فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در شب چهارم محرم، شب حضرت زینب(س) یادی کنیم از مدافع حرم حضرت زینب (س)، فرمانده شهید محمدحسین محمدخانی
.
.
و انگار این بشر به دنیا آمد تا دست خیلی ها را بگیرد بنشاند پای سفره امام حسین(ع)؛ از هم دانشگاهی های لات و عرق خورش گرفته تا مجاهد مسیحی سوری. انگار این بشر شهید شد تا باز دست از این کارهایش برندارد...
به روایت حجت الاسلام سید حسین آقامیری.
#حاج_عمار
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
#حࢪفدݪ❤️
باشُہداصحبَٺڪنید
آنہاصِداےشُماࢪابہخوبےمۍشِنوند
وبَرایتاݩدُعامیکُنند..
دوستےباشُهدادوطَرفہاست..:)
#بࢪادرشهیدم😍
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#حاج_عمار
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢واکنش #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی پس از شهادت محمدحسین محمدخانی🥀
✍پس از شهادت محمد حسین محمد خانی، حاج قاسم سلیمانی با کلمات مقتدرانه او را اینگونه توصیف کرد: «رشادتها و شجاعتهای شهید عمار مانند همت بود، عمار مثل پسرم بود، همیشه برایش صدقه میگذاشتم و میگفتم مراقب خودت باش..
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#حاج_عمار
#سالروز_شهادت🌷
صبح عاشورا... مالک و میثم با خاک آغشته شده به خون شهدای روز تاسوعا، و تربت اباعبدالله، گل درست کردن و.... جلوی در خونه ولوله بود. از اتاق که بیرون اومدم دیدم مالک داره یکی یکی بچه ها رو گل میماله، عمار، قدیر، میثم... حال و هوای عجیبی بود. صدمتری دشمن، روز عاشورا، صدای صلوات و ذکر حسین حسین بچه ها، تلفیق خنده ها و گریه ها، واقعا ماجرا چی بود، چی میدیدن... پرت شدم سال ۶۱،شب عاشورا، دور و بر خیمه ها، صدای خنده ها و گریه های اصحاب... یعنی تاریخ بود که تکرار میشد؟ ..اینبار در تیپی به نام سیدالشهداء؟
گفت:
عمار وسط اون خنده هاش گاهی دم میگرفت و به سینه میزد.یه بار هم به ابوعباس گفت یادش بخیر لاذقیه، اون شعر جهاد رو بذار... و صدای سیدرضانریمانی تو فضا پیچید که میخوند:
به تو وابسته شدم تویی که راهو بهم نشون دادی
توی این ظلمت شب ، دوباره ماهو بهم نشون دادی
پرزدی و برکت عمر کوتاهو بهم نشون دادی
تو شهید ابن شهید ، تو جهاد ابن عماد
با نگاه به عکست احساس خجالت میکنم
تو که همسن منی ، تو که همسال منی
یجورایی با تو احساس رفاقت میکنم
دستمو بگیر بهم بها بده
منو هم تو جمع خوبا راه بده
کنار خودت بمن یه جا بده...
.
عمار و ابوعباس هم صدا با رضانریمانی میخوندن و به سینه میزدن... اشک چشم عمار وقتی میخوند "تو که همسن منی...، توکه همسال منی... یجورایی با نواحساس رفاقت میکنم" جاری بود.
#محرم
#عاشورا
#حاج_عمار 💛🌱
@Modafeaneharaam