🕊| #شهیــدچمـران
حتےاگرخستہاۍیاحوصلہندارۍ؛
نمازهایتراعاشقانهبخوان..!
تڪرارهیچچیزجزنمازدر
ایندنیاقشنگنیست🍃
.
.• #التماسدعاۍظهور
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌼🍃 بخندید که بهترین ها در انتظارتان است
به آرامش ابد رسیدید
🌼🍃 از خوشی های کوتاه دنیا چشم پوشیدید
و به فوز عظیم رسیدید...
#شهید_محمدتقی_سالخورده
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
📌 حمایت حجتالاسلام احسان بیآزار از قالیباف؛ او موفقترین مدیر اجرایی کشور است
به گزارش روزپلاس، حجتالاسلام بشیر بیآزارتهرانی در بیانیهای تبیینی به حمایت از محمدباقر قالیباف پرداخت و نوشت: «آقای جلیلی بزرگوار برایم عزیز است اما آقای قالیباف در مقام اجرا امتحان پس داده است و کارنامهای در پروژههای کلان و مدیریتهای اجرایی داشته است»
وی ادامه داد: آقایان دیگر گل و متقی و سلامت، لکن تئوریسین بوده و خروجی خدمات میدانی ملاحظه نکردهایم.
بیآزار تهرانی نوشت: قالیباف موفقترین مدیراجرایی کشور است که با توجه به حضور در شهرداری تهران و قرارگاه خاتم تسلط کافی بر امور اجرایی و اقتصادی را دارد. در فرماندهی ناجا ارتباط تنگاتنگ با مسايل فرهنگی اجتماعی داشته و در مجلس با احزاب در تعامل بوده است. همچنین او از بنیانگذاران اصلی صنعت موشکی است.
وی در پایان نوشت: « همه میدانند به اندازه شهیدتهرانی برای موشکی زحمت کشیدی و پلیس ۱۱۰ را از کجا به کجا رساندی و در شهرداری چه کردی و فرمانده لشگر همیشه سرافراز پنج نصر بودی.
همه میدانند که چه قدر به تو تهمت زدند و میزنند و تو برای آرامش مردم جواب ندادی؛ به تو ختم کلام را میگویم: خسته نشو، بعد از شهادتت معذرتخواهی ها شروع خواهد شد…»
و باز دو قاب شبیہ هم شاید
گلها هم رمز شہادت بودن:)
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
اگــر ڪسی
صداۍرهبــر خود را نشنود
به طور یقین
صداۍامام زمـان(عج)
خود را هم نمےشنود...
و امروز خط قرمــز باید
توجه تمام
و اطاعت از ولےخود،
رهبرۍنظام باشد...
{شهید حاج قاسم سلیمانۍ}
قدس خونبهایت نحن ابناء الخمیني
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
نَشَـوَدصُبـحاَگَـرعَـرضِاِرـٰادَتنَڪُنَم . .
نـٰامِزیبـٰاےِتـورـٰاصُبـحتِـلآوَتنَڪُنَم!(:❤️🩹'
السَّلامُعَلَيْكَيَاحُجَّةاللّٰهِفِىأَرْضِهِ✨🕊
#امام_زمان
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
اگرمنجانمراهزاربارفدای
اینملتکنمارزششرادارد🌱!'
#سپھبدشھیـدحاجقاسمسلیمانی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#خاطرات_شهید
💠زهی خیال باطل
●| یک ماه بعد از نامزدی اش آمد پیش من؛ گفت «میخواهم به سوریه بروم»، قبلا هم چند بار به من گفته بود، بهش گفتم عباس سوریه رفتن تو با منه، من نمیخوام جوانی پیش من باشه که جنگ و خون و آتش را ندیده باشه؛ مطمئن باش بالاخره تو را میفرستم؛ اما چرا آنقدر اصرار میکنی که الان بروی؟
●عباس گفت «حاجی؛ من دارم زمینگیر میشم میترسم وابستگی من را زمینگیر کنه!». اصرار عباس آنقدر زیاد شد که گفتم عباس برو، وقتی گفتم برو، گل از گلش شکفت
●چون تازه داماد بود رفقای عباس در سوریه همقسم شده بودند که از او مراقبت کنند و او را سالم به ایران برگردانند. بعد از شهادتش، من به بچهها گفتم: زهی خیال باطل...!!! خداوند برای او نقشه کشیده بود؛ عباس درس عاشقی را چشیده بود و باید میرفت.
📎پ ن : شهیــدی ڪہ ماننـد مادرش زهــــــرا بین #در و #دیــوار
سوخت و پــــرڪشیـد .
#شهید_عباس_دانشگر🌷
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
آهای بچه شیعه ها
سربازانِ سید علی...
پست نگهبانی ما تمام شده
حالانوبت شما است...
سلاح ما دست دشمن نیفته..
نگذارید مملکت دست نا اهلان بیفتد...
#سالروز_شہادت_شهیدان🌷
#شهیدسیدعلی_منصوری
#شهیدعباس_دانشگر
#شهیدسیدرضا_حسینی_نوده
#شهیدحسینعلی_پور_ابراهیمی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
⚘برای تشکّر ...
یه روز دیدم در میزنند رفتم پشت در، دونفر بودند. یکیشون گفت : منزل صیادشیرازی همین جاست؟ دلم هری ریخت. گفت: جناب سرهنگ براتون پیغام فرستادند و بعد یه پاکتی بهم داد ، اومدم توی حیاط و پاکت رو باز کردم ، هنوز فکر میکردم خبر شهادتش رو برام آوردند ، دیدم توی پاکت یه نامه توش گذاشته با یه انگشتر و داخل آن نوشته بود: «برای تشکر از زحمتهای تو ، همیشه دعات میکنم» از خوشحالی اشک توی چشمام جمع شد...
به نقل از مرحومه عفت شجاع
همسر شهید سپهبد صیادشیرازی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥قالیباف: کارنامۀ من در هوشمندسازی روشن است | سامانۀ ۱۱۰ در نیروی انتظامی و ۲۰۰ سامانۀ هوشمند در شهرداری از اقدامات من در این دو ارگان بوده است
🥀 چفیه خونی
عملیات بیتالمقدس تمام شد
خبر داشتم شهید شده....
بهدنبال جنازهاش گشتم و پیدایش کردم.
چفیه خونی دور گردنش بود.
ترکش به فک و صورتش خورده بود.
حرفهایش چند دقیقه قبل از خداحافظی
یادم آمد و بیاختیار اشکهایم سرازیر شد...
علی چفیهاش را پهن کرد.
نان و غذایمان را گذاشتیم روی آن
لقمه اول و دوم را برداشتیم
که یکی از بچهها آمد و گفت:
«علی! بلند شو بریم.»
علی غذایش را گذاشت و سریع بلند شد.
انگار دنبال چیزی بود که گفتم:
«چفیهات رو لازم داری؟
اشکالی نداره، بیا چفیه من رو بگیر.»
راضی نشد. اصرار کردم با دلخوری گفت:
« واسه چی اصرار میکنی؟!
اگه من شهیدشم، چفیهات خونی میشه،
نمیتونم بهت پس بدم.»
ازش دلگیر شدم. از پشت، سرم را گرفت
و گردنم را بوسید. گفت:«خداحافظ رفیق!»
در نورد اهواز ماندیم و او رفت ....
(به نقل از همرزم شهید، علی بابایی)
#خاطرات
#شهید_علی_نیکوئی
#روحش_شاد_باصلوات
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa