eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.7هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
7.6هزار ویدیو
149 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️↓ در قسمتی از ارتفاع، فقط یک راه برای عبور بود. محمود کاوه را بردم همان جا، گفتم: دیشب تیربار چی دشمن مسلسلش را روی همین نقطه قفل کرده بود، هیچ کس نتونست از این جا رد بشه. گفت: بریم جلوتر ببینیم چه کاری می تونیم انجام بدیم. رفتیم تا نزدیک سنگر تیربارچی... محمود دور و بر سنگر را خوب نگاه کرد. آهسته گفتم: اول باید این تیربار را خفه کنیم، بعد نیروها را از دو طرف آرایش داده و بزنیم به خط. جور خاصی پرسید: دیگه چه کاری باید بکنیم! گفتم چیز دیگه ای به ذهنم نمی رسه... گفت: یک کار دیگه هم باید انجام داد. گفتم: چه کاری؟ با حال عجیبی جواب داد: توسل !! اگه توسل نکنیم، به هیچ جا نمی رسیم...  -سرباز روح الله 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
♥️↓ هیئت گردان به نام حضرت زهرا س بود. روضه هایش همه را بی قرار می کرد و احمد را بی قرارتر.... تو راه اندیمشک‌...تو اتوبوس از سید احمد پرسیدم ؛ در تکمیلی عملیات کربلای 5 تو مجروحیتت سوختگی نداشتی اما چی شد که سوختی؟ گفت: وقتی به عقب برمی‌گشتم. دقت کردم که پهلو، صورت و بازوهایم مجروح شده‌اند. در دل گفتم اگر آتش بگیرم دیگر به قول بچه‌ها، «زهرایی» می‌شوم. در این فکر بودم که یک خمپاره کنارم به زمین اصابت کرد. خرج آرپی‌جی شعله گرفت و جرقه‌های آتش بر روی لباس‌هایم افتاد و لباس‌هایم آتش گرفت... می گفتند از ۱۳ سالگی تا به هنگام شهادت ،۲۳ سالگی، نماز شبش ترک نشده بود . شب‌های بسیاری سر بر سجده می گذاشت و با خدای خود نجوا می کرد و اشک می ریخت... و حالا عطر مزار او چیز غیرعادی نیست، عنایتی از خدای قادر متعال است ، برای فرزند حضرت زهرایی که هم با اخلاص و بامرام زندگی کرد و هم بود... -سرباز روح الله 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
♥️↓ بعد از خواندن نماز، دیدم شلوار نظامی نویی را که در ساک‌اش داشت، از آن درآورد و پوشید. با تعجّب پرسیدم: آقا رضا، هیچ وقت شلوار نو نمی‌پوشیدی، چی شده؟ با لب‌هایی خندان به من گفت: با اجازه‌ی شما، می‌خوام برم خط مقدّم. گفتم: احتیاجی نیست که بری اون جلو، همین‌جا بیشتر به شما نیاز داریم. ناراحت شد.... مدام می‌گفتم: رضا، رضا، همّت ـ رضا، رضا، همّت!.....ناگهان یک نفر از آن سر خط گفت: حاجی‌جان، دیگر رضا را صدا نزنید، رضا رفته موقعیت کربلا!... و من فهمیدم رضا شهید شده.... موقعی که پدرش پیکر رضا را داخل قبر گذاشت صورت رضا را بوسید و از داخل قبر بیرون آمد. بعد از چند وقت رضا را در خواب دید که روی گونه‌اش چیزی مثل ستاره می‌درخشید. پدرش در خواب از رضا پرسیده بود: آن چیست که روی صورتت می‌درخشد؟ رضا گفت: وقتی که شما مرا  داخل قبر گذاشتی و صورتم را بوسیدی، یک قطره از اشک چشمت به روی صورتم افتاد و این؛ همان قطره اشک است که می‌درخشد...🌟 -سرباز روح الله 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
♥️↓ بابک خیلی خونسرد، آرام ، مهربان و کاملا مد روز بود، همانطور که در تصاویر بعد از شهادتش همه دیدند خیلی خوش‌تیپ، خوش‌چهره و خوش‌هیکل بود و خیلی راحت به دل می نشست. بابک روح زیبایی‌هم داشت،‌ عاشق خدا و نماز و هر چیزی‌ که رنگ خدا داشت، بود و به پیامبر و ائمه اطهارع احترام زیادی قائل بود، کمک کردن به دیگران و مسجد محله‌شان را هم دوست داشت و عاشق خانواده اش بود..‌. در بخشی از وصیت‌ نامه‌‌ی دلنشین بابک آمده... این حدیثی است از امام پنجم ، که همیشه در قلب من وجود داشت «به تو خیانت می کنند، آرام باش... تو را می ستایند، فریب نخور... تورا نکوهش می کنند، شکوه نکن... مردم از تو بد می گویند، اندوهگین مشو... همه مردم تورا نیک می دانند، مسرور مباش... آنگاه از ما خواهی بود».... -سرباز سید علی 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
♥️↓ وقتی عملیات لو رفت...حسابی قطع امید کردم…مثل همیشه، تنها راه امیدی که باقی مانده بود، به واسطه های فیض الهی بود.”توی همان حال و هوا، صورتم را گذاشتم روی خاک های نرم کوشک و متوسل شدم به وجود مقدس خانم فاطمه زهرا س... چشم هایم رابستم، اشک هایم تند و تند می ریختند. با تمام وجود خواستم که راهی پیش پای ما بگذارند و... یک دفعه صدای خانمی به گوشم رسید؛ صدایی ملکوتی که هزار جان تازه به آدم می بخشید...فرمودند: "فرمانده!؟ این طور وقت ها که به ما متوسل می شوید ما هم از شما دستگیری می کنیم، ناراحت نباش" با التماس گفتم: یافاطمه زهرا، اگر شما هستید، پس چرا خودتان را نشان نمی دهید؟! فرمودند: "الان وقت این حرف هانیست، واجب تر این است که بروی وظیفه ات راانجام بدهی..." -سرباز روح الله 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
یِکی از شئونِ عاقِبت بِخیرے نسبت شما با جُمهورےِ اسلامی و انقِلابه 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
♥️↓ حسین نمی توانست با یک آستین خالی کمک کار بچه ها باشد؛ اما زبان تشکرش خوب می چرخید. \عملیات خیبر بود. می خواستیم سنگر درست کنیم؛ اما اگر سنگر زده میشد با حرکت یک ماشین از کنار آن، به هم می ریخت.قرار شد مانند فنداسیون ساختمان ها و به کمک الوارها سنگر درست کنیم. نیروها بسیج شدند و یک روزه تمامی سنگرها را احداث کردیم. کار بسیار طاقت فرسایی بود.... حسین نزدیک غروب آمد بین بچه ها و روی تک تک شان را بوسید و گفت؛ من از صبح تا حالا میخواهم بیایم و از شما کنم، اما اگر چشمم در چشم شما می افتاد، فقط خجالت می کشیدم. الان هر طور بود آمدم تا دست همه شما را ببوسم و بگویم همه تان هستم.... -سرباز روح الله 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
♥️↓ مهدی انس خاصی با داشت. همیشه قبل از خواب و نماز صبح قرآن می خواند و به دوستانش هم توصیه می کرد قرآن بخوانند. یک قرآن جیبی داشت که تا لحظه شهادت از خودش جدا نکرد. با یکی از بچه ها بحثش شده بود و خیلی عصبانی بود. فورا از سر جایش بلند شد و قرآنش را برداشت و از چادر زد بیرون.... تا دو سه ساعت ازش خبر نداشتیم. رفته بود توی بیابان های اطراف خودش را با قرآن آرام کند...✨ وقتی برگشت خیلی آرام شده بود. با اینکه مقصر نبود؛ اما از آن شخص مقابل عذرخواهی کرد... -سرباز روح الله 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
♥️↓ ✦وقتی در زندان ساواک با شکنجه نتوانستند چیزی از زبانش بیرون بکشند، با یک کمونیست هم سلولش کردند. آن کمونیست که متوجه شده بود عبدالله حساس است، تا آب یا غذا می آوردند، اول خودش می خورد تا عبدالله نتواند بخورد.‌ وقتی نماز و قرآن می خواند، زندانی کمونیست مسخره اش می کرد. شب جمعه بود. دل عبدالله بدجوری گرفته بود. شروع کرد به خواندن دعای کمیل تا رسید به این جمله از دعا که: «خدایا! اگر در قیامت بین من و دوستانت جدایی بیندازی و بین من و دشمنانت جمع کنی، چه خواهد شد؟»نتوانست خودش را نگه دارد، افتاد به سجده و های های گریه کرد... سرش را که بلند کرد، دید هم سلولی کمونیستش، سرش را گذاشته کف سلول و گریه می کند... -سرباز روح الله 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
♥️↓ کر و لال بود، خیلیا مسخره‌اش می‌کردن. یه روز رفتیم کنار قبرستان.. با انگشت یه چارگوش کشید و توش نوشت «شهید عبدالمطلب اکبری»! ما هم کلی خندیدیم و مسخره‌اش کردیم! هیچی نگفت؛ سرش رو انداخت پایین و آروم از کنارمون رفت.... فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن... دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست، قبر خودش رو کشیده بود...): تو وصیت نامه‌اش نوشته بود: «یک عمر هر چی گفتم به من می‌خندیدن! یک عمر هر چی می‌خواستم به مردم محبت کنم، فکر کردن من آدم نیستم و مسخره‌‌ام کردن! یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم. اما مَردُم! ما رفتیم. بدونید هر روز با آقام امام زمان حرف می‌زدم. آقا خودش گفت: تو شهید میشی... -سرباز روح الله 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
♥️↓ رفته بودیم دماوند...یکی‌از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن بیار...از لا به لای بوته‌ها ودرخت‌ها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد... -پشت آن بوته‌ها چند دختر جوان مشغول شنا کردن بودند... گفتم:خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه می‌کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی‌شود اما به خاطر تو از این از این گناه می‌گذرم. -بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم... مشغول آتش درست کردن بودم...اشک همین طور از چشمانم جاری بود... حاج آقا گفته بود؛ هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت...♡ -حالم خیلی منقلب بود. همین طور که داشتم اشک می‌ریختم...خیلی با توجه گفتم:«یاالله یا الله...» ناگهان صدایی شنیدم•°○° صدایی از سنگ ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت‌ها...سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح✨ -سرباز روح الله 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
♥️↓ مسیحا نفسی آمد و از انفاس خوش او مسیر زندگی شاهرخ تغییر کرد بهمن ۵۷ بود... روی سینه اش خالکوبی کرده بود؛ "فدایت شوم خمینی" شاهرخ از جمله کسانی بود که پیر جماران در رسایشان فرمود: اینان ره صد ساله را یک شبه طی کردند. من دست و بازوی شما پیشگامان رهائی را می بوسم و از خداوند می خواهم مرا با بسیجیانم محشور گرداند . می گفت: حُر قبل از همه به میدان کربلا رفت و به شهادت رسید، من هم باید جزء اولین ها باشم... از خدا خواسته بود همه گذشته اش را پاک کند. می خواست چیزی از او نماند. نه نام ، نه نشان ، نه قبر ، نه مزار و نه هیچ چیز دیگر. خدا هم دعایش را مستجاب کرد... پیکر"حر انقلاب" هرگز پیدا نشد...☆ -سرباز روح الله 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa