eitaa logo
پلاک آسمان
248 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
26 فایل
مکان: شهرری، میدان شهرداری(هادی ساعی)، بلوار آوینی،خیابان شهید فدایی، - حسینیه حضرت علی اکبر علیه السلام - قرارگاه آتش به اختیار قبله تهران(ری) - ستاد مردمی غدیر شهر ری ارتباط با ادمین: @pelakeaseman_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 از سنوارِ به روایت صهیونیست‌ها تا سنوارِ واقعی، فرسنگ‌ها و کیلومترها فاصله است! ❌ او در مکان امن نبود، او در تونل نبود، او سپر انسانی از اسرای صهیونیست نداشت. ✅ او در خط مقدم بود، او در حال مبارزه و با لباس رزم بود، او در کنار دو نفر از فرماندهان و بدون محافظ بود و مردانه تا آخرین گلوله و آخرین نفس با غاصبین خانه و قاتلین مردمش جنگید. حتی در آخرین ثانیه‌های حیات مادی خود با دستان خالی و نعره‌ای حیدری، به امکانات و نیروهای دشمن خون‌آشام، یورش برد. ⚠️ ۲۲ سال زندانی صهیونیست‌ها بود؛ بعد از آزادی هم را در به دست گرفت و حتی یک روز هم سلاحش را زمین نگذاشت. هیچ پاداشی به غیر از شهادت لایق او نبود. 💢 در ٢٩ اکتبر به دنیا آمد، در ١٨ اکتبر از زندان رژیم آزاد شد، را در ٧ اکتبر اجرا کرد و ١۶ اکتبر در نبرد به شهادت رسید. او ستاره درخشان اکتبر بود که ناپدید نخواهد شد. ✍ سربازان در گهواره‌ی حالا دارند زمین و زمان را تکان می‌دهند و پوشالی ابلیس را به سخره می‌گیرند! با زندگی‌شان، با مرگ‌شان، جهان را بیدار می‌کنند. می‌جنگند، مردانه و دلیرانه و با شرافت. و شما ای حرامزادگان شیطان‌پرست، بدانید ما کشته می‌شویم، اما تمام نمی‌شویم... ✨ عزیزانم؛ وقت نزدیکی طلوع خورشید، ستاره ها یک به یک ناپدید می‌شوند. سحر نزدیک است، چرا که شب، به اوج تاریکی خود رسیده! بزودی خورشید بازمی‌گردد. ✍ تقدیم به فرمانده 🖤 السلام علیک یا صاحب الزمان 🇮🇷🇵🇸
🏴سکانس پایانی یک قهرمان نترس 💢عبدالحمید بیات:آن‌طور که دشمن گفته و تصاویر نشان می‌دهند، سکانس پایانی قهرمانِ قصه ما این‌گونه بوده: پیرمرد، تنها بود و بی‌کس و البته شجاع و نترس. جوان‌های دشمن محاصره‌اش کردند ولی قهرمان، تا آخرین گلوله جنگید. نیروهای تیپ ویژه، از او ترسیدند و با  تانک به سمت او شلیک کردند. زانوی چپش کاملا خرد شد، ساعد دست راست هم شکست، انگشت سبابه دست چپ هم قطع شد؛ اما او تسلیم نشد. فرمانده نیروهای ویژه تلاش کرد با نیروهایش از پله‌ها بالا رفته و بر قهرمانِ زخمی و بی‌رمق، پیروز شود؛ اما او با نارنجک این‌ها را عقب راند. 💢شکستگی استخوان‌ها و خون‌ریزی‌، رمق از قهرمان ربوده بود. کوادکوپتر وارد ساختمان شد تا بدانند این مرد تسلیم ناپذیر کیست؟ اما او در تنهایی و جراحت هم کاملا باهوش و زرنگ بود: چهره‌اش را با چفیه‌ای پوشانده بود و با همان درد شدید، کوادکوپتر را فراری داد. 💢تک‌تیرانداز دشمن به پیشانی‌اش شلیک کرد اما خونی بر صورتش نریخته، یعنی خون‌ریزی خیلی شدید بوده و خونی در بدن نداشته. در نهایت مجددا تانک دشمن گلوله دیگری شلیک کرد و طبقه دوم آوار شد. نیروهای ویژه، هنوز جرأت نزدیک شدن به قهرمان در طبقه دوم را نداشتند و او را رها کردند. یک روز بعد و پس از تمام شدن همه چیز، بالاخره بالا رفتند و قهرمانی را دیدند که در کنار سلاح و کتاب دعای‌ش به شهادت رسیده است. 💢فیلمنامه و دکوراسیون صحنه، عجیب سورئال است. قهرمان قصه، یک کلاشینکف خراب دارد که ناگزیر شده با چسب برق، قطعات آن را به هم بچسباند. تا آخرین فشنگ و آخرین قطره خون جنگیده. پیکرش نه روی زمین، که روی مبل افتاده و زیر تونل‌ها نیست؛ بلکه در یک منزل مسکونی عادی است. 💢عجب دکوراسیون عجیبی برای پایان‌بندی فیلم! قهرمان، خانه، مبل، اسلحه و البته کتاب دعا... حتی وقتی سربازان دشمن بالای پیکر او هستند، هیچ نشانه‌ای از خوشحالی در آن‌ها نیست؛ چهره‌های‌شان بهت‌زده است. 💢ابوابراهیم شهید شده و اکنون، منتظر ابراهیم‌هایی هستیم که قرار است بت بزرگ را بشکنند و بساط نمرود و نمرودیان را جمع کنند. آتش بر این ابراهیم‌ها، گلستان است و خوشا به حال اینان. 💢همیشه، خورشید در سپیده‌دم خود، از میان خون برمی‌خیزد. آنان که سرخی شفق را می‌بینند، منتظر سپیدی خورشید هم هستند.