پلاک ایران | غیرمحرمانه قم
🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان #حضرتدلبر 🔍 #قسمتشصتم ❓خوبی دخترم + بله عمه جان نگران ن
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرتدلبر
🔍 #قسمتشصتویکم
🔴 پسرت عجله داره و میخواد زودتر بیاد
و مامان بابای قشنگش رو ببینه ...
جایش نبود که کسی پاسخی به پرستار
بدهد.
😢 لحظه آخر عمه تسبیح به دست و
مرتضی نگران بالای سرم بودند توانم
را جمع کردم و به هر دو گفتم :
+ممنونم ... عمه جان ، مرتضی
ممنونم ... اگه شما نبودید ...
🔵 عمه حرفم رو قطع کرد:
_نگو گلم تو عزیز ما هستی برو دعای
خانم فاطمه زهرا به همراهت ...
💖 محمد هفتماهه دنیا آمد.
دو هفته باید داخل دستگاه میماند
و من در بیمارستان .
تمام دو هفته هم هر روز عمه و
معصومه خانم برایم غذا میآوردند ،
میدانستم راننده آنها مرتضی است
اما به دیدنم نیامد.
🌸 خانواده امیر هم دائم در رفتوآمد
بودند و کم نگذاشتند. موقع ترخیص پدر
امیر به همه پرسنل بیمارستان هزار
تومنی مژدگانی داد و با دستهگل بزرگ و
دو قربانی به نیت سلامتی من و پسرم مرا به خانهام برد.
🟤 محمد بیست روزه بود که امیر از سفر
برگشت خانه ما با بودن محمد پسر آرام
و زیبایم گرمای شیرینی یافت...
پسری که هربار نگاهش میکردم در
چشمان سبز زمردینش دو مرد در نظرم
تجسم داشتند :
پدرم ... و ... مرتضی ...
#ادامهدارد