پلاک ایران | غیرمحرمانه قم
🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان #حضرتدلبر 🔍 #قسمتسیودوم 🖤 پدرم بههمین سادگی از بین ما
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرتدلبر
🔍 #قسمتسیوسوم
🖤 کفن را باز کرد خدایا!
بابای من بابای من با چشمهای سبز
زیبایش آرام با لبخند خوابیده بود خم
شدم و پیشانی سردش را بوسیدم
دستهایم را زیر گردنش گرفتم و سرش
را بالا آوردم نمیدانم چند دقیقه تنگ در
س آغوش گرفتمش.
🔴 میشنیدم که مرتضی دیگران را به
آرامش دعوت میکرد :بگذارید
خداحافظی کنه...
😭 نفهمیدم کی و چطور مرا از بابا جدا
کردند و با موج بردند . آخرین لحظه
تصویر مرتضی را داشتم که در حال
بوسیدن بابا بود و دیگر هیچ...
⚫️ تا روز سوم و مراسمات بعدی چیز
خاصی به خاطر ندارم فقط زنهایی که
به صورتم آب میپاشیدند و عمه فاطمه
که گاهی در دهانم حلوا و خرما
میگذاشت و روی لباسهایم گلاب
میپاشید. و چشمهای نگران مرتضی
که همیشه دورتر از زنها میایستاد و
نگاهم میکرد .
🔵 چهار روز بود چیزی نخورده بودم
رگهایم برای سرم یاری نمیکرد عمه از
غم من بلند بلند گریه میکرد و به بقیه
میگفت : طیبه داره خودشو از بین
میبره... نمیتوانستم چیزی بخورم ...
❤️ وقتی دورم خلوت شد دیدم با یک
بشقاب در دست آمد مرتضی آرام و
بیصدا غذا در دهانم میگذاشت
محبتهای خالصانه مرتضی حالم را
بهتر میکرد چند قاشق غذا خوردم .
🔴 روز هفتم کمی بههوش بودم و
میهمانها را میدیدم امیر و خانوادهاش
هم آمدند آنها هم در زلزله عزیز از
دست داده و همه سیاهپوش بودند.
😐 درهمانحال هم از دیدن امیر
مشمئز شدم .
🌿مهم ترین ها را اینجا بخوانید #پلاکایران👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/3161522520Cbf492e41c0
قسمت سی و سه .mp3
زمان:
حجم:
1.6M
#داستانحضرتدلبر
#قسمتسیوسوم
#فایل_صوتی
با صدای نویسنده :
✍ صالحه کشاورز معتمدی
🌿مهم ترین ها را اینجا بخوانید #پلاکایران👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/3161522520Cbf492e41c0