⭕️ #ویژه
🔖 عاشقان ثارالله ومدافعان حریم حرم حضرت زینب (س)
#شهید_سیدجلال_حبیباللهپور
تقویم تاریخ ۹۳/۱۲/۱۹ را نشان میداد
نامه ای باقید نام دونفر از #لشکر۲۵کربلا بصورت تلفنی قرائت شد .
توفیق حضور درسوریه برای دفاع از حریم حرم بدست آمد .
سید جلال حبیب الله پور مرد آماده این میدان یک گزینه اعزامی بود . تلفنی هماهنگ شد وبدون چون وچرا مهیای ماموریت ابلاغی!
آنقدر برایش انجام تکلیف مهم بود که هیچ مانعی را در مقابل ماموریت نمی پذیرفت. باخانواده اش تلفنی خداحافظی کرد . تمام امورات حرکتش ردیف بود لذا مشکلی ازلحاظ اسناد ومدارک نداشت. ولی اسناد بنده حقیر با کاستی هایی همراه بود. ما و دوستان بویژه سید جلال خیلی تلاش و پیگیری میکردند تا اسنادومدارک پروازی آماده شود.
سید جلال از گیاهی کنترلی عبور میکرد . نگاهی هم به این حقیر که اموراتم بامشکل مواجهه شده بود. به سید جلال گفتم شما بروید منتظرم نمانید. اگر درست شد میام واگر نشد ان شاالله برای مرحله بعد . باسید جلال خداحافظی کردم و گفتم که مواظب خودش باشه.
ولی توسل درونی خودم را رهانمیکردم اخه توفیق ویژه ای برایم بود. الحمدالله پیگیریها جواب داد حضرت عنایت خاص نمود وماهم درلیست مدافعان قرار گرفتیم.
خدایا سید رفت وبنده حقیر آخرین مسافر زینبی بودم که باید می رفتم. به دوستان مراجعه کردم گذرنامه ارائه شد. عامل صدور ویزا گفت :
گیت هابسته شده ، نمیتونیم گذر صادر کنیم.
گفتم: برادرم من جز اون #کاروان هستم باید برم اصرار کردم ، خیلی سخت بود که ازکاروان زینبی عقب بیفتم.
پس از صحبت ها وتوسل درونی بلیط را بمن داد خیلی خوشحال شدم وهمسفر باسید جلال شدم.
اوباعشق به سفر آمده بود وتمامی مشکلاتش را کنار گذاشت. سید جلال میگفت که فروردین۹۴مراسم دامادی پسرم هست و ...
همه وظایف خانوادگی را فدای انجام تکلیف الهی وسازمانیش کرد وپس از نبرد با تکفیریها درمنطقه استان درعا (بصری حریر) به #شهادت رسید.
روحش شاد وراهش پررهروباد 🌹
#راوی : #سردار_رستمیان
فرمانده عملیاتی لشکر ۲۵ کربلا
بسم الله الرحمن الرحیم
لبیک یا زینب کبری س)
(قسمت سوم)
سفربربال ملائک ازتهران تا دمشق)
#کاروان عشاق شامل شهدا، جانبازان، رزمندگان، درقالب یگان ویژه ٢۵کربلا، با عبور ازگیت های بازرسی، سوار بر هواپیمای مسافربری شدند.
ساعت ٢۴ بوقت تهران، زمان پرواز بود،
مردان جهادی مازنی، کنار هم برروی صندلی هانشستند.
عده ای، سکوت
عده ای شوخ طبعی
عده ای لبخند وشادی
عده ای نگران وغمگین!!!!!!
#چه سرنوشتی برای این کاروان رقم خورده بود،؟
چند نفر؟
چه افرادی؟
چگونه؟
شهادت را به آغوش خواهند کشید.؟
حدودا دوساعت مدت زمان پرواز بود که جمع رزمندگان اسلام، با شوروشین درکنار هم قرار گرفته بودند.
ساعت حدود ٢سحرگاه روز بیستم بود که هواپیما حامل مدافعان حرم وحریم اهل بیت علیهم السلام درفرودگاه دمشق برزمین نشست.
@عطر بارگاه منور، معطهر، مطهر، بزرگ بانوی جهان اسلام و حماسه ساز نهضت حسینی از راه دل بمشام میرسید.
فردای آن روز (بیست و یکم آبان) توفیق زیارت نصیب همه رزمندگان اسلام شد.
نگاه به گنبد زیبا، ولمس کردن ضریع مطهر، باعث ریزش اشکهای همه رزمندگان اسلام میشد.
همه دوستان، حامل سفارشهای سایر عزیزان بودند وسربرمضجع شریف گذاشته وبا آه و ناله ازراه دل خواسته های دلشان را با بزرگ بانوی حماسه حسینی وسه ساله طفل کاروان اسرا بیان می کردند.
به یقین رسیده بودم که عده ای ازاین جمع دراین ماموریت از زمین به آسمانها پرواز خواهند کرد وملکوتی،جبروتی، لاهوتی خواهند شد.
زیارت حرم های مطهر، بزرگترین هدیه الهی درسرزمین شام بلا برای همه رزمندگان اسلام بود.
همه عزیزان باجان ودل با حضرت زینب کبری س) عهد و پیمان بسته بودیم که تااخرین نفس از حرم وحریم اهل بیت علیهم السلام دفاع خواهیم کرد جان های ناقابل خودرا هدیه خواهیم نمود.
ادامه دارد
(انصار الولایه)
🔺آیدی تلگرام:
ว໐iภ ↬ @pelakk25 🕊🕊
🔺آیدی ایتا:
https://eitaa.com/pelakk25
@بیاد حماسه سازان کربلای خان طومان ٩۵ه ش @
(قسمت چهارم )
#کاروان عشق وعاشقی دردمشق فرود آمدند.
نگاه وآرامش گاه اول حضور در کنار مضجع مطهر حضرت زینب کبری س) وحضرت رقیه بنت الحسین علیه السلام بود.
با ورود به حرمین مطهر هرکدام از مردان عاشق کاروان بسمت حرم دویدند.
#پنجه ها، صورت ها، پیشانی ها، همراه با اه، ناله، اشکها بر ضریح معطر و مطهر چشبیده شد.
نجواهای درونی ازتجدید میثاق یاران حسینی، سجادی، زینبی، مهدوی زمزمه هاداشت.
با زیارت جان هاصفا وحالی دیگری گرفت.
#مدافعان حریم و حرم زینبی(س) آمده بودند تا همه کوتاهی های مسلمانان اموی که به اهل بیت علیهم السلام کرده بودن راجبران کنند.
#پس از زیارت، ازدمشق به حلب سوریه پرواز کردیم.
درآسمان سوریه ودر هواپیمای کاروان عاشقی، دنیای دیگری بود.
همه بسوی مرگ و شهادت میرفتن ولی انگار مرگ و شهادت برای همگان از عسل شیرین تر شده بود.
هرکدامشان درتاریکی داخل هواپیمای ترابری، جملاتی میگفت ودوستان دیگر هم میخندیدند.
کادر هواپیمای فوق، حاج وواج بودند که این هاکه بسوی شهادت میروندچقدر شاد و خوشحال هستند.
مرگ را به سخره گرفته بودند.
#عاشقی را جگری می باید
احتمال خطری می باید
نتوان رفت دراین ره باپای
عشق را بال وپری می باید.
گریه نیم شبی در کاراست
درد و آه و سحری می باید.
#پس از حدود یکساعت فرودگاه نامناسب حلب کاروان مازندرانی را پذیراشد.
سرتیپ دوم پاسدار حمیدرضا رستمیان
از فرماندهان جبهه مقاومت