eitaa logo
پلاک خاکی
2.7هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.6هزار ویدیو
39 فایل
به محفل رهروان شهدا خوش آمدید❤️🌷 شهدا اگر به دادم نرسید از دست رفته ام... کانال های دیگر ما متفاوت و ناب حتما عضو شوید👇 @saharshahriary @ghonooteghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️ فاطمه‌ای که نمی‌شناسیم ▪️روایت اول یک خانم جوان و البته محترم و مومنه و محجبه، پدرش را از دست داده و حق همسرش و خودش را خورده‌اند. روز و شب بلند گریه می‌کند. در دفاع از همسرش، آسیب می‌بیند و فرزندِ در رحمش از دنیا می‌رود و بعد هم خودش جان می‌سپارد... این ماجرا، یک ماجرای صرفا غم‌انگیز است و باید برای آن افسوس خورد. احتمالا دنیا را که بگردید، مواردی مشابه و حتی غم‌انگیزتر از آن را هم پیدا خواهید کرد. و متاسفانه، این روایتی‌ست که سال‌ها در روضه‌ها شنیده‌ایم... «فاطمه»ای که برای من ترسیم کرده بودند، در حجابش خلاصه می‌شد و بس. یک زن عابد؛ بدون هیچ امتیاز خاصی جز این که دختر پیامبر، همسر امام علی و مادر دو امام است. یک مشکل بزرگی در روضه‌های فاطمیه و کلا روضه‌های ما، این است که ماجرا را صرفا خانوادگی می‌کنیم و اهل‌بیت را در حد خودمان تقلیل می‌دهیم؛ محبت میان پیامبر اکرم و حضرت زهرا یک محبت پدر و دختری معمولی بوده. عشق امام علی به حضرت زهرا، عشق یک مرد به همسرش بوده... همین. ⁉️همین؟ منکر این‌ها نمی‌شوم... ولی تعلق و محبت به خانواده را ما آدم‌های معمولی هم تجربه کرده‌ایم. خیلی از آدم‌های معمولی هم داغ عزیز دیده‌اند. چرا برای همه آن‌ها گریه نمی‌کنیم؟ قطعا مسئله، یک مسئله فراتر است. ◾️روایت دوم و در ماجرای فاطمیه... روح فاطمه سراسر حماسه است. کسی که بعد از شهادت حمزه سیدالشهدا، هفته‌ای دوبار سر مزارش می‌رود و برای خانم‌ها سخنرانی می‌کند، کسی که پا به میدان جنگ می‌گذارد برای کمک به مجروحان، کسی که به راحتی از آسایش خود می‌گذرد و سختیِ زندگی با یک فرمانده نظامی را می‌پذیرد، کسی که می‌تواند سه قهرمان مثل حسن و حسین و زینب پرورش بدهد، یکی از یکی شجاع‌تر و دلاورتر، یک مجاهد به تمام معناست. روح بی‌قراری دارد که بر جسم سخت می‌گیرد، روز و شبش ذکر است و خود را در ساحت فردی و خانوادگی و اجتماعی به اوج می‌رساند. این روح لطیف و بی‌قرار، وقتی حق را پایمال شده می‌بیند، وقتی ولایت به خطر می‌افتد و وقتی جامعه را در گرداب تباهی می‌بیند، برمی‌آشوبد و می‌خورشد. حقش را می‌گیرد، از حق دفاع می‌کند و روز و شب اشک می‌ریزد؛ نه از سر ضعف که از سر دلسوزی مادرانه‌اش برای بشریت... 🏴و ما چه می‌فهمیم اشک فاطمه چیست؟ گریه فاطمه، انسانی‌ترین و حماسی‌ترین گریه تاریخ است. ننگ بر آن‌ها که گفتند این گریه برای فراق پدر بود... فاطمه در فراق رسول خدا گریه می‌کرد نه پدرش! فاطمه برای بشریتی اشک می‌ریخت که بدون ولایت، به ورطه هلاکت می‌افتاد. گریه فاطمه، گریه بر گذشته و آینده تاریخی ست که با هوا و هوس بشر سیاه شده... فاطمه اگر آن‌طور که به ما گفتند، یک زن خانه‌نشین و از همه‌جا بی‌خبر بود، برای گرفتن فدک پا به مسجد نمی‌گذاشت، رودررو با غاصبان احتجاج نمی‌کرد، خطبه نمی‌خواند(و اصلا بلد نبود که بخواند). مقابل کسی که در کوچه راه بر او بست نمی‌ایستاد و به راحتی تسلیم می‌شد... فاطمه اگر یک زن مومنه معمولی بود، مثل همه زنان باردار، موقع خطر می‌ترسید و پا پس می‌کشید؛ نمی‌رفت پشت در، خود را به آغوش طوفان نمی‌سپرد و به تنهایی، قدم به میدان نمی‌گذاشت. هرچند... فاطمه به تنهایی یک سپاه است و چنان جانانه در میان برای امامش جنگید که تا ابد، هزاران پهلوان مانند عباس بن علی باید مقابلش زانوی ادب بزنند و رسم نبرد بیاموزند. 🚩 * سلاح فاطمه تبیین است، رسانه است، خطبه است، اشک است و حتی از اعتبار اجتماعی و آبرویش مایه می‌گذارد برای امام زمانش. طوری مدبرانه میدان را مدیریت می‌کند و پیش می‌رود که جهادش، حتی تا بعد از شهادت هم ادامه پیدا می‌کند؛ خاکسپاری پنهان و مزار مخفی‌اش می‌شود یک سلاح همیشگی علیه دشمنان حقیقت. * ✔️ماجرا این بود... روضه این بود... سراسر حماسه؛ حماسه‌ی بانوی میدان... فاطمه(سلام‌الله‌علیها) را این‌گونه بشناسید... ✨اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سرّ المستودع فیها؛ بعدد ما احاط به علمک... دعوتید به پلاک خاکي👇👇🌷🕊 @pelakkhakii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درس میخواند و می‌گفت یا کریم الوعده وفا... یعنی خدایا من درس خواندم تو برکت اش و بده دعوتید به پلاک خاکي👇👇🌷🕊 @pelakkhakii
همسر شهید امیر سیاوشی: ظهر شده بود. برای ناهار کنار یک رستوران ماشین رو نگه داشت. رفت ناهار گرفت و آورد تو ماشین که با هم بخوریم چند دقیقه ای که گذشت یکی از این بچه های فال فروش به ماشینمون نزدیک شد. امیر شیشه رو پایین آورد و از کودک پرسید: غذا خورده یا نه؟! وقتی جواب نه شنید، غذای خودش رو نصفه رها کرد و دست بچه رو گرفت و برد تو رستوران.... وقتی برمیگشتن کودک میخندید و حسابی خوشحال بود. دعوتید به پلاک خاکي👇👇🌷🕊 @pelakkhakii
اگر میدانستم این دنیا بخاطر صلوات، این همه ثواب و پاداش میدهند، حالا حالاها آرزویِ شهادت نمی‌کردم! می ماندم و تو دنیا صلوات میفرستادم...! شهید علی موحد‌ دوست🕊🌷 دعوتید به پلاک خاکي👇👇🌷🕊 @pelakkhakii
👆👆👆 دعوتید به پلاک خاکي👇👇🌷🕊 @pelakkhakii
✨﷽✨ 🔘 شهید ابراهیم هادی و خواب حضرت زهرا سلام الله علیها 🌾 ابراهیم گفت: نیمه های شب کمی خوابم برد. یکدفعه دیدم وجود مقدس حضرت صدیقه ی طاهره علیهاالسلام تشریف آوردند و گفتند؛ نگو نمی خوانم، ما تو را دوست داریم،هرکه گفت بخوان تو هم بخوان. 🌾 جواد مجلسی می گوید: پائیز سال ۱۳۶۱ بود. بار دیگر به همراه ابراهیم عازم مناطق عملیاتی شدیم. این بار نَقل همه ی مجالس توسل های ابراهیم به حضرت زهرا علیهاالسلام بود. هرجا میرفتیم حرف از او بود! 🌾 خیلی از بچه ها داستان ها و حماسه آفرینی های او را در عملیات ها تعریف می کردند. همه ی آن ها با توسل به حضرت صدیقه ی طاهره علیهاالسلام انجام شده بود. 🌾 به منطقه ی سومار رفتیم. به هر سنگری می رفتیم از ابراهیم میخواستند که برای آن ها مداحی کند و ازحضرت زهرا علیهاالسلام بخواند. 🌾 شب بود. ابراهیم در جمع بچه های یکی از گردان ها شروع به مداحی کرد.صدای ابراهیم به خاطر خستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود! بعد از تمام شدن مراسم، یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند. بعد هم چیزهایی گفتند که او خیلی ناراحت شد. 🌾 آن شب قبل از خواب ابراهیم خیلی عصبانی بود و گفت: من مهم نیستم، این ها مجلس حضرت را شوخی گرفتند. برای همین دیگر مداحی نمی کنم! هر چه می گفتم: حرف بچه ها را به دل نگیر، آقا ابراهیم تو کار خودت را بکن، امافایده ای نداشت. آخر شب برگشتیم مقر، دوباره قسم خورد که: دیگر مداحی نمی کنم! 🌾 ساعت یک نیمه شب بود.خسته و کوفته خوابیدم. قبل از اذان صبح احساس کردم کسی دستم را تکان می دهد. چشمانم را به سختی باز کردم. چهره ی نورانی ابراهیم بالای سرم بود. من را صدا زد و گفت: پاشو الان موقع اذانه. 🌾 من بلند شدم. با خودم گفتم: این بابا انگار نمی دونه خستگی یعنی چی؟! البته می دانستم که او هر ساعتی بخوابد، قبل از اذان بیدار می شود و مشغول نماز. ابراهیم دیگر بچه ها را هم صدا زد. بعد هم اذان گفت و نماز جماعت صبح را برپا کرد. 🌾 بعد از نماز و تسبیحات، ابراهیم شروع به خواندن دعا کرد. بعد هم مداحی حضرت زهرا علیهاالسلام!! 🌾 اشعار زیبای ابراهیم اشک چشمان همه ی بچه ها را جاری کرد. من هم که دیشب قسم خوردن ابراهیم را دیده بودم از همه بیش تر تعجب کردم! ولی چیزی نگفتم. 🌾 بعد از خوردن صبحانه به همراه بچه ها به سمت سومار برگشتیم. بین راه دائم در فکر کار های عجیب او بودم. ابراهیم نگاه معنی داری به من کرد و گفت: می خواهی بپرسی با اینکه قسم خوردم، چرا روضه خواندم؟! گفتم: خب آره، شما دیشب قسم خوردی که... پرید تو حرفم و گفت: چیزی که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن. 🌾 بعد کمی مکث کرد و ادامه داد: دیشب خواب به چشمم نمی آمد، نیمه های شب کمی خوابم برد. یکدفعه دیدم وجود مقدس حضرت صدیقه ی طاهره علیها سلام تشریف آوردند و گفتند: نگو نمی خوانم، ما تو را دوست داریم. هرکه گفت بخوان تو هم بخوان. دیگر گریه امان صحبت کردن به او نمی داد. ابراهیم بعد از آن به مداحی کردن ادامه داد. 📖 سلام بر ابراهیم ، ص ۱۹۰ زندگی‌نامه و خاطرات پهلوان بی‌مزار شهید دعوتید به پلاک خاکي👇👇🌷🕊 @pelakkhakii
درباره چای دبش آقای اژه‌ای در اردبیل گفتند که: اگر چه استارت این اعطای ارز، از زمان اقای روحانی انجام شده، ولی تنها نیم‌درصد این مبلغ در دولت روحانی بوده. ۹۹٪ ارزی که به دبش دادند، در دولت آقای رئیسی انجام شده. کشف این فساد در دولت اقای رئیسی بوده. وزیر جهاد کشاورزی، ساداتی‌نژاد سال فروردین ۱۴۰۲بخاطر کشف این فساد استعفا میکنه و معاونش دستگیر میشه و حالا مدیرعامل دبش دستگیر و اموال شرکت مصادره و توقیف هست. کمترین حکم براش، باید اعدام باشه. دعوتید به پلاک خاکي👇👇🌷🕊 @pelakkhakii
💬 منصوری معاون اجرایی رییس جمهور: جمع‌آوری بیلبورد سخنان حضرت آقا‌ که گفته‌ بودند «بانک‌ها غلط می‌کنند بنگاه داری کنند» کار غلطی بود. پ.ن: ما مردم از شما معذرت میخواییم که جمع کردیم. دیگه ما مردم تکرار نمیکنیم🤷‍♂ (همه کاره مملکت هستن، ولی ادای هیچ‌کاره‌ها رو درمیارن😄.. گویی عمه بنده، مسئوله) دعوتید به پلاک خاکي👇👇🌷🕊 @pelakkhakii