eitaa logo
پلاک خاکی
2.7هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
5.4هزار ویدیو
35 فایل
به محفل رهروان شهدا خوش آمدید❤️🌷 شهدا اگر به دادم نرسید از دست رفته ام... کانال های دیگر ما متفاوت و ناب حتما عضو شوید👇 @saharshahriary @ghonooteghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
یعنی عباس داشته باشی و بگویی: از حسین چه خبر؟ 💔 (س) @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
شمر می‌گفت: «مادرم با مادر یکی از برادرهای ناتنی مجتبی یه قوم‌و‌خویشی دوری داشتن. همیشه مادرم از اینا جوری تعریف می‌کرد که انگار آسمون سوراخ شده و فقط اینا بیرون اومدن، اما ناپدریم و دایی‌هام، مخصوصاً دایی بزرگم، از اینا بدشون می‌اومد و گویا از ازدواج اون خانم با علی ابراز نارضایتی می‌کردن و حتی برای مدتی، باهاشون قطع ارتباط کرده بودن. می‌گفتن اون موقع‌ها، با اون شرایط، در اون فضا، همین خانم که اسمش فاطمه و معروف به ام البنین بوده، تنها دختر طایفۀ ما بوده که در دوران مجردی مسلح رفت‌وآمد می‌کرده و کلاً تیپ و اخلاقش با بقیۀ دخترهای دوران خودش متفاوت بوده. حتی مادرم می‌گفت ام البنین با اون روحیاتش، شاعر هم بوده و اهل جلسه و جمع کردن مردم و این چیزا هم بوده. داییم می‌گفت چند سال پیش، ام البنین برگشته طایفۀ مادریمون و از همون اطراف، گشت ‌و ‌گشت تا بالاخره تنها مادر و دختری که لنگۀ خودش بودن و اسم دختره لبابه بوده و اسم مادرش هم حکیمه بوده، پیدا کرد و به عقد ابالفضل درآورد. بعد هم حکیمه و لبابه رو از اون‌جا با خودش آورد این‌جا. حالا این‌یکیشونه... مثلاً ناتنیشونه... بقیه‌شونم داستان دارن واسۀ خودشون. بعدش توقع داری وقتی نیستم و می‌رم جبهه و مدتی دوروبر مجتبی نیستم، خیالم راحت باشه و صفا‌سیتی کنم؟! والا داییم با اون پیرمرده راست می‌گفتن! می‌گفتن اینا همیشه دنبالِ تیم‌چینی و تشکیلات سازی بودن. می گفتن اگه می‌خوای اینا رو کنترل کنی، یا باید بهشون منتسب بشی و یا از سایه بهشون نزدیک‌تر بشی.» 📚 قسمتی از کتاب