خوب «قُلدری» داره اذیت میکنه دیگه!
پس چی داره اذیت میکنه ناهی از منکر رو؟!
اگه بیحجابها وقتی بهشون میگفتی «نکن!» بهت جواب میدادن «مرسی تذکر دادی؛ ممنون!» اصلا قضایا به اینجاها میکشید؟
اصلا لازم بود درگیریای رو که دقیقا بخاطر بیحجابی شروع شده؛ به دروغ بگن «شخصی و خانوادگی» بوده؟!
نه دیگه...
لازم نبود؛
چون کار به اینجاها نمیکشید!
رفقا؛
بیاید یه بار از چشم بیحجابها به قصه نگاه کنیم:
اون خانوم یا آقا داره میاد سمت من؛
احتمالا میخواد «وظیفه شرعیش رو انجام بده»
یعنی
منو اصلا نمیشناسه؛
پدرکشتگی باهام نداره؛
وضع اقتصادیش ممکنه از من بدتر باشه؛
فقط داره میاد چون بهش گفتن «نهی از منکرِ لسانی، وظیفشه»
من وضعیت رو درک میکنم؛
اگه تذکر داد؛ هیچی نمیگم؛
میفهمم که «حق انتخابی نداره؛ مجبوره تذکر بده»
و البته، میدونم که بهش گفتن «فقط لسانی!»
یعنی اجازه ندادن جلوی بیحجابی رو «عملا» بگیره؛ گفتن «بگو و برو!»
پس منم فقط میشنوم؛
اصلا هیچی نمیگم بهش؛
جدی نمیگیرمش؛
و به بیحجابیِ خودم ادامه میدم!!
رفقا؛
به نظرتون چرا این سناریو خیلی کم پیش میاد؟
یعنی چرا خیلی از بیحجابا هنوز هیچی نگفتی «لاتبازی» رو شروع میکنن؟!
میخوام یه جواب بدم:
بیحجابها «نمیتونن» با فردِ ناهی مؤدب باشن!
چرا؟
چون اگه مؤدب باشن؛ یا حتی فقط سکوت کنن؛ میبازن!
اِ یعنی چی؟!
مگه بازی سرِ اینه که صدای کی بلندتره؟!
رفقا؛
متأسفانه بله! بازی سر اینه که «صدای کی بلندتره!!»
احتمالش کمه اینو از من قبول کنین...
ولی توی جنگلی که الآن اسمش «دنیا» است؛ یه اصل نانوشته میگه «صدای بلندتر، شنیدنِ صداهای دیگه رو سخت میکنه»
من هرچی فکر میکنم که نسبت به دهه شصت، چی عوض شده؛ به نتیجهای نمیرسم جز اینکه «ماها کمصدا شدیم!»
رفقا؛
اون شهدایی که توی دهه شصت شهید شدن، «حجاب» رو فقط وصیت نکردنها؛
اکثرا اگه اطرافشون بیحجابی میشد؛ «بیخجالت» از خجالتِ اهل منکر درمیومدن!
مثلا اگه توی یه بیمارستان، فلان پرستار یا دکتر، کمحجابی میکرد؛ پاسدارِ مراقبِ اون بیمارستان اونقدر پیگیری میکرد و میرفت و میومد و نامه میزد و «دیدار با مسئولین» میرفت و شکایت میکرد؛ تا بساط کمحجابی اون پرستار یا دکتر رو قربتاالیالله جمع بکنه... یعنی نه فقط با اقناع؛ بلکه اغلبِ اوقات با «غلبه» بود این کارها!
ما دینداری و عشقمون به اهل بیت اصلا از دهه شصتیها کمتر نیست؛
ما کمصدا هستیم؛
خجالتی هستیم؛
محافطهکاریم؛
میترسیم...
واسه همین، کار واسه ما سختتر شده
اون بیحجابه هم همینو میدونه؛
میدونه که اگه داد نزنه و خجالت بکشه و بترسه؛ بازی تمومه؛ چون هزینه تذکر میاد پایین؛ تعداد تذکر میره بالا؛ و آخرش کلافه میشه و به امر خدا و فطرت تن میده
پس تنها چیزی که بازی رو به هم زده «قُلدری بیحجابها» است؛
و رفقا...
من میگم هر وقت که مسئولین بخوان «واقعا» بساط این فسق جمع بشه؛ مجبورن سرِ مراعاتِ قانونِ حجاب، «قُلدری» بکنن!
قلدری مثبت، به نفع قانون!
قلدری معقول، به سود عامه!
قلدری الهی، علیه فاسق!
کوتاه نیومدن از حرف حق، بیخجالت!
قلدریِ نجاتبخش، بخاطر نسلهای بعد؛
قلدری... با برکت... و از نوع دهه شصتی!
#محمدحسین
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
👓 عکس #فاطمه و #محمدحسین را ذخیره کنید و هر از چندی به آنان بنگرید!
❗️ این دو فرشته سال ۹۴ پدرشان شهید سجاد طاهرنیا را از دست دادند و با غم پدر، تنها تکیهگاهشان مادر مومن و استوارشان بود.
مادر اما بعد از شهادت سجاد، بیمار شد و امروز خبر رحلتش منتشر شد.
🔹 ما به این دو نازدانه چقدر مدیونیم که در این سن، بخاطر حفظ دین پدر و مادرشان را از دست دادند.
❗️ شهید طاهرنیا محمدحسین را ندید ولی برایش نوشتهای گذاشت:
((سلام! با اینکه خیلی دوست داشتم ببینمت اما نشد. چون من صدای کمک خواستن بچههای شیعیان را می شنیدم و نمی توانستم به صدای کمک خواهی آنها جواب ندهم؛ از پدرتان راضی باشید، مادرتان را تنها نگذارید و گوش بفرمان امام خامنهای باشید. پدری که همیشه به یادتان هست))