هدایت شده از یک جرعه شعر ناااب
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
شکر خدا در سایهات همسایه جان! خوب است احوالم
من مفتخر هستم، به این همسایگی هر روز میبالم
بانو اگر با دست پرمهرت مرا یاری نمیکردی
اندوه من، حالا زمینم میزد و میکرد پامالم
هر بار که چون زلزله غم در دلم آمد به ویرانی
تا پا نهادم در حرم، آرام شد آیات زلزالم
من زائری هستم که بی آداب و کولیوار روزی گفت:
بگذار تا نذر شما باشد، النگوها و خلخالم
من یادگاری دارم از اردیبهشت چادرت بانو
عطر حیایی را که با مهر تو پیچیدهست در شالم
این یاکریمانی که بر بامت به پروازند میدانند
من تا چه حد، بر سنگفرش صحنهای تو، سبکبالم
میخواستم چیزی بگویم، آخرِ این شعرِ لکنتدار
بانوی من! از آشنایی با شما خوشبخت و خوشحالم
#سکینه_اکبری
http://eitaa.com/yekjorehsher