eitaa logo
پلاک ۲۵
364 دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
3هزار ویدیو
23 فایل
﷽ . لَشــکَرِ عَمَلیاتی ۲۵ کَـربَلا یـٰادآوَرِ عَـزمِ غُرورآفَـرینِ فَـهمیده­ هـٰایِ مَکتَب وَاَنـدیشہ حُسِیــن(ع) اَسٺ ...
مشاهده در ایتا
دانلود
یاران آماده سازی رزمندگان اسلام بشکر خدای بزرگ، کادر، پیشکسوتان، بسیجیان ۲۵_کربلا برای اعزام مشخص شد. ولی پایان سازماندهی نبود مرحله بعدی ایجاد آمادگی ها، اجرای آموزش‌ها وتمرینات میدانی در اردوگاه ومناطق مختلف بود. ضرورت پرداختن به آمادگی های جسمانی، اعتقادی، روانی، مهارت های فردی و گروهی، تمرینات تاکتیکی دسته، گروهان، گردان و... مراحل بعدی انتخاب ویا ریزش نفرات افراد منتخب بود. پیش بینی ریزش نفرات درحین آموزش و تمرینات را کرده بودیم نفرات جایگزین هم مشخص شده بودند. پس ازگذراندن دوره آموزشی واردوهی، بررسی لازم صورت گرفت خوشبختانه ریزشی وجود نداشت وهمه منتخبین تا این مرحله قبول شده بودند. برابر برنامه، افراد سازماندهی شده، برای استراحت قبل از ماموریت راهی شدند. تعطیلات نوروز ۹۵ را بعضی از افراد درکنار خانواده وبعضی ازافراد در اردوی راهیان نور درجنوب کشور و... بسر بردند. با شروع کار درفروردین ۹۵، دوباره لیست وضعیت نفرات باتماس واعلام آمادگی کنترل شد. قرارشده بود که درتاریخ ۱۸ فروردین ۹۵ با یگان ویژه منتخب عازم ماموریت شویم ولی ماخودمان را برای هر زمان آماده کرده بودیم. مشغول صله رحم خانوادگی بودم، برایم هم دیدار و خداحافظی بود. درمنزل پدرم بودم که تلفن همراه ام بصدا درآمد فهمیدم که زنگ زنگ اعلام زمان دقیق هست. با پدر و سایرین خداحافظی کردم و منزل آمدم و امورات لازم را باتماس گرفتن دوستان انجام دادم. با دوستان تماس گرفته شد که در لشکر حضور یابید تا مجددا افراد منتخب راچک کنیم. آمادگی مجدد به رده پیگیری کننده اعلام شد. روز ۱۳ فروردین، مجددا اعلام شد که ۲۵_کربلا برای ۱۴ فروردین درمحل اعزام اصلی آماده پرواز باشید قرار شد که افراد منتخب ساعت ۲۴ شب در پادگان لشکر حضور داشته باشند وساعت ۳ صبح حرکت بسمت محل اعزام اصلی حرکت کنیم. شور عجیبی در بین نیروها و فرماندهان رده های لشکر برپا شده بود. آنانی که سفر عشق را انتخاب کرده بودند درپوستشان نمی گنجیدند. رقص و جولان برسرمیدان کنند رقص اندرخون خود، مردان کنند چون رهند از دست خود، دستی زنند چون جهند از نقص خود، رقصی کنند. متاسفانه چند نفری پشت سیم خاردار گیر کرده بودند ونیامدند. بسرعت جایگزین صورت گرفت وآمار یگان تکمیل وبا صلوات و رجزخوانی ها وبا شوخی ها دوستانه، آهنگ حرکت از ساعت ۴ صبح نواخته شد. کاروان عشق درساعت ۸ صبح ۱۴ فروردین موقعیتی درتهران مستقر شد. با استراحتی کوتاه، جلسه توجیهی وسایر موارد انجام گرفت. لحظه به لحظه منتظر حرکت بسمت فرودگاه بودیم. برادران و دراین مرحله از اعزام باهم بودیم. پس از اقامه نماز ظهروعصر وصرف ناهار بسمت فرودگاه حرکت کردیم. اقدامات کنترلی فرودگاه و سایر ملاحظات مرحله به مرحله انجام می‌گرفت، زمان هم به کندی پیش می‌رفت. پس از یک وقفه چند ساعته درساعت یک بامداد روز ۱۵ فروردین، پرواز عاشقان حرم و حریم اهل بیت علیهم السلام شروع شد. ... 🔺آیدی تلگرام: ‌ว໐iภ ↬ @pelakk25 🕊🕊 🔺ایدی ایتا: https://eitaa.com/pelakk25
یاران اولین روز نبرد با تکفیریها در روز ۱۸ فروردین ۹۵ بود که برابر ابلاغ در جبهه عملیاتی مستقر شدیم. گردان عمار با مسولیت در منطقه راست جبهه که شامل موقعیت‌های خونه زرد، انبار کاه، سنگر دوشکا، مالک ۱،۲،۳ بودمستقر شده بودند، این منطقه بدلیل نزدیک بودن به عقبه یگان درحوالی تونل دوقلو، مهمل بلغور ، ارتفاعات نصر ازحساسیت بالایی برخوردار بود. گردان حمزه، درسمت چپ گردان عمار بروی تل های ۱و۲ وبخشی از کانال سراسری آب منطقه مستقر گردید. گردان یاسر درسمت چپ گردان حمزه بروی تپه ای که شرایط سخت استقراری داشت مستقر شدند. گردان مالک اشتر، درسمت چپ گردان یاسر، در روستای و شهرک مستقر گردید. گردان جیش العسکری ‌(سوریه) بر روی ارتفاعات (تل قاسم) "نصر مستقر بود و کنترل عملیاتی ۲۵_کربلا قرارداشت. گردان ویژه ناصرین، بعنوان احتیاط نزدیک، و گردان ابوالفضل (ع) در احتیاط دور بودند، تمامی گردان‌های پشتیبانی رزم و خدمات رزم وستادی ها در منطقه مستقر بوده وماموریت های تخصصی خود را برابر تدبیر یگان اجرا می نمودند. جبهه پدافندی به دو محور عملیاتی تقسیم شده بود که محور یکم با مسولیت برادر مفید و برادر احمد که شامل منطقه مسولیت دو گردان عمار و حمزه بود هدایت و کنترل میشد. محور دوم، با مسولیت و برادر شیرزاد که شامل منطقه مسولیت دو گردان یاسر و مالک اشتر بود هدایت و کنترل میشد. دراین روز، تمام تلاش برای مستحکم سازی منطقه مسولیت وجلوگیری از نفوذ و رخنه دشمنان تکفیری بود. شرایط منطقه پدافندی ناقص و آسیب پذیر بود. مجموعا حدود ۷ کیلومتر خط دفاعی به ۲۵_کربلا و تحت امر قرار گرفته بود. بسرعت، تمامی اقداماتی که برای مستحکم سازی جبهه بود تاغروب همان روز انجام گرفت. ساعت حدود ۱۹ بود که فرماندهان و مدیران برای جلسه به موقعیت شهید سلطانی ‌‌(دانش سابق) آمدند، پس از نماز مغرب و عشا، جلسه شروع شد، گزارشهای اطلاعاتی و عملیاتی وهماهنگی آتش ها آمادی و... داده شد، سپس فرماندهی یگان، گفتند که باید خدای بزرگ راشاکریم باشیم که : توفیقات الهی وجهاد فی سبیل الله و توفیق حضور در جبهه مقاومت اسلامی و توفیق مدافع حرم وحریم حضرت زینب کبری (س) شدن نصیبمون گردید. حال درجبهه ای مستقر شده ایم که سرسخت ترین، شقی ترین، دشمنان اسلام ناب محمدی در مقابل مان قراردارند. درصف مقابل، آمریکا، اسرائیل غاصب، ترکیه، عربستان، امارات، اردن و...... باتمام توان صف آرایی کرده اند. ما ۲۵_کربلا و سایر یگان‌های سمت راست و چپ مون برای مقابله با آنان صف آرایی کرده ایم. جنگ، جنگ اسلام ناب امام علی علیه السلام با اسلام های انحرافی اموی، عباسی، زبیری، عثمانی، وهابی و.... میباشد. اینجا، کربلایی دیگر است و ما یاران حسینی و زینبی هستیم، درآنجا (جبهه دشمن)، یزیدیان، عمروسعدها، شمرها، خولی ها، ویاران بی بصیرت آنها برای ریختن خون مان، تکرار عاشورایی دیگر هلهله می‌کنند. دوستان و همرزمان عزیز، با اراده ای فولادین به دشمنان تلفات و خسارات سنگین وارد کنید. ازنظر تاکتیکی، تمام اموراتی که باعث به حداقل رسیدن تلفات وخسارات نیروهای خودی می‌شود انجام دهید، اقداماتی همچون: سنگر سازی ومحکم کردن آنها، پرهیز از اقداماتی که باعث شود دشمن شما را مورد هدف قرار دهد، از دستور کار قبلی استفاده کنید وبه زبان محلی حرف نزنید تا دشمن نفهمد که یگان قبلی تعویض شده است. شناسایی ها وتوجیهات راتکمیل کنید، از مصرف غیرمنطقی مهمات، آب، سوخت و....... خودداری کنید. برای درگیری‌های سنگین درکوتاه ترین زمان آماده باشید. مجروحین و شهدا را دراسرع وقت به عقبه تخلیه نمایید. از ذخیره سازی سلاح وتجهیزات و... در خط اول خودداری کنید. و.......... در پایان به سوالات و درخواست های حاضرین پاسخ د اده شد. پس از پایان جلسه، دوستان وحاضرین شام میل نموده و سپس بسمت محل استقرار جهت پیگیری امورات حرکت کردند. اولین شب حضور یگان دراین جبهه بود، نگرانی‌هایی وجود داشت، ولی ما مصمم به دفاع در هر شرایطی بودیم. رزمندگان وفرماندهان آمادگی خوبی داشتند. درعصر همین روز ‌‌(روز اول)، یکی ازنیروهای بنام بشهادت رسید وچند نفر زخمی شدند. یقین داشتیم که این منطقه، شرایط سخت و نبرد های سنگینی را با تکفیریها خواهیم داشت. آن شب با هوشیاری ومراقبت ها سپری شد. ... 🔺آیدی تلگرام: ‌ว໐iภ ↬ @pelakk25 🕊🕊 🔺ایدی ایتا: https://eitaa.com/pelakk25
🔖 قسمت اول ۱۴ فروردین | حدود ساعت ۹ شب پیامی مبنی بر اعلام آمادگی برای مأموریت جعفر طیار برای نیروهای لشکر ارسال شد ، در همان لحظه همه جوابش را با شعار لبیک یا زینب (س) دادند . از شنیدن خبر همه شوکه بودند چون طی روز های گذشته در محل کار هیچ صحبتی راجب این ماموریت نشده بود با این حال همه بچه های لشگر شور شوق خاصی برای اعزام اعلام آمادگی کردند ... نیروهای اعزامی بعد از وداع با خانواده هایشان بسرعت خودشان به لشگر رساندند. بعد از پر کردن یکسری فرم و تحویل گرفتن پاسپورت هایشان حدود ساعت ۲-۳صبح سوار اتوبوس شدند و حرکت کردند، در مسیر تا دژبانی پاسدارانی که اسمشان در لیست نبود وخود را به لشگر رسانده بودند دیده میشدند که خیلی تلاش کردند تاهرجور شده آنها هم اعزام شوند ولی چون سهمیه محدود بود نمی‌توانستند بیایند، ناراحتی و افسوس در چهره شان کاملا مشخص بود. فردا صبح به پادگان مربوطه که رسیدند ساعت ۱۱بود که اعلام کردند برای تست دی ان ای به طبقه همکف بروند و بعداز دادن تست؛ جلسه ایی برگزار شد. بعد آن سوار هواپیما که شدند داخلش کاملا تاریک بود هیچ پنجره ای وجود نداشت . به آسمان سوریه که رسیدند به دلیل تهدید توسط تروریست ها خاموشی مطلق هواپیما را فرا گرفت خداروشکر هواپیما به سلامت فرود آمد و به مکان استراحت هایمان رفتیم...
قسمت دوم بخش دوم /۱۷,۱۶,۱۵ با اتوبوس به سمت روستای خلسه حرکت کردند. نماز را خواندند، جلسه ای برگزار شد بچه های شیراز خط را تحویل دادند و برگشتند. بعد از تحویل گرفتن خط فرماندهان اسامی نیروهایشان را خواندند و تقسیم شدند. با توجه به حضور تروریست ها و تهدید با سلاح کورنت ماشین ها مجبور بودند با سرعت حرکت کنند . بعد از ۳، ۴ کیلومتر به شهر رسیدند و نیروهای گردان امام سجاد جلسه ای با فرمانده برگزار کردند. دو نفر از بچه ها برای بازدید به کانال خط رفتند که ...
قسمت چهارم بخش دوم در همان حال بچه ها فهمیدند امروز روز سختی در پیش دارند. به خط که رسیدند فرمانده خط بچه هارو به سه قسمت تقسیم کرد و هر کدام با سرعت به سنگر مربوطه رفتند. بچه های فاطمیونی که در خط بودند هرکدام در سنگرشان پناه گرفته بودند تا حالا چنین وضعیتی ندیده بودیم از آسمان خمپاره و کپسول جهنمی مثل باران میبارید و بچه ها با هر صدا خودشان را به داخل سنگر پرت میکردند تا آسیب نبینن. کل شهر زیر آتش سنگین تروریست ها بود حدود ساعت ۱۳نماز را نیروها نشسته خواندند و ناهار رسید در آن گیر و دار چیزی از گلوی کسی پایین نمیرفت چون هر لحظه ممکن بود کپسول جهنمی یا خمپاره کنارت اصابت کند . تروریست ها هم عقبه و هم جلوی شهر را میزدند تا پشتیبانی به ما نرسد در همان لحظه دیدیم که کپسولی به انتهای کانال که به نونی معروف بود خورد و احساس کردیم بچه هارا زدند، در همان لحظه بیسیم زدند که بیایید و بچه ها را ببرید به نونی که رسیدیم دیدیم یکی از بچه های ما کنار یک پیکری ایستاده فک کردیم ان شخص شهید شده ولی پتو را که کنار زدیم دیدیم زنده است ولی ...
قسمت پنجم بخش دوم خودم را سعی داشتم به کانال برسانم ولی انقدر آتش دشمن سنگین بود کار سخت بود خداروشکر رسیدم به خط و بچه هارا دیدم که گفتند حسین شهید شده است بچه ها با سختی زیاد پیکر آن را کشانده بودند تا به دست تروریست ها نیافتد دشمن حمله زمینی خود را شروع کرده بود بدن حسین داخل پتو بود سعی کردم به پشت برگردانم و ببرم که سخت بود و باید داخل برانکارد میزاشتیم و میبردیم. در راه دلم برای محمد جواد پسر حسین بواس سوخت و بچه ای هم در راه داشت به ماشین که رسیدیم پیکر حسین را پشت گذاشتیم در همان لحظه خمپاره ای به سمت ما می امد که سریع خیز رفتیم که خمپاره به فاصله ۴ ۵ متری ماشین اصابت کرد به طوری که کل شیشه های ماشین خورد شد...
قسمت ششم بخش دوم چند لحظه ای در خط آرامش نسبی برقرار شد اما ناگهان دشمن از جناح اقدام به هجوم سنگین تری کرد خط یاسر به دلیل اشرافیت به محور های همجوار از اهمیت بالایی برخوردار بود درگیری دیگر از روبه رو نبود و دشمن از جناحین وارد میشد زمانی که من یکی از بچه ها را داشتم انتقال میدادم اسلحه من توی ماشین جاموند و اسلحه ای نداشتم دشمن به فاصله 50متری ما رسیده بود جوری که من سر آنها را به وضوح می‌دیدم که در حال جا به جایی هستند دشمن از پشت شروع به تیراندازی کرد که سریع سنگر گرفتیم اوضاع داشت بحرانی میشد و ما داشتیم در محاصره قرار می‌گرفتیم ...
قسمت هفتم بخش دوم قرار شده بود بچه های خط مالک به سمت ما حرکت کنند باران شروع به باریدن کرد و کل بدنمان خیس شده بود و میلرزیدیم ساعت حدودا ۳_۴صبح بود همینطور که نشسته بودم و به شهر خانطومان نگاه میکردم دیدم حدودا ۲۰_۳۰ خودرو با چراغ روشن در جاده به سمت ما می آیند که نیروی کمکی بودند شروع کردیم به ریختن آتش جهنمی از گلوله به سمت دشمن در حال باریدن بود دیگر خبری از شعار تکفیری ها نبود و گلوله و خمپاره ها اثر کرده بودند نماز صبح را تیمم کردم و خواندم بچه های خط مالک شروع به پاتک زدن کردند و بخشی از خط را هم پس گرفتند یک سری به انتهای کانال که محل شهادت حسین بواس بود زدم سلاح حسین روی زمین بود و خونش هنوز مشخص بود سمت راست جنازه یکی از تکفیری ها را دیدم که به درک واصل شده بود از بچه های فاطمیون جیب هایش را چک کرد که قرآن کوچکی و یک برگه نقشه داشت جوانی که باید در مقابل دشمن اصلی اسلام یعنی اسراییل بجنگد با تبلیغات اشتباه و توطعه علیه جهان اسلام میجنگید نقشه آن را که چک کردیم تصویری هوایی از خط یاسر بود که آن را به ۱۶قسمت تقسیم کرده بود این فرد احتمالا از فرماندهان تکفیری ها بوده جنازه آن را به عقب انتقال دادیم تا شاید در تبادل ها به درد بخورد...
قسمت هشتم بخش دوم پایش را با باند بستیم و اطلاع دادیم ماشین آمد و او را به بهداری انتقال دادند یکی از بچه ها اطلاع داد که دشمن در جنگل رو به رویمان نیروی پیاده مستقر کرده است و ماهم با چند خمپاره آنجا را زدیم دستور رسید که همه در سنگر ها پناه بگیرند و هیچ تلفاتی در زمان آتش دشمن مورد قبول نیست هر چند لحظه جلوی خط را نگاه میکردم که نکند دشمن زیر آتش پیشروی کند ساعت حدود ۱۷:۳۰شده بود و صدای هلیکوپتر و هواپیما به گوش رسید که نوید خبر های خوبی را میداد حدود ساعت ۱۸دیگر از آتش سنگین دشمن خبری نبود هلیکوپتر ها بمب های بشکه ای را بر سر تروریست ها ریختند.. الله اکبر دقیقا همانجایی که باید میخورد خورد یکی هم دقیقا به مدرسه ایکس که محل تجمع تکفیری ها بود خورد همه بچه ها در حال دادن شعار لبیک یا زینب (س) بودند در بیسیم شنیدیم که دشمن در حال عقب نشینی است و کمر دشمن شکسته است دشمن حملات خود را با هلی شات مدیریت میکرد نماز مغرب را نشسته خواندیم و گروهی از بچه ها برای استراحت به محل اسکان رفتند و شام خوردیم و بعد از چند ساعت تعویض شیفت انجام دادیم روزی سختی را پشت سر گذاشتیم...
پلاک ۲۵
بسم‌ الله الرحمن الرحیم مدافعان حرم جمهوری اسلامی ایران. قسمت هفتم: (استقرار درمنطقه جنوب غربی حلب سوریه) پس از حرکت ازفرودگاه حلب، به سمت منطقه عمومی خانات ودر موقعیت...... مستقر شدیم. نگهبانان ازبرادران فاطمیون بودند. بچه‌ها با تن وجسمی خسته و کوفته، درداخل سالن و آسایشگاه استراحت میکردند. پس از استقرار نیروها، و اعلام هوشیاری، مراقبت ها، که هرلحظه احتمال حملات خرابکارانه متصور بود داده شد. جلسات با قرارگاه مافوق درخانات گذاشته شد. منطقه مسئولیت مشخص شد که کجا باید ماموریت نبرد با تکفیری ها وار بابا نشان راداشته باشیم. ساعت حدود 11صبح، ١٩_فجر ،به موقعیت ما آمد وباهم راهی جبهه خان طومان شدیم. به اتفاق موقعیت های : خونه زرد+سنگر دوشگا+تل سنگی ١و٢+خط یاسر+روستای خالدیه +شهرک خان طومان +تل نصریاتل قاسم+قرارگاه تاکتیکی و..... را از نزدیک بازدید وتوجیه شدیم. جلسه ای درقرارگاه تاکتیکی باعنوان موقعیت دانش گذاشته وقرار شدکه فرماندهان محورها+گردان ها+واحدها یگان ویژه ٢۵کربلا ازغروب روز ١٧فروردین تافردا درکنار فرماندهان یگان ویژه ١٩ فجر بوده وکاملا تبادل نظر، توجیه، وآماده تحویل خطوط پدافندی و دفاعی جبهه خان طومان بشوند. سریعا به موقعیت خانات برگشتیم وبا افراد موردنظر شامل، عبدالله، رامین، رحیم، حسین، محمد تقی، روح الله، مصطفی، حسین،حسن، مرتضی، نورمحمد، شعبان، مفید، محسن، باقر، احمد،، علیرضا، علی، و..... سوار برخودرو راهی جبهه های خلصه والحمره وخان طومان شدیم. بقیه نیروها درمنطقه خانات مشغول استراحت وامادگی ها بودند. شب هجدهم فروردین، کاملا جبهه خان طومان شناخته شد که چه چالش‌هایی دارد!!!!! ما مامور به تکلیف بودیم وموظف به انجام وظایف ابلاغی ازطرف قرارگاه بالادست. سکوت، خاموشی ها، انفجارات، تیراندازی ها، و........... درآن شب ودرزیرستارگان اسمانش تقدیری رارقم میزد. نگران وضعیت نامناسب خط پدافندی که چقدر پیچیده ودرداخل و عمق مواضع دشمنان تکفیری قرارداشت و آسیب پذیری بالایی داشت بودیم مقرر شد تا ظهر روز١٨فروردین خط دفاعی راکاملا تحویل گرفته ومسئولیت جبهه خان طومان توسط فرماندهان و رزمندگان بدون مرز یگان ویژه ٢۵کربلا قرارگرفته وهدایت شود. (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.) ... از‌ فرماندهان‌ جبهه‌ مقاومت