پلاک ایران | غیرمحرمانه قم
🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان #حضرتدلبر 🔍 #قسمتشصتوسوم 🔴 از این دلهره بچهگانه ام
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرتدلبر
🔍 #قسمتشصتوچهارم
😔 عمه جان برام خیلی سخته ...
اما چون امر کردید میگم براتون ...
اولین جمله قطعا خیلی شوکه کنندس
اما تا این مطرح نشه نمیتونم بقیه ماجرا
رو بگم ... عمه با تمام وجودش چشم و
گوش بود...
🔵 عمه جانم ! پدرم،چند شب پیشاز
فوتش،من...و ....مرتضی...
رو بههم محرم کرد...
🔴 عمه آهی کشید و دستهایش را روی
صورتش گذاشت،نگرانش شدم...
+ میخواهید بقیهاش بمونه برا بعد؟!!
_ نه گلم بگو ... بگو بدونم چه بلایی سر
تو مرتضی اومده...
🟤 از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون
که من و مرتضی با همه وجود همدیگه
رو میخواستیم قراره بابا این بود که بعد
از چهلم زلزلهزدهها به همه اعلام و
جشن گرفته بشه که عمرش بدنیا نبود...
😢 هر دو آرام اشک میریختیم خاطرات
کوتاه محرمیت من و مرتضی مثل برق و
باد از نظرم گذشت.
با اشک و بغض ادامه دادم :
💖 خدا خیر بده مرتضی و شما و بقیه
فامیل رو که اگه نبودید درد یتیمی منو
میکشت شرایط طوری نبود که بتونم
دوباره درباره اینموضوع با کسی صحبت
کنم آخرینبار که مرتضی رو دیدم داشت
برای بار آخر به پادگان میرفت ، رفت و
دوماه نیومد... قرارمون این شد که این
راز بمونه تا وقتیکه شرایط فراهم بشه ...
🔴 همینکه مرتضی رفت موضوع تعاونی.
پیش اومد شما هم روستا بودید یک
هفته تمام خونهی ما محل رفتوآمد
بود... پول زیادی که دست پدرم امانت
بوده و بخش اعظم اون تو زلزله ازبینرفته
بود و باید براش فکری میکردیم .
قسمت شصت و چهارم .m4a
حجم:
3.78M
#داستانحضرتدلبر
#قسمتشصتوچهارم
#فایل_صوتی
با صدای نویسنده :
✍ صالحه کشاورز معتمدی
🌿مهم ترین ها را اینجا بخوانید #پلاکایران
🆔 https://eitaa.com/joinchat/3161522520Cbf492e41c00