا
مهیا کتونی هایش پا کرد نگاهی به مادرش انداخت
ـــ گفتم کہ بیرون
مهلا خانم تا خواست با اون بحثی کند با شنیدن صدای سرفه های همسرش بیخیال شد
مهیا هم از فرصت استفاده کرد و از پله ها تند تند پایین آمد در خانه را بست که با دیدن پسر
همسایه ای بابایی گفت نگاهی به آن انداخت پسر سبزه ای که همیشه دکمه اخر پیراهنش بسته است
و ریشو هم هست نمیدانست چرا اصلا احساس خوبی به این پسره ندارد با عبور ماشین پرس همسایه
از کنارش به خودش آمد..
#از_لاک_جیغ_تا_خدا
@banomahtab
به مابپیوندین👆(درایتا)
#رمان_جانم_میرود
به قلم فاطمه امیری زاده
#قسمت_دوم
به. سرکوچه نگاهے انداخت با دیدن نازی و زهرا دستی برایشان تکان داد و سریع به سمتشان رفت
نازی ــ به به مهیا خانوم چطولے عسیسم
مهیا یکی زد تو سر نازی
ـــ اینجوری حرف نزن بدم میاد
با زهرا هم سلام و احوالپرسی کرد
زهراتو اکیپ سه نفره اشان ساکت ترین بود و نازی هم شیطون تر و شرتر
ــــ خب دخترا برنامه چیه کجا بریم ??
زهرا موهای طلاییشو که از روسری بیرون انداخته بود را مرتب کرد و گفت
ــــ فردا تولد مامان جونمه میخوام برم براش چادر نماز بگیرم
تا مهیا خواست تبریک بگه نازی شروع کرد به خندیدن
ــــ اخه دختره دیوونه چادر نماز هم شد کادو چقد بی سلیقه ای
زهرا ناراحت ازش رو گرفت مهیا اخمی به نازی کرد و دستش را روی شانه ی زهرا گذاشت
ـــ اتفاقا خیلی هم قشنگه بیا بریم همین مغازه ها یی که پیش مسجد هستن اونجا پیدا میشه
با هم قدم می زدند و بی توجه به بقیه می خندیدند و تو سر و کله ی هم می زدند
وارد مغازه ای شدند که یک پسر بسیجی پشت ویترین ایستاده بود که به احترامشون ایستاد
نازی شروع کرد به تیکه انداختن زهرا هم با اخم خریدش را می کرد مهیا بی توجه به دخترا به سمت
تسبیح ها رفت یکی از تسبیح ها که رنگش فیروزه ای بود نظرش را جلب کرد با دست لمسش کرد با
صدای زهرا به خودش امد
ـــ قشنگه
ـــ اره خیلی
زهرا با ذوق رو به پسره گفت همینو میبریم
پسر مبارکه ای گفت و تسبیح زیبایی را همراه چادر به عنوان هدیه در کیسه گذاشت از مغازه خارج
شدند چون نزدیک اذان بود خیابان شلوغ شده بود نازی هی غر میزد
ـــ نگا نگا خودشو مذهبی نشون میده بعد تسبیح هدیه میده اقا ،اخ چقدر از اینا بدم میاد
#از_لاک_جیغ_تا_خدا
@banomahtab
به مابپیوندین👆(درایتا)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌😳این چه خداییه که عقده عذاب کردن داره
📌بابا حضرت زینب برا شمر و یزید هم دعا می کرد پس معلوم میشه چیزی بنام عذاب وجود نداره😳
👆👆👆انحرافات #سید_حسن_آقامیری و پاسخ زیبای #استاد_پورآقایی
❌❌نشر حداکثری
#از_لاک_جیغ_تا_خدا
@banomahtab
به مابپیوندین👆(درایتا)
قسمت سه وچهار رمان
جانم میرود را بعد از ظهر میگذارم😊🌺🍃
باماهمراه باشید