eitaa logo
پلاک ۲۵
364 دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
3هزار ویدیو
23 فایل
﷽ . لَشــکَرِ عَمَلیاتی ۲۵ کَـربَلا یـٰادآوَرِ عَـزمِ غُرورآفَـرینِ فَـهمیده­ هـٰایِ مَکتَب وَاَنـدیشہ حُسِیــن(ع) اَسٺ ...
مشاهده در ایتا
دانلود
پلاک ۲۵
بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و ادب و احترام وقبول طاعات و عبادات خاطره ای از مادرشهیدان سید خیرالله و سیدجواد اسدی (قسمت اول) روز سه شنبه ششم فروردین ١۴٠٣ه ش وروز پانزدهم رمضان بود که باتفاق سردار عبدالله صالحی، سرهنگ محسن لطفیان، برادر علی محمدی عازم روستای امره ساری شدیم. موقع نماز ظهر درمسجد روستای فوق نماز را خوانده وبه منزل مادرشهیدان امدیم مدتی رادرخانه باصفای این مادر نشسته واز سخنان زیبا ودلگویه هایش بهره بردیم. کمی ازخاطرات شهید درجبهه خان طومان ٩۵ه ش گفته شد. ازمادرعظیم الشان شهیدان خواستیم تاان خواب الهام گونه اش رادرمورد فرزندان شهیدش تعریف کند. مادرشهید بالبخند وآرامشی گفت، خواب نبود، بیداری بود، و.......... بیشتر حساس شدیم که ماجرای وعده شهادت فرزندانش را بدانیم. فرمودند: روزی درداخل مزرعه مشغول کار و جمع آوری محصولات کشاورزی بودم. خانومی پوشیده که چهره اش مشخص نبود را درکنار خودم مشاهده کردم. پس از سلام و علیک ان خانوم گفت آمدم سهم خودمون را با شهادت بچه هایت بگیرم. گفتم، چرابچه های من.!!! گفت، شما باید درراه خدا و برای ما فرزندانت را هدیه کنی. گفتم، نه من فرزندانم را بسختی بزرگ کرده ام و راضی به این کارنیستم. گفت، تقدیرتان بااین است که فرزندانتان رابرای ما هدیه کنید. و کدام را اول انتخاب کنم؟ سید خیرالله یا سیدجواد؟ به دلم وفکرم رجوع کردم و بلادرنگ گفتم باشه سید خیرالله را بگیرید. (سیدجواد نوجوان بود ودلم برایش بیشتردلتنگش بود) ازمدتی باامدن همسرم، تنهایی مون بهم خورد وان خانوم رفتند. ماجرا رابا همسرم درمیان گذاشتم وگفتم یک خانومی پوشیده آمد وباهم درمورد این موضوعات صحبت کردیم و این جملات را گفت. همسرم گفت این جملات را جایی مطرح نکن و....... گذشت که پسرم سیدخیرالله درجبهه های غرب کشوردرسال ۶٧ه ش بشهادت رسید. متوجه حقایق ان گفتگوهاشدم. که اولین قربانی ازان گفته های بانوی پوشیده محقق شده است. و..... ادامه دارد. سرتیپ دوم پاسدار حمیدرضا رستمیان از فرماندهان جبهه مقاومت
@بسم رب الشهدا و الصدیقین. عرض سلام و ادب و احترام. دیدار با خانواده معظم شهیدان سیدمرتضی وسید اسدالله حسینی آزاد باگروهی متشکل از ارکان لشگر مردمی بانوان حضرت زینب کبری س مازندران، درتاریخ نوزدهم فروردین نصیبمان شد. سخنان گوهربار مادرشهیدان از: ویژگی ها، چگونگی شهادت فرزندان، مفقودالاثرشدن فرزندانش. سخن ها گفت. ومبهوت از دلاوری ها، صبوری ها، مقاومت های مادرشهیدان بودیم. هنوز منتظر خبری از فرزند شهیدش سید اسدالله حسینی آزاد بود. فرزند کوچکش سیداسدالله درعملیات کربلای یک شهید وجاویدالا ثرشدوتاکنون هنوز وضعیت پیکر شهید نامعلوم ونامشخص میباشد. فرزند بزرگترش سیدمرتضی حسینی آزاد باتوجه اینکه بدنش پرازترکش هاوتیرهای دشمنان اسلام ناب محمدی (ص)بود. درسال پایانی جنگ برای چندمین بار راهی جبهه هاشد ودرعملیات بیت المقدس ٧ شهید ومفقود گشت ودرسال ١٣٧۶ پیکرش پس از تفحص شناسایی ومازندران قهرمان رجعت نمود. ، انقدرباصفا، روحیه، انگیزه، عاشق امامین انقلاب اسلامی بود فقط بسخنانش گوش می‌دادیم که چه هامی گوید وباکلامش آرامش میگرفتیم. حدود یکساعتی درکنار این مادرورانقدر وعظیم الشان بودیم وبادعاهای خیرایشان نشست مان به پایان رسید. شهیدان شاد و راهشان پررهرو باد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. اللهم عجل لولیک الفرج. سرتیپ دوم پاسدار حمیدرضا رستمیان از فرماندهان جبهه مقاومت