eitaa logo
پلاک ۲۵
364 دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
3هزار ویدیو
23 فایل
﷽ . لَشــکَرِ عَمَلیاتی ۲۵ کَـربَلا یـٰادآوَرِ عَـزمِ غُرورآفَـرینِ فَـهمیده­ هـٰایِ مَکتَب وَاَنـدیشہ حُسِیــن(ع) اَسٺ ...
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖قسمت سوم بخش اول /۱۸فروردین صبح که بیدار شدیم تا صبحانه آماده شود بچه هایی که شب قبل به خط رفتند هم آمدند بعد از صبحانه چند نفر از بچه ها با گرفتن آدرس مخابرات از نیروهای شیراز رفتند تا با خانواده های خودتماس بگیرند و صحبت کنند. در برگشت از مخابرات بچه ها فرمانده گردان یاسر را دیدند که با ماشین در حال منتقل کردن نیروهای شیراز به عقبه به سمت خلسه بود، داشت رد میشد که گفت خیلی مراقب باشید و از کنار دیوار حرکت کنید چون همین الان با کورنت جلوی یکی از مقرهای را زدند و چند شهید و زخمی دادیم. موقع ناهار که شد ناهار کم آمد و به همه نرسید، بچه‌ها تصمیم گرفتن تا نان خشک و ماستی که بود را باهم بخورند. درحال خوردن ناهار بود که دو نفر از بچه های فاطمیون آمدند و سراغ فرمانده جدید را گرفتند و گفتن با او کار داریم، در دستشان پارچه ای بود،دونفر از بچه ها با حاجی فرمانده گردان رفتن بیرون ،آن فرد پارچه در دست خود را روی بشکه ای که در حیاط بود گذاشت باز کرد درون آن چند تکه گوشت سوخته تازه بود و گفت داخل این پارچه تکه های بدن رفیقمان است که چند ساعت قبل با کورنت زدند و شهید شد! از شرایط خیلی ناراضی بودند... شب برای گشت زدن بچه ها به خط رفتند. فاصله مواضع ماتا دشمن حدود 300متر بیشتر نبود بطوری که صدای تروریست ها به گوش میرسید ادامه دارد👇👇👇
🔖قسمت سوم. بخش دوم/۱۸فروردین رو به روی ما جنگل کاجی وجود داشت که اوایل فروردین از همان جا تک تیرانداز دشمن فرمانده همین خط از شیراز (شهید ماندنی) که برای تبریک سال نو و سرکشی به خط رفته بود را شهید میکند شهر خانطومان شهری بود که مقر اصلی گروهک جبهه النصره بود که به لطف و همت رزمندگان اسلام در آذر ماه 94آزاد شد اما پیکر بعضی از بچه های فاتحین تهران به دست دشمن افتاد جبهه النصره بعد از ان چند بار اقدام به بازپسگیری آن کرده بود که خداروشکر شکست خورده بود طول خط یاسر حدودا 700متر بود که ارتفاع خاکریز آن حدودا 1متر بیشتر نبود، باید در طی کل طول خط نیرو ها مجبور بودند نیم خیز حرکت کنند ‌.‌.
صبح است و نان تازه ... صبح است و یاد جبهه ... تیرماه ۱۳۶۷ سلیمانیه عراق ارتفاعات گرم سور عکاس : احسان رجبی رسول اللهﷺ https://eitaa.com/pelakk25
📩 حاج حسین بصیر( قائم مقام ویژه ۲۵ ) : . ▪️همسنگر سعی کن چشمت برای خدا برود. دستت برای خدا ماشه اسلحه را بچکاند. نکند خدای نکرده دستت بلرزد، پایت بلغزد، قلبت از تپش باز ایستد. ▫️تو را به همسنگریت سوگند، ▫️تو را به خون یاران بهشتی و شهدی محراب سوگند▫️تو را به ناله های طفلان معصوم پدر از دست داده ای که بهانه پدر شهیدشان را می گیرند سوگند، ▫️تو را به زاری مادران داغ دیده و قد خمیده پدران یک شهید یا چند شهید داده سوگند، ▫️تو را به خواهران برادر داده و نو عروسان سیاه بر تن کرده سوگند، ▫️تو را به مظلومیت شهدای مفقود و انتظار کشنده اسیران دربند کشیده سوگند، ▫️تو را به همه اینها سوگند، مبادا که شاهد رنجش خاطر امام عزیز باشید و او را تنها بگذارید. .(لشکر مردمی بانوان حضرت زینب کبری س مازندران)
هر روز یک صلوات برای یک شهید اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🥀(سردارشهید علیرضا نوری ساروی)🥀 💢 که را کرد ( بیاد ۲۷ محمدرسول اله علیرضا نوری ساروی) ▪️تو روزگاری که همه برای گرفتن پست و مقام به هر دری میزنن تا مثلا بشن آقای مدیر ، خواستم بگم یه علیرضا نوری بود که بیابان های خوزستان رو به پشت میز نشینی و پست و مقام ترجیح داده بود. ▪️سردار کوثری نقل میکرد : یک روز آقای رسول‌زاده مسئول دفتر فرمانده وقت سپاه به من زنگ زد و گفت آقای سعیدی‌کیا (وزیر وقت راه) تماس گرفته و گفته است که حکم نوری را به عنوان جانشین راه‌آهن سراسری کشور زده است. از من خواسته بودند نوری را تسویه کنم و به تهران برگردانم تا سمتش را تحویل بگیرد. نوری را خواستم. ایشان آمد و تا موضوع را شنید، حکم را با دستش گرفت و نگاهی به آن انداخت. از آنجا که آدم اخلاق‌مدار و مؤدبی بود، چندبار عذرخواهی کرد و چون یک دست نداشت، حکم را به دندانش گرفت و آن را پاره کرد. بعد مقابل چشم‌های متعجبم گفت: من به اینجا (جبهه) نیامده‌ام که برگردم. اگر می‌خواستم مسئولیت بگیرم، در همان تهران می‌ماندم و به اینجا نمی‌آمدم. ماند و کمی بعد هم به شهادت رسید.
10.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 جبهه های ما کربلا بود و شیر بچه های لشکر ویژه ۲۵ کربلا اصحاب آخرالزمانی سیدالشهدا ... . 🎥 قبل از ویژه ۲۵ به پنج_📆 ۱۳۶۵ _🎙 در جمع ...
5.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 👨‍👧دخترم لیلا ! عزیزم سلام. لیلا جان! حالت خوبه؟ مادرت را که اذیت نمی کنی؟! حتماً می گویی که نه، من دختر خوبی هستم و حالا که بابایم نیست من مادرم را اذیت نمی کنم. آفرین به تو دختر خوبم. حتماً سوال می کنی بابا کِی به خانه می آیی. دخترم! بابا دیگر به خانه نمی آید. بابا رفت پیش خدا، پیامبر و ائمه اطهار(س). آن جا برای تو و مامانت خانه گرفته و منتظر شما است. زیاد ناراحت نباش. بابایت را می بینی. ولی دخترم! درسته که تو بابایت را ندیدی ولی بابا که تو را دید. حتماً می گویی چه وقت؟! آری دخترم! آن وقت که تو هنوز پنج ماهت تمام نشده بود، بابا تو را بغل می کرد، ناز می داد، با تو بازی می کرد و تو گریه می کردی . دخترم! افتخار کن که در کودکی پدرت را در راه خدا دادی و این سعادت نصیب هر کسی نمی شود.دخترم! باید سعی کنی که دختر نمونه ای باشی و پیام خون پدرت و سایر شهدا را برسانی. . دخترم! نمی توانم به دلیل کمبود وقت، مفصل برایت بنویسم. از همین جا از تو خدا حافظی می کنم و تو را از راه دور می بوسم. دوستت دارم لیلای من!دخترم! بابایت از این که تو را در این دنیا رها کرد و رفت ناراحت و غمگین است و اشک از چشمش در آخرین لحظات حیات جاری می باشد. به امید دیدار در قیامت حق. 🔸فیض الله بابایی 1364/11/13 . ♦️سردار فیض اله بابایی از شهدای ویژه 25 ؛ در والفجر8، پس از 24 ساعت نبرد دلاورانه در 21 ماه سال 1364 در حالی که می ساخت بشهادت رسید . .
🏷 که را کرد ( بیاد ۲۷ محمدرسول اله علیرضا نوری ساروی) . ▪️تو روزگاری که همه برای گرفتن پست و مقام به هر دری میزنن تا مثلا بشن آقای مدیر ، خواستم بگم یه علیرضا نوری بود که بیابان های خوزستان رو به پشت میز نشینی و پست و مقام ترجیح داده بود. . ▪️سردار کوثری نقل میکرد : یک روز آقای رسول‌زاده مسئول دفتر فرمانده وقت سپاه به من زنگ زد و گفت آقای سعیدی‌کیا (وزیر وقت راه) تماس گرفته و گفته است که حکم نوری را به عنوان جانشین راه‌آهن سراسری کشور زده است. از من خواسته بودند نوری را تسویه کنم و به تهران برگردانم تا سمتش را تحویل بگیرد. نوری را خواستم. ایشان آمد و تا موضوع را شنید، حکم را با دستش گرفت و نگاهی به آن انداخت. . از آنجا که آدم اخلاق‌مدار و مؤدبی بود، چندبار عذرخواهی کرد و چون یک دست نداشت، حکم را به دندانش گرفت و آن را پاره کرد. بعد مقابل چشم‌های متعجبم گفت: من به اینجا (جبهه) نیامده‌ام که برگردم. اگر می‌خواستم مسئولیت بگیرم، در همان تهران می‌ماندم و به اینجا نمی‌آمدم. ماند و کمی بعد هم به شهادت رسید. شاد و راهش پررهرو باد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. (لشکر مردمی بانوان حضرت زینب کبری س مازندران)
🏷 بیاد ویژه ۲۵ سردار علی سپیدبر ، رشته ( ۱۳۶۵ ) . ▫️مادر شهید : «یک روز از دانشگاه برای‌مان زنگ زدند که علی‌آقا قبول شد؛ بیاید نتیجه‌اش را بگیرد. همان شب که پسرم زنگ زد، قضیه را برایش گفتم. گفت: مامان! آن نتیجه به دردم نمی‌خورد. من گریه کردم. گفت: مامان! تو برای درس من گریه می‌کنی!؟ پیش حضرت زهرا می‌خواهی چه بگویی؟! گفتم: آخر تو آن همه زحمت کشیدی و درس خواندی! گفت: آن درس به دردم نمی‌خورد؛ هر وقت که این‌جا امتحان دادم و قبول شدم، این به دردم می‌خورد. گفتم: خدا پشت و پناهت باشد! اگر به هدف خود رسیدی، خوشحال بمان؛ اگر هم زنده ماندی، همین‌طور.» . 🇮🇷 روح سردار علی سپیدبر() و ، معاون واحد 25 کربلا. شاد و راهش پررهرو باد. صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. (لشکر مردمی بانوان حضرت زینب کبری س مازندران)
💠 محمدحسن کوسه چی ؛ ( فرمانده ی ویژه ۲۵ ) . ▪️«محمدحسن کوسه چی» در یکم مهرماه 1333 در دزفول دیده به جهان گشود.پدرش کاسب بود.محمد حسن در جوانی وزنه بردار بود و به مقام قهرمانی کشور هم رسید.با آغاز جنگ تحمیلی در دو جبهه مهم به خدمت پرداخت: آموزش نظامی و تاکتیک به نیروهای بسیجی و فرماندهی محور دشت عباس و صالح مشطط. سال 1361 هم به عضویت سپاه درآمد و هم تشکیل خانواده داد که صاحب دو فرزند دختر و یک فرزند پسر گشت.در طول جنگ با حضور در بیش از 14 عملیات گسترده و متمرکز ابتدا جانشین تیپ و سپس جانشین لشکر7حضرت ولی عصر بود و در مقطعی از جنگ نیز فرماندهی لشکر25 کربلا را به عهده گرفت. او همچنین در کارنامه عملیاتی خود، افتخار فرماندهی قرارگاههای منطقه ای نجف اشرف و صاحب الزمان نیروی زمینی سپاه و مشاور فرمانده کل سپاه را هم داشت. . ▪️بعد از جنگ به ادامه تحصیل در دانشگاه نظامی پرداخت و موفق به اخذ کارشناسی ارشد از دانشگاه دافوس شد و در ادامه نائل به درجه سرتیپی آمد.مقام سردار کوسه چی را در زمین باید از سرزمینهای تفتیده خوزستان و ایلام و بسیجیان دریادل، و در آسمان باید از شهدای عالی مقام و ملائکه مقرب و معراجیان محفل انس الهی پرسید.کوسه چی در آخرین ماموریت خود به عنوان ریٔیس گروه ارزیابی دفاعی رزمی نیروی زمینی قرارگاه مرکزی حضرت خاتم الانبیاء، در پی حضور در رزمایش نظامی جان عزیز خود را در مسیر دفاع از آرمانهای حضرت امام و در مسیر سربازی امام خامنه ای به حضرت باری تعالی تقدیم کرد.🇮🇷 (لشکر مردمی بانوان حضرت زینب کبری س مازندران)
. ▪️ سردار مرتضی قربانی : يك روز ديدم شهيد مهرزادي در ستاد لشكر از فرط خستگي و بي خوابي، خوابش برد.تا آن موقع نمي دانستم كه زن و بچه هاي ايشان در پايگاه شهيد بهشتي اهوازند.يكي از برادرها به من گفت: «ايشان مدتي است زن و بچه هايش را آورده اهواز.»وقتي بيدار شد، پرسيدم:«حاجي! چرا اينجا؟ چرا نمي روي خانه پيش زن و بچه ات؟»گفت:«خجالت مي كشم.» گفتم:«از كي؟»جواب داد: «از نگهبان پايگاه كه زن و بچه اش اين جا نيستند و فرسنگ ها از او فاصله دارند.» . 💢 ۲۴ رئیس ستاد ویژه ۲۵ سردار شهید حسینعلی مهرزادی . .
12.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 سلام من به مدینه ... به آستان رفیعش...به مسجد نبوی! به لاله هاااااااااای‌ بقیع اش ... . 🎧 و حاج منصور به از ؛ ویژه ۲۵ ...🌷 . شهدایی 👇 🆔 @hafttapeh